در کتاب الغیبة شیخ طوسی روایتی از ابوسهل نوبختی درباره امامت حضرت مهدی (عج) و چگونگی انتقال این امر مهم در زمان شهادت امام حسن عسکری علیه السلام آمده است که در این مطلب از سایت معراج النبی به شکل اقتباسی و به زبان نویسنده و به شکل داستانی به آن می پردازیم.
ابوسهل نوبختی در خانه نشسته بود و به امور مختلف خود می پرداخت و با افرادی که به دیدار او می آمدند و از او سوالات مختلفی به ویژه در امر امامت می پرسیدند، ملاقات می کرد. در همین حین داوود بن غسان بحرانی به نزدش آمد و سلام کرد. ابو سهل جواب سلام او را داد و گفت: می خواهم برای تو از انتقال امامت به حضرت مهدی (عج) که هم نام و هم کنیه با رسول الله (ص) است بگویم.
پس اینگونه شروع کرد: در زمان بیماری امام حسن عسکری (ع)، همان بیماری که به شهادت او ختم شد، در خدمت حضرت بودم. امام یک غلامی داشت به نام عقید؛ این غلام، خدمتکار امام هادی علیه السلام نیز بوده است. ایشان با همان حالت بیماری عقید را صدا کرد و فرمود: یا عقید! مقداری آب مصطکی برایم بجوشان. عقید اطاعت کرد؛ پس قدری از آن را روی اجاق قرار داد تا جوشانده شود. پس از جوشیدن صیقل (نامی دیگر برای نرجس خاتون) آن را برای امام آورد. پس حضرت کاسه را گرفت و خواست بنوشد اما دستش به علت ضعف بیماری لرزید و کاسه به دندان مبارکشان خورد. ایشان کاسه را روی زمین گذاشتند سپس رو به غلام خود یعنی عقید کرد و فرمود: به اندرون برو؛ آنجا کودکی را می بینیی که در حال سجده است او را به نزدم بیار.
ابو سهل نوبختی در ادامه می گوید: عقید نقل می کند که آن زمان که به اندرون رفتم کودکی را دیدم که در حال سجده است و انگشت سبابه اش رو به آسمان است. پس سلام کردم. او نمازش را کوتاه کرد. پس رو به او گفتم: آقا شما را می خواهد و صدا زده است. در همین حین مادرش نرجس خاتون به اندرونی آمد و دست پسر را گرفت و به نزد امام برد.
ابوسهل نوبختی می گوید: این جا را خود دیدم که وقتی آن پسر بچه به نزد امام رسید رنگش همانند دُر (سفید) بود و موهای سرش کوتاه بود و بین دندان های او باز بود. زمانی که حضرت عسکری علیه السلام نگاهش به آن بچه افتاد، گریه کرد و فرمود: ای آقای خاندانم! این آب را به من بده که من اینک به سوی خدای خویش می روم. آن پسر پیاله آب جوشیده را از روی زمین برداشت و به دهان پدر خود نزدیک کرد تا بتواند بیاشامد.
بعد از نوشیدن آب امام عسکری فرمود: من را برای نماز آماده کنید. در همین حین آن پسر حوله ای را در دامان حضرت پهن کرد و به این صورت تک تک اعضای وضو را شست و مسح کرد. حضرت بعد از وضو فرمود: فرزندم! به تو نوید می دهم که صاحب الزمان، مهدی و حجت خداوند بر روی زمین تو هستی، تو فرزندم هستی و جانشین منی. از من متولد شده ای و تو م ح م د بن حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالبی. و هم اینکه از نسل پیامبر خاتم، حضرت محمد (ص) می باشی. پیامبر مژده تو را داده و کنیه ات را نیز مشخص کرده است. این را پدر من از پدران معصوم خود به من اطلاع داد. درود خداوند بر اهل بیت، همانا پروردگارمان حمید و مجید است.
سخن حضرت که به این جا رسید از دنیا رفتند.