و در آخر به سه آیه آخر سوره نبأ رسیده ایم و می خواهیم تفسیری از این سه آیه را بیان نماییم. تفسیری که اقتباس شده از تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی است. امید است که تفسیر بخش به بخش در فهم و درک آیات قرآن کمک کننده باشد. در آیه های پیشین خداوند متعال به بخش های قابل توجهی از مجازات طغیانگران و پاداش های اهل تقوا اشاره نمود؛ حال و در آیات انتهایی سوره خداوند به معرفی آن روز عظیم با بیان ویژگی های آن روز و اتفاقاتی که رخ می دهند، می پردازد.
شرح و تفسیر آیات انتهایی سوره نبأ
در آیه 38 سوره نبأ چنین آمده است: این ها در آن روز رخ می دهند که (روح) و (فرشتگان) در یک صف قیام می کنند و هیچ یک (از آن ها) جز به اذن خدای رحمان سخنی بیان نمی کنند و آن هنگام که می گویند صواب می گویند (یوم یقوم الروح و الملائکه صفا لا یتکلمون الا من اذن له الرحمن و قال صوابا).
بدون تردید این گونه به صف شدن روح و فرشتگان و بدون اذن پروردگار سخن نگفتن آن ها تنها برای اجرای امر الهی است. این مخلوقات در دنیای مادی نیز فرمانبردار امر خداوند بودند و هر آنچه بیان می نمود را بدون چون و چرا انجام می دادند. اما در سرای آخرت این موضوع آشکارتر بوده و وسیع تر است.
برای پاسخ به این سوال که «روح کیست؟» تفسیرهای مختلفی از مفسران وجود دارد که مهم ترین آن ها عبارتند از:
- روح آفریده ای است غیر از ملائکه و برتر از تمامی آن ها می باشد.
- روح همان جبرئیل امین، بزرگ ترین فرشتگان است که آورنده وحی برای پیامبران می باشد و واسطه میان انبیا و خداوند به شمار می رود.
- روح به ارواح انسان ها اشاره دارد که همراه با ملائکه به پا می خیزند.
- فرشته ای بالاتر از همه فرشتگان و حتی جبرئیل امین. این فرشته همراه با پیامبران و ائمه همراه بوده و هست.
نکته قابل توجه و تامل نیز این است که واژه روح در قرآن کریم گاهی به شکل مطلق و بدون هیچ گونه قیدی بیان شده است و در این شکل اغلب ر مقابل واژه ملائکه قرار گرفته است همچون «تعرج الملائکه و الروح الیه[1]»، «تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر[2]». در این دو آیه روح پس از ملائکه قرار گرفته است این در حالی است که در آیه 38 سوره نباء قبل از ملائکه ذکر شده است. البته این احتمال نیز وجود دارد که این جدا شدن به عنوان یک شخص معین و بزرگ بوده باشد و اصطلاحا ذکر عام پس از خاص یا ذکر خاص پس از عام است.
ولی در بسیاری از آیه های قرآن واژه «روح» به شکل ترکیب اضافی یا وصفی ذکر شده است همانند «روح القدس» در آیه 102 سوره نحل یا «روح الامین» در آیه 193 شعراء.
علاوه بر این ها در برخی از آیه های قرآن دیده می شود که خداوند «روح» را به خود اضافه کرده است مثلا آیه 29 سوره حجر که می فرماید: «و نفخت فیه من روحی» یا آنجا که در آیه 17 سوره مریم آمده است: «فارسلنا الیها روحنا».
چنین به نظر می رسد که واژه روح در هر آیه ای معنای متفاوتی دارد و همه را نمی شود به یک معنا گرفت.
در آیه 38 سوره نبأ نیز اینگونه به نظر می رسد که مقصود از روح یکی از ملائکه بزرگ الهی است که مطابق با برخی روایت ها حتی از جبرئیل نیز بالاتر است. در حدیثی مرتبط از امام صادق علیه السلام آمده که فرمودند: او فرشته ای است عظیم تر از جبرئیل و میکائیل.
در تفسیر علی بن ابراهیم نیز اینگونه ذکر شده که روح فرشته ای است که از جبرئیل و میکائیل برتر است و با رسول خدا (ص) و امامان همراه است.
اگر چه در تفاسیر اهل سنت روایاتی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده به این مضمون که روح لشکری از لشکریان خداوند است که فرشته نیستند؛ آنان سر و دست و پا دارند و در ادامه پیامبر آیه مورد بحث را تلاوت نمود و در سپس افزود: این ها لشکری هستند و آنان لشکری دیگر.
به هر حال این آفریده خدا خواه فرشته باشد یا موجودی دیگر در روز قیامت همراه با فرشتگان برای اطاعت فرمان خداوند آماده هستند و آنگونه هول محشر همه را در بر گرفته است که هیچ کس نمی تواند سخن بگوید و آن زمان که سخن گفته یا شفاعتی صورت می گیرد همه به اذن خداوند است.
نقل شده که از امام صادق (ع) درباره این آیه سوال شد امام فرمودند: به خداوند قسم در روز قیامت به ما اجازه داده می شود و سخن می گوییم. راوی می پرسد در آن روز شما چه می گویید؟ حضرت پاسخ داد: پروردگارمان را تمجید و ستایش می کنیم و بر پیامبرمان صلوات می فرستیم و شیعیانمان را شفاعت می کنیم، پس پروردگارمان ما را رد نمی کند (مقصود شفاعت آنان را).
بر اساس این روایت می توان چنین گفت که امامان و پیامبران در صف فرشتگان و روح قرار می گیرند و از جمله کسانی هستند که خداوند به آن ها رخصت سخن گفتن و تمجید و شفاعت می دهد.
به کار گیری واژه «صوابا» به این سبب است که اگر آنان که در صف قرار دارند همچون پیامبران و امامان اگر که شفاعتی نمایند آن شفاعت نیز از روی حساب است و بی علت نیست.
در آیه بعدی خداوند می فرماید: آن روز حق است و هر که بخواهد مسیری به سمت پروردگار خود بر می گزیند. در این آیه خداوند به روز قیامت که روز بزرگی است اشاره کرده است. واژه «حق» به معنی چیزی است که ثابت می باشد، واقعیت دارد و محقق می گردد. این معنا درباره روز جزاء صادق است. علاوه بر این آن روز روزی است که حق هر کس به او عطا می شود. حق مظلوم از ظالم گرفته می شود و حقایق درون آشکار می شود. پس آن قیامت روزی است که به تمام معنا حق می باشد.
توجه به این حقیقت می تواند تاثیرگذارترین انگیزه آدمی برای حرکت به سمت خداوند و اطاعت از او باشد به همین دلیل خداوند در ادامه همان آیه می گوید: پس هر که بخواهد مسیری به سمت پروردگارش بر می گزیند و به سمت او باز می گردد.
این بخش بدان معنا است که همه عوامل این حرکت الهی مهیا هستند. راه و چاه مشخص و ارائه شده؛ پیامبران به اندازه کافی فرمان الهی را به مردم ابلاغ کرده اند؛ عقل آدمی نیز همچون پیامبری در درون انسان است و فرجام اهل تقوا و اهل کفر و طغیان نیز تبیین شده است. در کنار تمامی این موارد دادگاه، دادخواه و دادرس نیز مشخص است و تنها چیزی که باقی مانده است تصمیم قاطع آدمی است که به وسیله اختیار راه را انتخاب نموده و جلو برود.
واژه «مأب» در معنی محل بازگشت است و به معنای طریق و راه نیز استفاده شده است.
و در آخرین آیه از این سوره خداوند می فرماید: و ما شما را از عذاب نزدیکی بیم می دهیم، این عذاب در روزی است که آدمی آنچه را از پیش با دست های خود ارسال نموده می بیند و کافر می گوید: ای کاش که خاک بودم!
در این آیه خداوند با تاکید بر موضوع مجازات مجرمان از نزدیک بودن روز قیامت سخن به میان می آورد. عمر این جهان هر چقدر باشد در مقابل آخرت ساعتی بیش نیست. در آیه های پنجم تا هفتم سوره معارج الله تعالی به پیامبر خود می فرماید: صبر کن صبری جمیل و تهی از هر نوع جزع و فزن (بی تابی)، آنان آن روز را دور می بینند و ما نزدیک می بینیم.
از امام علی (ع) نیز در این باره نقل شده که فرمودند: هر آنچه که می آید قریب و نزدیک است.
چرا نباید نزدیک باشد! در حالی که مایه عذاب الهی انسان ها اعمال خودشان است که همواره با آنان است.
و به سبب آنکه در آن روز عده زیادی از مردم در حسرت و اندوه هستند و پشیمان شده اند در حالی که این اندوه و پشیمانی فایده ای ندارد به دنبال همین هشدار و در همان آیه خداوند بیان می دارد که این عذاب در روزی است که آدمی آنچه را از پیش با دست های خود ارسال نموده می بیند و کافر می گوید: ای کاش که خاک بودم!
گروهی از تفسیرکنندگان قرآن کریم واژه «ینظر» را در این آیه به معنای «ینتظر» گرفته اند و بیان نمودند مقصود این است که آدمی در آن روز به انتظار جزاء اعمال خود است.
گروهی نیز این واژه را به معنی «نگاه به نامه اعمال و ملاحظه نیکی ها و بدی ها» گرفته اند. و البته این احتمال نیز داده شده که مقصود دیدن پاداش و کیفر عمل است.
این تفاسیر نشأت گرفته از این موضوع هستند که آن ها به موضوع حضور و تجسم عمل آدمی در آن روز کمتر توجه کرده اند والا توجه به این حقیقت مفهوم آیه را روشن ساخنه است و به هیچ تقدیر و تاویلی نیاز نیست.
در واقع و با استناد به آیات و روایات می توان بیان کرد که اعمال آدمی در روز قیامت به صورت های مناسبی مجسم می شوند و در مقابل او ظاهر می شوند. او واقعا اعمالش را می بیند و از دیدن اعمال بد خود وحشت زده و پشیمان می شود و از مشاهده اعمال نیک خود شاد می گردد. می توان چنین گفت که یکی از بهترین پاداش ها و بدترین کیفرها همین تجسم اعمال است که همراه انسان خواهد بود (در آیه 49 سوره کهف و آیات انتهایی سوره زلزال به این موضوع نیز اشاره شده است). این مسئله از شگفتی های قیامت است که اعمال مجسم شده و انرژی ها به ماده تبدیل شده و جان می گیرند.
در این آیه خداوند از عبارت «قدمت یداه» استفاده کرده است. این عبارت بدان سبب است که آدمی اغلب امور را با دست انجام می دهد اما قطعا به اعمالی که با دست انجام می شوند منحصر نمی گردد بلکه به آنچه که با دیگر اعضا انجام می شوند نیز اشاره دارد و آن ها را شامل می گردد.
کافران پس از آن که اعمال خویش را در مقابل خود آشکار می بینند چنان به اندوه و حسرت دچار می گردند که می گویند: ای کاش خاک بودیم! ای کاش از همان ابتدا از مرحله خاک فراتر نمی رفتیم و انسان نمی شدیم. و ای کاش پس از آنکه انسان شدیم و از مردیم هیچ گاه زندگی دوباره پیدا نمی کردیم …
به راستی که گاهی کار انسان به عنوان اشرف مخلوقات به جایی می رسد که به سبب کفر و معصیت آرزو می کند که به جای یکی از موجودات بی جان باشد.
منابع:
[2] آیه چهارم قدر
- تلاوت ترتیل سوره مبارکه «نبأ» با صدای استاد «احمد خلیل شاهین»