حکایات اخلاقی – برگرفته از کتاب «در محضر لاهوتیان»

شیخ جعفر مجتهدی

در این مطلب برخی از حکایات اخلاقی نگاشته شده در کتاب در محضر لاهوتیان که در واقع زندگی نامه جعفر آقای مجتهدی است و توسط محمد علی مجاهدی تالیف شده است را آورده ایم. این حکایات در بردارنده نکات اخلاقی آموزنده ای هستند که دانستن آن ها برای به کار گیری در زندگی خالی از لطف نمی باشد.

  • اگر که انگشت سلیمانی نباشد …! از حکایات اخلاقی

حجت الاسلام سید شجاع الدین اولیایی از روحانیون مخلصی است که هم نشینی با آیت الله کشمیری را مغتنم داشته و مورد عنایت آن بزرگوار قرار گرفته بود. ایشان روزی به سراغ من آمده و گفتند: مدتی است که جناب کشمیری سکوت نموده و با هیچ کس حرف نمی زند. او تنها به جواب سلام و پرس و جوی کوتاه از افراد بسنده کرده اند. از این رو افراد ارادتمند به او نگران حالشان هستند.

من سوال کردم: آیا اتفاق تازه ای رخ داده است؟ جواب داد: چند وقت پیش که آقا در تهران بودند، خانه مورد سرقت قرار گرفت و برخی از چیزهایی که مورد علاقه شان بوده همچون انگشتری مخصوص را با خود برده اند. پس سوال کردم: دوستان در این باره برای رفع نگرانیشان چه کاری انجام دادند؟ گفت: برای پیدا کردن دزد تلاش بسیاری کردند اما تا به الان نتیجه ای حاصل نشده است. در این میان برخی دوستان نیز به کمک اداره آگاهی در این باره اقدام کردند اما نتیجه ای نداد.

سوال کردم: خب از من چه کاری ساخته است؟ جواب داد: حضورتان در جمع دوستان سودمند خواهد بود. تمایل داشته باشید با هم به خانه آقا می رویم. شاید گشایشی اتفاق افتاد. پس به ملاقات آیت الله کشمیری رفتیم. در اتاق دوستان بودند و آیت الله سر به زیر انداخته حرفی نمی زدند.

سلام کردم. پس از دست دادن با آیت الله در کنار در ورودی نشستم. او نیز با بیان عبارت اهلا و سهلا به من پاسخ دادند. در اتاق فضای سنگینی حاکم بود و کسی سخن نمی گفت. اما افراد با نگاهایشان می گفتند که باید سکوت پیش آمده را بشکنم.

برخی از غزلیات حافظ را حفظ بودم. در بین آن ها دو بیت را مناسب آن جمع دیدم. پس زمانی که نگاه آیت الله کشمیری به من معطوف شد گفتم: حافظ بیتی دارد که دارای معنای زیادی است. این بیت استغنای مردان خدا را به زیبایی تصویر کرده است. آیت الله کشمیری گفت: کدام بیت؟

پس گفتم: ولی که غیب نمای است و جام جم دارد ز خاتمی که ازو گم شود، چه غم دارد؟!

آیت الله کشمیری که این بیت را شنید لبخند متینی زد. پس از فرصت استفاده کردم و گفتم: آن ها که فکر می کنند اگر انگشتریتان را به دست کنند درب های آسمانی بر روی آنان باز می شود و بدون زحمت و سختی نادیدنی ها را تماشا می کنند؛ سخت اشتباه می کنند؛ تا اهلیت نباشد خواص نام های الهی برای کسی آشکار نمی گردد. حافظ می گوید: گر انگشت سلیمانی نباشد چه خاصیت دهد نقش نگینی؟!

پس بهجتی بر صورت آیت الله کشمیری ایجاد شد و افرادی که در آنجا بودند از این اتفاق بسیار خشنود شدند. پس به خود جرأت داده گفتم که بیتی از حافظ یادم است که پرده از کار برداشته و دزد را رسوا می کند. خواستم آن را خوانده و بگویم که سارق از آشنایان است که آیت الله اشارتی کرد. فهمیدم که سارق در آن جمع است و او نمی خواهد رسوایش سازد و از اینکه برخی افراد ناخواسته پای آگاهی را وسط کشیده بودند ناراحت بود.

پس از چند روز انگشتر گم شده در جای خود پیدا شد و دزد با برگرداندن آن اشتباه خود را جبران نمود.

 

  • اوقات خوش آن بود که با …

آیت الله کشمیری تا زمانی که در شهر قم و در کوچه آبشار ساکن بودند در نهایت طراوت روحی بودند و جسمشان نیز به عارضه و مرضی دچار نبود. اما ایشان زمانی که نقل مکان کردند با ناملایمت ها و ناخوشی های روحی و جسمی رو به رو می شد.

در روزی از روزها به محضرشان در خانه جدید رسیدم. دیدم که با قبض روحی عجیبی دست و پنجه نرم می کردند.

عرض کردم: از زمانی که به خانه جدید آمدید گرفتاری ها و سختی ها هم با شما آمدند. ایشان آنچه من گفتم را تایید کرد و پرسید: شما دلیل این گرفتاری را چه چیزی می دانید؟

گفتم: مخلص را مورد امتحان قرار می دهید؟ گفتند نه به جدم سوگند. تمایل داشتم نظرتان را در این مورد بدانم. البته که خود به علت این اتفاق پی برده و می خواهم ببینم شما هم در این باره با من هم رای هستید.

پس گفتم: جسارتم را ببخشید اما باید عرض کنم که همه مشکلات شما از ساکن شدنتان در این خانه نشأت گرفته است.

از در و دیوار این خانه گرفتاری است که می بارد. خانه قبلی اگر چه اجاره ای بود اما انبساط و صمیمیت در آن موج می زد. تا زمانی که در آن خانه بودید کسی گرفتاری و سختی به شما نمی دید و …

ایشان تایید کرد و گفت: اما به اصل موضوع اشاره ای نکردید. گفتم: اگر که به یاد داشته باشید بخشی از پول این خانه را شخص پرهیزگاری تهیه نموده که به سبب شغلی که دارد با مال مصادره ای و رد مظالم و … سر و کار دارد. او اگر چه شرعی این اجازه را داشت اما طبیعت شما بزرگواران به قدری دارای لطافت و نورانی است که کم ترین کدورت ها را بر نمی تابد حتی اگر که شرعا دارای محظور نباشد.

من شک ندارم که آن شخص پول خانه را از قسمت بدون شبهه پرداخت کرده و جوانب کار را سنجیده است اما خ نفس کارشان با چنین اموالی قبض آفرین خواهد بود و کدورت را باعث می شود.

اگر که به خاطر آورید خود شما بارها به من گفتید: زمانی که بر اساس دعوت برای ناهار یا شام به خانه کسی می روید اگر که غذایشان از روی محبت پخته شده باشد اشتهایتان باز می شود و بالعکس. در واقع اگر چه در حلال بودنشان شکی نیست اما یکی بهجت آور و دیگری باعث ملالت است.

موضوع این خانه نیز می تواند به این سبب باشد و یا ممکن است حکمتش ریاضتی است که با ساکن شدن در این خانه بر خویش روا نمودید.

شیخ نخودکی باور داشت که اگر ایام کدورت زیاد شوند. پس از آن روزهای گشایش و بسط روحی نیز طولانی خواهد بود.

آیت الله کشمیری پس از شنیدن سخنم گفت فلانی (مقصود آقای مجاهدی است) چه بیان شیرینی داری . سپس به تایید بخشی از حرف های او پرداخت و امیدوار بود که بخش دوم حرف ها که منقول از شیخ نخودکی است نیز درست باشد. ا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *