روایتی از کتاب الامالی شیخ مفید – حدیثی از امام علی (ع)

الامالی شیخ مفید

در این نوشتار به بیان روایتی که اصبغ بن نباته از امام علی علیه السلام نقل می کند و در کتاب الامالی شیخ مفید آمده است می پردازیم. کتاب الامالی کتابی به زبان عربی است که در آن روایات اخلاقی، اعتقادی و همچنین تاریخ اسلام نقل شده اند. این کتاب را شیخ مفید در طول هفت سال و در ماه های رمضان برای اصحاب خویش املاء نمود

اصبغ بن نباته روایت می کند: حارث همدانی با جمعی از شیعیان که من نیز در بین آن ها بودم بر امام علی علیه السلام وارد شد. حارث با تأنی راه می رفت و با عصایی که در دستش بود بر زمین می زد. او به یک بیماری دچار بود و در نزد امام علیه السلام مقام و منزلتی داشت. حضرت که ایشان را به این صورت مشاهده کردند فرمودند: حارث! حالت چگونه است؟ حارث پاسخ داد: ای امیر مومنان روزگار بر من چیره شده است و سلامتی به سبب آن از من ربوده شده و علاوه بر این، نزاع و درگیری که یارانت در خانه تو با هم دارند من را بیشتر ناراحت کرده و آتشی را در درون من شعله ور نموده و من را بیش از حد بی تاب نموده است.

امام فرمود: نزاعشان در چه چیزی است؟ حارث گفت: درباره تو و آن سه نفری می باشد که پیش از تو بوده اند (ابوبکر، عثمان و عمر) برخی ازآنان درباره ات قلو می کنند و بعضی میان رو بوده و همراهتان هستند و برخی نیز در تردید و شک باقی مانده اند و نمی دانند که درباره تو قدم بردارند یا لازم است قدم عقب بگذارند و توقف کنند (عمل دیگران را حمل بر صحت کنند).

امام فرمودند: کافی است ای برادر همدانی، آگاه باش که بهترین شیعیانم آن گروهی هستند که میانه روی اختیار نموده اند تا آن ها که مسیر غلو را در پیش گرفته به آنان بازگردند و آن گروه که عقب افتاده است خود را به آنان برسانند.

حارث گفت: پدر و مادرم به فدای تو چه خوب است اگر که این کدورتی را که بر دلهایمان نشسته از بین ببری و بینش لازم را در ارتباط با این موضوع در ما ایجاد کنی.

حضرت امیر مومنان (ع) فرمودند: بس است، تو مردی هستی که حق بر تو مشتبه گردیده. دین خدای متعال به شخصیت و موقعیت افراد شناخته نمی شود بلکه به علامت و نشانه حق شناخته می گردد. حق را بشناس، اهل آن را خواهی شناخت. ای حارث، حق بهترین گفتار است و آنکه آن را آشکارا گوید مجاهد در راه خداست و من به حق با تو سخن می گویم. به من گوش ده و سپس آن را برای برخی از دوستانت که رأیی محکم و عقلی پسندیده دارند بازگو کن.

بدان که من بنده ی خدا و برادر پیامبر خدا و اولین کسی هستم که او را تصدیق کردم. من زمانی او را تصدیق کردم که آدم هنوز در میان روان و تن بود؛ علاوه بر این من اولین شخصی هستم در بین امت شما که از روی راستی و حقیقت او را تصدیق نمودم، پس ما گروه پیشینیان هستیم و ما جماعت پسینیان می باشیم ( به این معنا که ما اولین گروندگان به رسول خدا و همچنین آخرین افرادی هستیم که از او جدا می شویم. یا بدان معنا است که ما اولین اشخاصی هستیم که به دین خدا رونق بخشیدیم و به آن عمل نمودیم و آخرین افرادی هستیم که دین بدستمان افتاد و آن را انتشار می دهیم)؛ و ما خاصان و خالصان پیامبر خدا هستیم ای حارث و من برادر، مونس، وصی، ولـی و راز دارو صاحب اسرار او هستم. به من فهم کتاب و فصل خطاب (به حق داوری نمودن و کلام مشخص کننده حق از باطل)، علم گذشته ها، دانش سلسله اسباب و مسببات قضا و قدر الهی داده شده است و هزار کلید از خزائن خداوند به من سپرده شده است که هر کلید از آنان هزار در از آن چه مجهول است را باز می کند و هر دری به هزار درب از عهد و پیمان ها خاتمه می یابد.

علاوه بر تمامی این ها به عنوان تفضل به شب قدر تأیید و برگزیده شدم و به آن مدد یافتم و این مقام تا آن هنگام که شب و روز در گردش است برایم و برای آن گروه از فرزندانم که امین و حافظ اسرار خداوند هستند، باقی است تا آن هنگام که خداوند وارث زمین و موجوداتی که روی آن هستند شود (به این معنا که حکومت و قدرت ظاهری بر روی زمین از آن خداوند و اولیای او شود). ای حارث! تو را مژده می دهم که در زمان مرگ و رد شدن از پل دوزخ و حوض کوثر و در زمان مقاسمه من را خواهی شناخت.

حارث گفت: ای مولای من، مقاسمه کدام است؟ حضرت فرمودند: قسمت کردن آتش جهنم است که آن را به شکل درست تقسیم می کنم؛ می گویم: آتش! این مرد دوست و پیرو من است او را واگذار، و این مرد دشمنم است او را بگیر.

امام علی علیه السلام
امام علی علیه السلام

اصبغ که روایت کننده این موضوع است گفت: سپس حضرت علی علیه السلام دست حارث را گرفت و فرمود: ای حارث! روزی من از اذیت و حسادت قریش و اهل نفاق به خودم به پیامبر خدا (ص) شکایت کردم، پیامبر خدا (ص) دست من را در دست خویش گرفت همانطور که من دست تو را گرفتم و فرمود: وقتی روز قیامت شود من دست به ریسمان عصمت پروردگار ذی العرش می زنم و تو ای علی دست به دامانم خواهی زد و اولادت دست به دامان تو می زنند و شیعیانتان دست به دامانتان می زنند، حال بگو ببینم در آن وضعیت فکر می کنی که خداوند با فرستاده خود چه خواهد کرد؟ و فرستاده و رسول او با وصی خود چه می کند؟

ای حارث! آنچه را بیان نمودم قول کن که اندکی از بسیار است (نمونه ای از خروار)، آری تو با شخصی محشور می شوی که او را دوست داری و برای تو خواهد بود تمامی اعمالی که خود به دست آورده ای – این مطلب را حضرت سه بار تکرار کرد.

در این زمان حارث از جای خویش بلند شد و در حالی که عبای خود را بر زمین می کشید، می گفت: از این به بعد ترسی ندارم که مرگ به سمت من بیاید یا من به سمت او بروم.

نکاتی که از این روایت بلند می توان متوجه شد:

  • چه شخص مومن باشد و چه منافق قبل از مرگ امام علی علیه السلام را در مقابل خود می بیند.
  • افراد با دیده خود امام را می بینند اما امام با همه صفات، نام و نشان، کردار و عمل شخص را می شناسد.
  • افراد در کنار پل دوزخ امام را دیده و می شناسند. پس آن که شیعه واقعی است از لغزش بر روی پل نهراسد.
  • امام برای آنان که به ریسمان مهمی چون ولایت وصی رسول خدا (ص) دور شدن را از آتش جهنم می خواهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *