حکایات الصالحین – مرشد چلویی

مرشد چلویی

مرشد چلویی یا حاج میرزا احمد عابد نهاوندی از صالحین دوره معاصر است. او که با عنوان بهترین کاسب قرن شناخته می شود در بازار تهران یک مغازه چلوکبابی داشت و نه تنها با مردم خوش رفتاری می کرد بلکه برای آنان به زبان شعر سخنرانی می کرد. از زندگانی او (1357 -1267) حکایات بسیاری نقل شده که در هر یک درسی نهفته است. به همین دلیل در این مطلب قصد داریم به نگارش برخی از آن ها بپردازیم.

صبر و مدارا مرشد چلویی با همسر بد اخلاق

نقل شده که مرشد چلویی در طول زندگی خود سه همسر اختیار کرد. اولین همسر او متاسفانه هنگام زایمان دختر خود از دنیا رفت. این بانو پسری به نام حیدر نیز داشت. مرشد چلویی از او به نیکی یاد می کرد و می گفت که نتوانسته بود آنگونه که باید به همسر خود زمانی که در قید حیات بود محبت نمایید. مرشد چلویی همسر دومی اختیار کرد. این خانم بر خلاف همسر اول، با مرشد بد رفتاری می کرد. این بدرفتاری ها گاهی به اندازه ای شدت می گرفت که به حد اذیت و آزار می رسید. اما در این میان مرشد این آزارها را سرنوشت خود می دانست که سبب می شد او صبر نماید. در واقع گفته شده که همسرش به گونه ای با او رفتار می نمود که انگار میرزا غلام اوست. این در حالی است که در آن زمان کمتر مردی تاب چنین تحقیری را داشت. مثلا نقل شده که در بعد از ظهر یک روز میرزا غذایی مخصوص که به طور ویژه برای خانه پخت شده بود (همسر مرشد قبول نمی کرد که از غذایی که برای مردم پخت شده برایش بیاورند) را زیر عبا گرفته بود تا به خانه ببرد زمانی که به خانه رسید همسر بدون آنکه جواب سلام او را بدهداز مرشد سوال کرد که آیا سیگار خریدی و زمانی که با جواب منفی مرشد رو به رو شد به او ناسزا گفت. راوی می گوید: من آن زمان 12 ساله بودم پس جلو دویدم تا نامادری پدر بزرگم را راحت بگذارد ولی میرزا آرام گفت خودم می روم.

همسر دوم مرشد چلویی پس از چند سال همچون همسر اول در هنگام زایمان از دنیا رفت و مرشد برای آن که غمخواری داشته باشد همسر دیگری اختیار نمود.

غذای رایگان و قرض پول!

مرشد چلویی و نسیه دادن
مرشد چلویی و نسیه دادن

نقل شده که در روزی از روزها سه بردار جوان که ثروتمند نیز بودند خواستند مرشد چلویی را امتحان کنند. آن ها درباره این چلوکبابی و صاحبش چیزهایی شنیده بودند و می خواستند ببینند که آیا واقعا این گونه هست یا نه؟ آن سه به مغازه مرشد رفتند و ناهار مفصلی را سفارش داده و خوردند. سه برادر پس از اتمام غذا به نزد مرشد رفتند و به او گفتند که ما اینجا غریب هستیم و در حال حاضر پولی نداری. این غذاها را نسیه خوردیم و پول هم می خواهیم. مرشد رو به آن ها کردو گفت: باشد. سپس دخل را باز کرد و به آن ها گفت: بفرمایید هر مقدار نیاز دارید پول بردارید. آن سه سیصد تومن پول بردند که در آن زمان پول کمی نبود. سپس خداحافظی کردند و رفتند. روز بعد این سه جوان نامه ای جهت تشکر و تحسین برای مرشد نوشته و همراه با پولی که قرض گرفته اند و هزینه غذا برای میرزا فرستاند و در نامه چنین بیان کردند که ما از افراد ثروتمند این شهر هستیم و می خواستیم شما را امتحان کنیم که الحق سرفراز بیرون آمدید…

خاطره مرحوم مجتهدی از مرشد احمد آقا چلویی

در روزی از روزها میرزا احمد که پالتوی بلندی به تن داشت میانه راه مرحوم مجتهدی و دوستش را که در آن زمان 19 یا 20 ساله بودند می بیند. پس از آن ها می پرسد برای چه درس می خوانید. دوست آیت الله مجتهدی جواب می دهد: برای آن که ملا شویم، باسواد شویم، عالم شویم. میرزا با سر خود علامت نه را نشان داد. دوست مرحوم مجتهدی پرسید پس درس برای چی بخوانیم؟ مرشد چند بار تکرار کرد: آدم شویم.

گفت: بگویید می خواهم درس بخوانم که آدم شوم.

دلت شلوغ نباشه

آیت الله سیدان نقل می کند که طلبه جوانی بودم و درباره عارف مرشد چلویی شنیده بودم. پس تصمیم گرفت به چلوکبابی مرشد برود و او را از نزدیک ببیند. آیت الله سیدان می گوید: وقتی به چلوکبابی رسیدم دیدم عده ای در صف ایستاده اند منتظر هستند نوبتشان بشود تا بشینند و غذا بخورند، عده ای غذای خود را می گرفتند و می بردند و عده ای نیز سر میزها مشغول خوردن بودند. دیدم که خیلی شلوغ است. پس در دلم گفتم: مرشد با چنین شلوغی چگونه می تواند اهل عرفان باشد و عبادت کند. او خوب است که کار خلق خدا را راه بیندازد. پس چیزهایی که درباره اش گفته اند الکی است. خواستم بروم اما گفتم حال تا اینجا آمدم بروم و غذایی بخورم. پس سر صف ایستادم تا نوبتم شد. سر میزی نشستم. دیدم مرشد چلویی با ظرفی از روغن کرمانشاهی بر سر میزها می رفت و برای هر کسی که می خواست روغن می ریخت. در همین حین دیدم سر میز من آمد. آرام سرش را نزدیک من آورد و گفت: جوان اینکه سرت شلوغ باشد اشکالی ندارد. دلت باید خلوت باشد..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *