حکایاتی از زندگی حضرت زهرا (س)

حکایات

در این نوشتار با هدف سرلوحه قرار دادن زندگی فردی و اجتماعی ائمه معصومین علیهم السلام بر آن شدیم تا حکایاتی از زندگی حضرت زهرا (س) که سیده و سرور بانوان دو عالم است را به نگارش در آوریم. این حکایات در کتبی همچون بحار الانوار و کشف الغمه آمده اند[1].

علمی دفاع کردن حضرت زهرا (س)

دو زن که یکی مومن و دیگری کافر و معاند بود، در موضوعی دینی با هم اختلاف داشتند. آن‌ها به جواب درستی نمی رسیدند. از این رو برای حل اختلاف تصمیم گرفتند به نزد حضرت فاطمه (س) بروند. آن‌ها موضوع مورد اختلاف را مطرح کردند. حضرت به شکلی علمی حقانیت کلام و نظر زن مومن را اثبات نمود. در نتیجه زن مومن بر زن کافری که از قضا معاند هم بود پیروز شد. این پیروزی باعث شد که زن مومن بسیار خوشال شود و آن شادی در صورتش نمایان شود. پس حضرت رو به آن زن کرد و فرمود: شادی ملائکه برای پیروزی ات بیشتر از خوشحالی تو است و غم شیطان و اندوه او و یارانش از اندوه این زن کافر بیشتر می باشد[2].

ارزش آموزش دین

زنی به نزد حضرت زهرا (س) رفت و پس از سلام عرض کرد که مادری ناتوان دارد که در ارتباط با نماز برایش مشکلی ایجاد شده به همین دلیل من را فرستاده تا از شما سوال کنم. حضرت اجازه پرسش داد. آن زن سوال پرسید و جواب از حضرت گرفت. در ادامه سوال دوم را پرسید دوباره جواب گرفت. سپس سوال پرسیدن و جواب شنیدن را ادامه داد تا به ده سوال رسید. آن زن در این حین به دلیل زیادی سوالات خجالت زده شد پس گفت: ای دختر رسول خدا! بیش از این مزاحم شما نمی شوم.

حضرت فرمود: بیا و سوال های خود را بپرس و من نیز پاسخگو خواهم بود چرا که اگر شخصی خود را مزد بگیر کسی کند که بار سنگین را بر پشت بام حمل کند و در مقابل اجرتی برابر با هزار دینار بگیرد آیا از حمل آن بار خسته می شود؟

آن زن پاسخ داد: نه خسته نمی شود چرا که اجرت زیادی دریافت خواهد کرد.

حضرت زهرا سلام الله علیها
حضرت زهرا سلام الله علیها

پس حضرت ادامه داد: من نیز در مقابل هر مسئله ای که جواب می دهم بیش از میان زمین و آسمان که پُر از مروارید باشد مزد می گیرم. پس شایسته است که در برابر پاسخگویی به شما هیچ خسته نشوم …[3]

منطق قوی حضرت فاطمه (س)

در روزی از روزها حضرت علی علیه السلام به حضرت زهرا (س) فرمود: ای دختر رسول خدا! برو و میرا پدر خود را بگیر (مقصود فدک است).

پس فاطمه سلام الله علیها به نزد ابوبکر رفت و فرمود: میراث پدرم را که به من تعلق دارد را بده. ابوبکر پاسخ داد: انبیاء ارثی نمی گذارند. پس حضرت فرمود: آیا داوود برای سلیمان ارث نگذاشت. ابوبکر که از پاسخ حضرت که منطقی بود عاجز ماند دوباره و در حالی که ناراحت بود گفت: انبیاء ارثی نمی گذارند. حضرت در پاسخ به قرآن استناد کرد و فرمود: آیا زکریا نگفت : پس از نزد خود به من فرزندی عطا نما تا از من و آل یعقوب ارث ببرد[4]؟

ابوبکر برای بار دوم با دلیلی محکم از سوی حضرت زهرا (س) رو به رو شد اما باز کوتاه نیامد و سخن خویش را تکرار کرد. پس فاطمه سلام الله علیها دوباره به قرآن تمسک جست و فرمود: آیا در قرآن بیان نشده که خداوند در ارتباط با فرزندانتان توصیه نموده که پسر به اندازه دو دختر ارث می برد؟ این جواب هم باعث نشد ابوبکر از موضع خویش کوتاه بیاید.

آمده است که این کلام که انبیاء ارث نمی گذارند را دو همسر از همسران رسول خدا (ص) یعنی عایشه و حفصه به حضرت نسبت دادند. اتفاقا زمانی که عثمان خلیفه شد عایشه از او خواست تا میراث رسول خدا (س) را به او بدهد. عثمان اما به او گفت: نو مگر به نقل از رسول خدا (ص) نگفتی انبیاء ارث نمی گذارند و با این سخن حق فاطمه (س) را پایمال نمودی؟ من نیز به تو چیزی نخواهم داد[5].

تسبیح حضرت زهرا (س)

در روزی از روزها امام علی (ع) به شخصی از ایفه بنی سعد گفت: آیا دوست داری از وضع خودم و فاطمه (س) برایت بگویم؟ آن شخص جواب مثبت داد. پس حضرت فرمود: فاطمه آنقدر با مشک آب به خانه آورد که آثار مشک بر بدنش نمایان بود. او آنقدر آسیاب کرد که پینه بر دستهایش بسته شد و آنگونه به تمیزکاری خانه مشغول بود که لباسش گردآلود می شد و به اندازه ای آتش در زیز غذا روشن می نمود که گَرد سیاه بر لباسش می نشست. او از این امور صدمه بسیاری دید.

تسبیح حضرت زهرا (س)
تسبیح حضرت زهرا (س)

پس به او گفتم که اگر به نزد پدر بروی و از او بخواهی تا برایت خدمتکاری به خانه آورد از این صدمات رهایی خواهی یافت. فاطمه نیز پذیرفت. پس به نزد رسول خدا (ص) رفت ولی دید گروهی اطراف او را گرفته‌اند پس حیا نمود که از مشکل خود سخن بگوید و بدون کلامی بازگشت.

حضرت محمد (ص) متوجه شد که دختر دردانه‌اش برای حاجتی به نزدش آمده است پس روز بعد به خانۀ ما آمد و فرمود: فاطمه دیروز ه حاجتی داشتی؟

پس من آنچه که از سختی و صدماتی که فاطمه دیده بود سخن گفتم. پس پیامبر رو به ما کرد و گفت: آیا می خواهید چیزی را به شما یاد بدهم که از خدمتکار بهتر باشد؟ زمانی که به رختخواب رفتید 33 مرتبه سبحان الله، 33 مرتبه الحمدلله و 34 مرتبه الله گویید.

فاطمه پس از شنیدن این کلام از پدر و نبی خود فرمود: از خدای رسولش راضی شدم[6]

منابع:

[1] برگرفته از سایت موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام

[2] بحارالانوار، ج 2، ص 8

[3] بحارالانوار، ج 43، ص 3

[4] برگرفته از آیه 6 سوره مریم

[5] كشف الغمه ، ج 2، ص 92

[6] كشف الغمه ، ج 2، ص 97.

 

  • تلاوت ترتیل آیه 6 سوره مریم – مصطفی اسماعیل

يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ ۖ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا

که وارث من و دودمان یعقوب باشد؛ و او را مورد رضایتت قرار ده!»

دانلود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *