غیبت در میان پیامبران – غیبت نوح علیه السلام

غیبت در میان پیامبران - غیبت نوح علیه السلام

غیبت ویژه امام زمان (عج) نیست. غیبت در میان پیامبران گذشته نیز بوده است. این حقیقتی است که بسیاری از افراد آن را نمی دانند و گمان می کنند در طول تاریخ هیچ یک از اولیأ الهی به این امر از جانب خدا مأمور نشده اند. در حالی که نادرست است و غیبت ویژه امام مهدی (عج) ارواحنا له الفداء نیست و تعدادی از پیامبران سال ها غیبت را در زندگانی خویش تجربه کرده اند. در این راستا قصد داریم با استناد به کتاب کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق به غیبت نوح نبی علیه السلام اشاره کنیم.

غیبت نوح علیه السلام

درباره غیبت نوح علیه السلام ذکر شده که ایشان 510 سال و 3 روز غیبت داشته اند. از این مدت 460 سال از زمان تولد ایشان تا آغاز جهاد در راه خدا و دعوت به یکتاپرستی است؛ سه روز آن زمان هایی است که نوح نبی صبح، ظهر و عصر برای عبادت و همچنین نفرین قوم از شهر خارج می شدند؛ 50 سال از این زمان نیز به دورانی ارتباط دارد که الله تعالی نفرین پیامبر را قبول کرد و حضرت به ساختن کشتی و جمع کردن حیوانات همراه با مومنانی که بر دین مانده اند، مشغول بود.

و اما شرح سال های غیبت به این صورت است:

البته باید خاطر نشان کرد که غیبت نوح نبی علیه السلام بدین شکل بود که مردم در رنج و سختی بودند و سال ها در انتظار فرج و گشایش بودند؛ آنان منتظر بودند تا با نابودی دشمنان به راحتی و آسودگی دست پیدا کنند.

460 سال تا مامور به جهاد شدن و دعوت

شیث نبی (ع) در آخر عمر خویش قوم خود را به ظهور پیامبر بعد از خود یعنی نوح نبی بشارت داد. بر اساس روایتی که از امام صادق (ع) نقل شده هنگامی که نوح نبی قوم خود را دعوت نمود فرزندان شیث علمش را تصدیق کرده و او را تایید کردند اما فرزندان قابیل او را تکذیب کرده و اذعان داشتند که آنچه او می گوید از پدران خود نشنیده اند. نوح علیه السلام پس از این طرد شدن گوشه نشین شد تا آنکه در 460 سالگی فرشته وحی بر او نازل شده و از سمت خدا جهاد به او امر شد[1].

غیبت سه روزه

از امام صادق علیه السلام چنین روایت شده که وقتی خداوند پیامبری نوح را آشکار نمود و شیعیان به ایجاد فرج یقین پیدا کردند بلوا و اختلاف و دروغ زیاد شد به گونه ای که پیروان نوح نبی در سختی شدیدی افتادند. همچنین به نوح هجوم آورده و او را زخمی کردند. شدت زخم و جراحت به حدی بود که او تا سه روز بیهوش افتاده بود و از گوش او خون می چکید. گفته شده که این اتفاق بعد از 300 سال از بعثت او رخ داد. نبی خدا در تمامی این مدت روز و شب مردم را دعوت می کرد اما آنان فرار می کردند؛ پس پنهانی دعوت را انجام می داد اما باز هم اجابت نمی کردند؛ آشکارا نیز دعوت می نمود اما نمی پذیرفتند. پس از این سه قرن نبی خدا قصد کرد تا آن ها را نفرین نماید. پس از شهر خارج شد و بعد از نماز صبح آن ها را نفرین کرد. در همین حین سه فرشته از آسمان بر او نازل شدند و به وی سلام کردند و گفتند: ای نبی خدا ما حاجتی داریم. نوح علیه السلام گفت: چه حاجتی؟ نفرین بر قوم خود را به تاخیر بنداز چرا که این اولین سطوت و عذابی است که خداوند بر زمین آشکار می کند.

امام مهدی (عج)
امام مهدی (عج)

حضرت نوح قبول کرد و سیصد سال دیگر به آنان فرصت داد و در این دوران نیز دست از دعوت بر نداشت اما آن ها باز به کارهای خود ادامه می دانند. پس از سیصد سال و نا امید شدن از قوم این بار نوح از شهر خارج شد و هنگامه ظهر به دعاو نفرین قوم نشست. این بار نیز دوباره فرشتگانی از آسمان ششم نازل شده و همان درخواست فرشته هایی که دفعه قبل آمده بودند را مطرح کردند. پس حضرت دوباره قبول کرد و به نزد قوم خود برای هدایتشان برگشت. سیصد سال دیگر گذشت. حال شیعیان به نزد او آمدند و شکایت کردند و از او خواستند تا فرج برسد. پس او برای سومین بار برای فرج و نابودی دشمنان دعا کرد و نماز خواند. پس جبرئیل بر او نازل شد و گفت که خداوند دعای او را اجابت کرد. پس به پیروان خود بگو تا خرما بخورند و هسته آن را بکارند و آن را پرورش دهند. پس چون میوه دهد فرج فرا می رسد. شیعیان چنین کردند و زمانی که میوه داد به نزد نوح آمده و از او خواستند تا فرج برسد. پس نوح از خداوند فرج و آسایش را خواست. پس وحی آمد همین خرما خورده شود و باز هسته آن کاشته شود تا میوه دهد و فرج برسد. پس آنان گمان کردند خلف وعده شده و یک سوم آن ها از دین برگشتند. آنان که ماندند چنان کردند که خدا امر کرده بود. پس از میوه دادن دوباره خداوند امر به کاشت و برداشت میوه خرما کرد. این بار نیز یک سوم از شیعیان از دین برگشتند و تنها عده کمی باقی ماندند. گروه کمی که مانده بودند امری که خداوند فرموده بود را انجام دادند و بعد از به سرانجام رسیدن آن به نزد نوح رفته و گفتند که تنها ما مانده ایم و ما نیز در صورتی که در فرج تاخیر شود بر خود نگران شدیم که هلاک گردیم. پس نوح نماز خواند و دعا کرد و گفت: خداوندا من بر یاران اندک خویش نگران هستم مبادا که فرج به تاخیر افتاده و آنان هم هلاک شوند. پس حق تعالی دعای او را اجابت نمود.

پنجاه سال غیبت برای ساخت کشتی

و اما سومین غیبت مربوط به دوران ساخت کشتی است. اگر چه گفته می شود چند سال پس از اجابت دعای نوح نبی نیز یاران تحت شدیدترین آزمایش ها قرار گرفتند و تنها عده کمی باقی مانند و پس از آن دوره ساخت کشتی آغاز شد و پنجاه سال به طول انجامید.

و پس از آن فرج با نابودی دشمنان حاصل شد.

نکاتی درباره این محتوا

  • محتوا بر اساس آنچه که در کتب روایی نظیر کتاب کمال الدین و تمام النعمه و سعد السعود آمده، نگاشته شده است.
  • درباره سن حضرت نوح اقوال مختلفی ذکر شده است. پس این امکان وجود دارد که سن پیامبر با آنچه که در جای دیگری می خوانید تفاوت داشته باشد.
  • ممکن است تفاوت هایی میان روایت اصلی که به زبان عربی است با این محتوا مشاهده کنید. این امر طبیعی است و در واقع محتوا اقتباسی از روایات است.

اگر که شما در این باره چیز دیگری می دانید با ما در بخش کامنت ها به اشتراک بگذارید.

منبع:

[1] در کتاب سعد السعود آمده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *