داستان دیدار سعد بن عبدالله با امام مهدی (عج) – بخش چهارم

دیدار سعد بن عبدالله اشعری با امام مهدی (عج)

در بخش قبلی (کلیک کنید) تا آنجای داستان گفته شد که سعد سه سوال از چند سوال خود را در حضور امام عسکری علیه السلام از حضرت مهدی (عج) پرسید. حضرت نیز با آنکه کودک بودند اما به همه آن ها جواب درخور و مناسب داد و حال ادامه گفتگو …

تذکر: این داستان همواره مورد بحث علما و اندیشمندان بوده است. برخی آن را رد و نقد کرده و برخی دیگر با بیان ادله آن را تایید نموده و موثق دانسته اند.

ادامه سوالات سعد بن عبدالله از امام مهدی (عج)

حال نوبت سوال چهارم رسیده بود. بن عبدالله گفت: ای پسر پیامبر خدا! تاویل «کهیعص» چیست؟ امام مهدی (عج) فرمود: این حروف از اخبار غیبی خداوند هستند که بنده خود زکریا را از آن ها آگاه کرد و پس از آن داستانش را برای پیامبر اکرم (ص) بازگو کرد. داستان از این قرار است که زکریا از خداوند خود درخواست می کند اسم های خمسه را به او یاد بدهد. خداوند جبرئیل امین را برای او فرستاد تا آن پنج اسم که اسامی پنج تن آل عبا بود را به او بیاموزد. پس زکریا اسامی را یاد گرفت. او هر زمان چهار اسم محمد (ص)، علی، فاطمه و حسن را یاد می کرد اندوهش از بین می رفت اما هر وقت اسم حسین را به یاد می آورد بغض گلویش را می فشرد و غصه اش می گرفت به گونه ای که آنچنان گریه می کرد که گلوی او می گرفت و نفسش قطع می گردید.

در روزی از روزها دلیل این تفاوت را زکریای پیامبر از خداوند متعال پرسید. خداوند او را از این داستان مطلع کرد و فرمود: کاف اسم کربلا است و هاء هلاکت عترت است و یاء نام یزید ستمگر است و عین به عطش اشاره دارد و صاد از صبر او در برابر بلاها سخن می گوید[1].

زکریا که این مطلب را متوجه شد تا سه روز از مسجد بیرون نرفت و مانع شد که مردم نیز به نزدش بروند. در این مدت او مرتب گریه می کرد و نوحه می خواند و پس از آن می گفت: خداوندا! به من فرزندی عطا کن که در پیری چشمم به او روشن گردد و او را وارث و جانشین من کن و منزلتش را در نزدم همچون منزلت حسین قرار ده و چون که او را به من دادی من را شیفته او ساز. آن گاه من را دردمند او نما همچنان که حبیب خود محمد (ص) را دردمند فرزند خود قرار می دهی.

خدای متعال به او یحیی را داد و او را دردمند او قرار داد …

و پس از چند سوال متوالی، سعد اشعری دوباره سوالی پرسید و منتظر جوابی از سوی امام شد. او رو به امام نمود و گفت: مولای من! مردم از انتخاب امام برای خود ممنوع شده اند، دلیلش چیست؟ حضرت مهدی (عج) در جواب فرمود: امام مصلح انتخاب کنند یا امام مفسد؟ سعد گفت: امام مصلح.

حضرت پاسخ داد: آیا این امکان وجود دارد که مردم برای خود امام مصلحی انتخاب کنند اما مفسد باشد؟ سعد بن عبدالله گفت: آری. پس امام فرمود: علت همین است اما حال برای تو دلیلی می آورم تا عقل تو آن را قبول کند.

داستان مهدوی
داستان مهدوی

امام ادامه داد: انبیاء الهی که خداوند آن ها را انتخاب کرد و کتب آسمانی بر آن ها نازل نمود و ایشان را به وحی و عصمت موید کرد تا امامان امت های مختلف باشند. همچون موسی و عیسی که سر آمد مردم دوران خود بودند و انتخاب آن ها شایسته تر است؛ عقل آن ها بیشتر و علم آن ها کامل تر است. حال آنان ممکن است شخص منافق را به جای مومن انتخاب کنند؟ سعد جواب داد: خیر.

حضرت در ادامه فرمود: این موسی حکیم الله است که با فراوانی عقل و کمال علم و نزول وحی از اعیان قوم و بزرگان سپاه خویش برای میقات پروردگار خود هفتاد مرد را انتخاب کرد و در ایمان و اخلاص آن ها تردیدی نداشت اما اهل نفاق را انتخاب کرده بود.

هنگامی که می بینیم خداوند آن که را برای نبوت برگزیده، افراد مفسد را با این گمان که افراد صالحی هستند انتخاب کرده است هر آن به این یقین می رسیم که اختیار و گزینش امام تنها شایسته ذات اقدس حق تعالی است که از آنچه که در دل ها است آگاه است.

در اینجا بود که سوالات سعد بن عبدالله تمام می شوند. حال نوبت امام می رسد که از او در ارتباط با آنچه میان او و دشمن اهل بیت اتفاق افتاده است بپرسد[2]

منابع:

[1] در این باره مطلب بسیار است از این رو در مقاله ای دیگر آن را بیان خواهیم نمود.

[2] در قسمت اول داستان به این موضوع اشاره کردیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *