با فرا رسیدن سالروز ولادت امام هفتم شیعیان ابا الرضا، امام موسی کاظم (ع) بر آن شدیم تا برای بهرهمندی شما از تعالیم این امام همام برخی از احادیث نقل شده از امام موسی کاظم (ع) را در حوزههای گوناگون به نگارش در آوریم.
بزم ما را باز آمد عالم آرایی دگر
کز قدومش بزم ما گردیده سینایی دگر
قرنها بگذشته از موسی و شرح رود نیل
آمده اینک به فتح نیل موسایی دگر
باب الحوائج، امام موسی کاظم علیه السلام امام هفتم شیعیان است. ایشان فرزند امام جعفر صادق (ع) و پدر بزرگوار شاه خراسان امام رضا (ع) میباشد. حضرت در مدینه به دنیا آمده و پس از شهادت پدر خویش و در سن بیست سالگی به مقام امامت رسیدند. ایشان بر اساس شواهد تاریخی در دورانی که قدرت و حکومت از امویها به عباسیان انتقال یافت چشم به جهان گشود و دوران سی و پنج سالهی امامتشان با خلافت چهار خلیفه از خلفای عباسی همزمان بوده است. امام موسی کاظم (ع) در دوره امامت خویش که مصادف با اوج قدرت عباسیان بود در مقابل حکومت تقیه میکرد و شیعبان را نیز بدین امر توصیه میکرد و به همین سبب است که موضع خاص و صریحی از ایشان درباره قیامهایی که در آن دوران شکل میگرفت نظیر قیام شهید فخ در کتب تاریخی و روایی دیده نمیشود. البته این بدان معنا نیست که امام (ع) در برابر عباسیان و کارهای آنان سکوت اختیار کرده بودند بلکه ایشان در هر مناظره یا گفتگویی که با خلفای عباسی و یا دیگر افراد داشتند تلاش مینمودند که نامشروع بودن عباسیان را نشان دهد و از آنان مشروعیت زدایی نماید …
احادیث نقل شده از امام کاظم (ع)
- أوشَک دَعوَةً وَ أسرَعُ إجابَةُ دُعاءُ المَرءِ لاِخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ [1].
دعایی که امید به اجابت آن بیشتر است و سریعتر و زودتر به اجابت خواهد رسید دعایی است که در حق برادر دینی انجام میشود بدون آنکه او با خبر باشد.
- مَن أرادَ أن یکنَ أقوَی النّاسِ فَلیتَوکل عَلی الله [2].
هر آنکه بخواهد که قویترین مردم باشد پس بر خداوند توکل کند.
- رَجُلٌ مِنْ أهْلِ قُمَ یَدْعوُ النّاسَ إلَی الحَقِّ، یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الحَدیدِ [3].
مردی از اهالی قم مردم را به سوی حق میخواند و قوم و گروهی همانند پارههای آهن گرد او جمع میشوند.
- تَفَقَّهوا فی دینِ الله فإنَّ الفقه مفتاحُ البَصیرة، وتَمامُ العِبادة و السّببُ إلی المنازل الرفیعة و الرُّتبِ الجَلیلة فی الدین و الدنیا، و فَضلُ الفَقیه علی العابد کَفَضلِ الشمسِ علی الکواکب و مَن لَم یَتَفَقَّه فی دینهِ لَم یَرضَ اللهُ لهُ عملاً [4].
در دین خدا تفقه کنید پس همانا تفقه کلید بصیرت است و کمال عبادت، و باعث به دست آوردن جایگاه و مقامهای والا و درجات شکوهمند و جلیل در امور دین و دنیا است. برتری و فضیلت فقیه بر شخص عابد همانند برتری خورشید بر ستارگان است و هر آنکه در دین خویش تفقه نکند و در پی فهم عمیق آن نباشد، حق تعالی هیچ عملی را از او نمیپسندد.
- لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِبْ نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ فَإنْ عَمِلَ حَسَناً استَزادَ اللهَ و إنْ عَمِلَ سیّئاً اسْتَغفَرَ اللهَ مِنهُ و تابَ اِلَیهِ [5].
از ما نیست آنکس که روزانه به حساب نفس خویش نرسد، پس اگر که عمل خیری انجام دهد از خداوند بیشتر آن را بخواهد و اگر که عمل زشتی از او سر بزندآمرزش طلبیده و توبه نماید.
- وَ اللّهِ ما اُعطِىَ مُومِنُ قَطَّ خَیرَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ، اِلاّ بِحُسنِ ظَنِّهِ بِاللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ رَجائِهِ لَهُ وَ حُسنِ خُلقِهِ وَالکفِّ عَنِ اغتیاب المُؤمِنینَ [6].
به خداوند سوگند که خیر دنیا و آخرت را به فرد مومنی ندهند جز به جهت حُسن ظن و امیدواریاش به حق تعالی و خوش اخلاقی او و پرهیز از غیبت مومنان.
- وَجَدتُ عِلمَ الناس فی اَربع: اَوّلُها أن تَعرِفَ رَبَّکَ وَ الثّانیةُ أن تَعرِفَ ما صَنَعَ بکَ وَ الثّالثَةُ أن تَعـرِفَ ما أرادَ مِـنکَ وَ الرّابعَةُ أن تَعرفَ ما َیخرُجُکَ مِن دینِکَ [7].
علم مردم را در چهار چیز یافتم: اول آن این است که خدای خود را بشناسی، دوم اینکه بدانی خدا با تو چه کرده، سوم آگاه گردی که خداوند از تو چه میخواهد و چهارم اینکه بدانی چه چیزی تو را از دین خویش بیرون میکند.
- إصبِر عَلَی طَاعَهِ الله و إصبِر عَنِ مَعاصِی الله، فإنّما الدُّنیا ساعَه، فَما مَضی مِنها فَلَیس تَجِد لَهُ سُرورا و لا حُزناً، و مَا لَم یَاتِ مِنها فَلیسَ تَعرِفُه، فَاصبِر عَلی تِلکَ السّاعَهِ الَّتِی أنت فِیها فَکَأنَّکَ قَد اغتَبَطَت [8].
بر طاعت خداوند شکیبایی کن، و بر ترک و انجام ندادن معاصی خدا (نافرمانی خدا) صبر نما، همانا جهان ساعت است، پس هر آنچه که رفته نه شادی دارد و نه غم، و آنچه که نیامده، ندانی که چیست، پس بر آن ساعتی که در آن هستی شکیبایی کن همچنان است که تو رشک برده شدهای.
- لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسبُ نَفسَه فِی کُلِّ یَومٍ، فَإن عَمِلَ حسناً استَزدادَ الله، و إن عَمِل سَیِّئاً استغفِرُ الله مِنه و تَاب إلیه [9].
از ما نیست آنکه نفس خویش را هر روز محاسبه نکند، پس اگر که کار نیکی انجام دهد از خداوند بیشترش را بخواهد و اگر که امر بدی را مرتکب شده باشد از خداوند آمرزش طلبیده و توبه نماید.
- مَن استَوی یَوماهُ فَهُو مَغبُون، و مَن کَان آخَر یَومَیه شَرُّهُما فَهُو مَلعُون، و مَن لَم یَعرف الزِّیادَه فِی نَفسِه فَهُو فی نُقصان، و مَن کان إلی النُّقصان فَالمَوتُ خَیرٌ لَهُ مِنَ الحَیاه [10].
هر کس که دو روزش همانند هم باشند، مغبون است و آنکس که روز دومش بدتر از روز اولش باشد، ملعون است و شخصی که در خویش افزایشی مشاهده نکند در نقصان خواهد بود و آنکه در نقصان به سر میبرد مرگ برای او بهتر از زندگی است.
- کُلَّما أحدَثَ النّاس مِنَ الذُّنُوبِ ما لَم یَکُونُوا یَعمَلُون، أحدَثَ اللهُ لَهُم مِن البَلاءِ مَا لَم یَکُونُوا یَعِدُّون [11].
هر زمان که مردم گناهان تازهای را که انجام نمیدادند، انجام دهند و از آنان سر بزند، خداوند متعال آنها را دچار به بلاهای تازهای میکند که نتوانند به حساب آورند.
- إیّاکَ و مُخَالِطَهُ النّاس و الإنس بِهِم إلا أن تَجِدَ مِنهُم عَاقِلاً و مَأمُوناً فَآنَسَ بِه و أهرَبَ مِن سایِرهِم کَهَربُکَ مِن السِّباعِ الضّارِیه [12].
بر حذر دار از معاشرت با مردم و اُنس گرفتن با آنها جز اینکه در میان آنها فرد خردمند یا امانت دار پیدا کنی، پس با آن شخص اُنس گرفته و از سایر آنها فرار کن همچون فرار و گریزت از درندههای شکاری.
- مُجَالِسَه أَهلِ الدِّینِ شَرَفُ الدَّنیَا وَ الاخِرَه [13]
مجالست و همنشینی با اهل دین شرف و بزرگی دنیا و آخرت است.
- مُشاوَرَةُ العاقِلِ النّاصِحِ یُمنٌ وَ بَرَکَةٌ وَ رُشدٌ وَ تَوفیقٌ مِنَ اللّه [14]
مشورت نمودن با فرد عاقل و خیر خواه، یمن، برکت، رشد و توفیقی از جانب حضرت حق است.
- مَن رَأى أخاهُ عَلَى أمرٍ یُکرِهُهُ فَلَم یَرِدهُ عنهُ وَ هُو یقدِر عَلَیهِ، فَقَد خَانَه [15].
هر کس که برادر دینی خویش را بر امر و فعلی که از آن کراهت دارد (امر ناپسند) ببیند و او را از انجام آن امر باز ندارد در حالی که میتواند، پس به او خیانت کرده است.
- اَفضَلُ ما یَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلی اللهِ بَعدِ المَعرِفَةِ به، الصَلوةُ [16]
برترین چیزی که بنده به وسیله آن میتواند به خداوند تقرب جوید پس از معرفت به خداوند، نماز است.
منابع:
[1] اصول کافی، ج 1، ص 52
[2] بحار الانوار، ج 7، ص 143
[3] بحار الانوار، ج 57، ص 216
[4] تحف العقول، ص 410
[5] اصول کافی، ج 4، ص 191
[6] بحار الانوار، ج 6، ص 28
[7] بحار الانوار، ج 78، ص 328
[8] تحف العقول، ص 417
[9] اصول کافی، ج 4، ص 191
[10] بحار الانوار، ج 78، ص 327
[11] تحف العقول، ص 434
[12] تحف العقول، ص 420
[13] تحف العقول، ص 420
[14] تحف العقول، ص 398
[15] الامالی صدوق، ص 343
[16] تحف العقول، ص 455