موعظه در احادیث

موعظه در احادیث

از اوصافی که برای قرآن کریم به کار می رود، موعظه است. این واژه از وعظ گرفته شده و در معنای پند و اندرز است. البته پند و اندرزی کلامی که با خیر و خوبی همراه است و باعث رقت قلب می شود. البته معنای دیگری نیز برای این کلمه بیان شده و آن این است: واداشتن شخصی به امری که با بیم دادن همراه است. می توان چنین گفت: هر نوع اندرزی که موثر در مخاطب است و او را از بدی ها ترسانده یا دلش را به نیکی ها متوجه کند. لفظ موعظه در آیاتی چون آیه 138 سوره آل عمران، 34 سوره نور و 120 سوره هود آمده است. همچنین موعظه در احادیث روایت شده از ائمه اطهار (ع) نیز دیده شده است. آن بزرگواران بر اساس تعالیم قرآن افراد را به پند و اندرز سفارش کرده و در ارتباط با آن سخن گفته اند.

تذکر: اگر چه موعظه با نصیحت مترادف دیده می شود. اما کاملا هم معنا نبوده و با هم تفاوت هایی دارند.

موعظه در احادیث

رسول خدا (ص)

  • كَفى بالمَوتِ واعِظا[1]

مرگ برای پند گرفتن کافی است.

  • عِظْ نَفْسَكَ فَإِنِ اتَّعَظْتَ فَعِظِ النَّاسَ وَ إِلَّا فَاسْتَحْيِ مِنِّي[2].

خویش را موعظه کن، اگر که از آن سود بردی آن گاه مردم را نیز پند ده و گرنه از من شرم کن.

امام علی (ع)

  • في وَصيَّتِهِ لابنِهِ و هُو يَعِظُهُ: أحيِ قَلبَكَ بالمَوعِظَةِ[3]

امام در مقام موعظه فرزند خود فرمود: دلت را با موعظه زنده دار.

  • الْمَوَاعِظُ صِقَالُ النُّفُوسِ وَ جِلَاءُ الْقُلُوب[4]

موعظه ها جان را صیقل می دهند و جلا دهنده قلوب هستند.

  • بالمَواعِظِ تَنجَلي الغَفلَةُ[5]

با موعظه ها است که (پرده) غفلت کنار می رود.

  • العاقِلُ مَن وَعَظَتهُ التَّجارِبُ[6]

عاقل شخصی است که تجربه ها او را پند دهند.

  • كَفى عِظَةً لِذَوي الألبابِ ما جَرَّبوا[7]

برای اهل خرد، تجربه هایشان موعظه ای است کافی.

  • إذا أحَبَّ اللّه عَبدا وعَظَهُ بالعِبَرِ[8]

هر زمان خداوند بنده ای را دوست داشته باشد او را با عبرت ها پند دهد.

  • مَن فَهِمَ مَواعِظَ الزَّمانِ لَم يَسكُنْ إلى حُسنِ الظَّنِّ بالأيّام[9]

هر کس موعظه های زمانه را بفهمد، به روزگار خوشبین نیست.

  • في صِفَةِ الدُّنيا: إنَّ الدُّنيا … دارُ مَوعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِها… ذَكَّرَتهُمُ الدُّنيا فَتَذَكَّرُوا وَ حَدَّثَتْهُمْ فَصَدَّقُوا وَ وَعَظَتْهُمْ فَاتَّعَظُوا[10]

در وصف دنیا: همانا دنیا … سرای موعظه است برای آنکه پند گیرد … دنیا به آن ها یادآوری نمود و آنان یادآور شدند، آن ها را خبر داد و ایشان تصدیق نمودند، آن ها را پند داد و ایشان پندش را قبول کردند.

  • لِلكَيِّسِ في كُلِّ شَيءٍ اتِّعاظٌ[11]

آدم زیرک از هر چیزی پند می گیرد.

  • إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَعِظْ أَحَداً بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآن‏[12]

همانا خداوند سبحان هیچ کس را به چیزی همچون این قرآن پند نداده است.

قرآن کریم
قرآن کریم
  • لا واعِظَ أبلَغُ مِن النُّصحِ[13]

هیچ واعظی تاثیرگذارتر از نصیحت نیست.

  • مَن كانَ لَهُ في نَفسِهِ واعِظٌ كانَ علَيهِ مِن اللّه حافِظٌ[14]

هر آن کس که دارای واعظ درونی باشد او را از سمت خداوند نگهبان و حافظی است.

امام سجاد (ع)

  • ابْنَ آدَمَ إِنَّكَ لَا تَزَالُ بِخَيْرٍ مَا كَانَ لَكَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِكَ وَ مَا كَانَتِ الْمُحَاسَبَةُ مِنْ هَمِّكَ وَ مَا كَانَ الْخَوْفُ لَكَ شِعَاراً وَ الْحَذَرُ لَكَ دِثَاراً[15]

ای فرزند آدم! تا وقتی که واعظی از درون داری و به حسابرسی (اعمالت) اهتمام داری و خوف (از خدا و کیفر او) جامه زیرنت باشد و پرهیز بالا پوش تو، همواره در خیر و صلاحی.

امام محمد باقر (ع)

  • مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظاً فَإِنَّ مَوَاعِظَ النَّاسِ لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُ شَيْئاً[16]

آن که خداوند براش واعظ درونی نگذارد موعظه های مردم هیچ گاه برایش سودمند نخواهند بود.

امام صادق (ع)

  • السَّعيدُ يَتَّعِظُ بمَوعِظَةِ التَّقوى و إن كانَ يُرادُ بالمَوعِظَةِ غَيرُهُ[17]

آدم سعادتمند، موعظه ی تقوا را آویزه گوش خویش نماید هر چند مخاطبش اندرز فردی دیگر باشد.

  • أَصْدَقَ الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ الْمَوْعِظَةِ وَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ كِتَابُ اللَّه‏[18]

راست ترین کلام و رساترین موعظه و بهترین داستان کتاب خداوند است.

امام کاظم (ع)

  • مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ تَرَاهُ عَيْنُكَ إِلَّا وَ فِيهِ مَوْعِظَةٌ.[19]

چیزی نیست که چشمان تو آن را ببیند جز اینکه در آن موعظه ای است.

منابع:

[1] تحف العقول، ص 35

[2] مجموعه ورام، ج1، ص 239

[3] تحف العقول، ص 69

[4] تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 224، ح 4524

[5] تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 224، ح 4530

[6] تحف العقول، ص 85

[7] عیون الحکم و المواعظ (لیثی)، ص 386، ح 6547

[8] عیون الحکم و المواعظ (لیثی)، ص 134، ح 3026

[9] عیون الحکم و المواعظ (لیثی)، ص 435، ح 7517

[10] نهج البلاغة(صبحی صالح) ص 493 ، حكمت 131

[11] عیون الحکم و المواعظ، ص 404، ح 6826

[12] نهج البلاغه، خطبه 176

[13]عیون الحکم و المواعظ، ص 537، ح 9887

[14] بحارالانوار(ط – بیروت)، ج 75، ص 67، ح 11

[15] تحف العقول، ص 280

[16] همان، ص 294

[17] کافی (ط – الاسلامیه) ج 8، ص 151، ح 132

[18] امالی (صدوق)، ص 488

[19] امالی (صدوق)، ص 5095

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *