داستان دیدار سعد بن عبدالله اشعری با امام مهدی (عج) – بخش پنجم

دیدار سعد بن عبدالله اشعری با امام مهدی (عج)

تذکر: داستان دیدار سعد بن عبدالله اشعری با امام مهدی (عج) مورد نقد و بحث برخی از علما و مورد تایید برخی دیگر است. در این پنج بخش ما تنها به نقل آن پرداخته ایم و در ارتباط با نقد و یا تایید آن سخنی به میان نیاورده ایم.

در بخش قبلی (از اینجا می توانید بخوانیذ) تا آن جا گفته شد که بن عبدالله سوالاتی که داشت را تماما پرسید و به جواب از سوی امام مهدی اروحنا له الفداء رسید. در ادامه اما خود حضرت سخن را آغاز کرد و از دشمن اهل بیت که به مناظره با سعد پرداخته بود پرسید …

موضوع حدیث غار

حضرت مهدی (عج) رو به سعد بن عبدالله اشعری کرد و فرمود: یا سعد! دشمن تو می گوید: پیامبر خدا (ص) در زمان مهاجرت منتخب این امت (ابوبکر) به همراه خود داخل غار برد زیرا آگاه بود که خلافت برای اوست و در تاویل پیشوا است و رهبری امور امت به دست او می افتد و او مورد اعتماد در ایجاد اتحاد، اعزام لشکر برای فتح بلاد و اقامه حدود است.

رسول خدا (ص) همانگونه که در پیغمبری خود دل سوز بود و به آن اهمیت می داد برای موضوع جانشینی خود نیز اهمیت فراوانی قائل بود زیرا هر زمان شخصی در جایی نهان می گردد و یا از کسی فرار می کند نیت او جلب یاری دیگر افراد نیست؛ پس در بستر خویش علی را قرار داد زیرا به گرفتار گشتن او و حتی کشته شدنش بی اعتنا بود و می دانست که نه گرفتار و نه کشته می شود. همچنین با وی همسفر نشد چون بردنش برای او سنگین و سخت بود. از سویی می دانست اگر که علی کشته شود موردی نیست و دیگری را به جای او منصوب می کند تا در کارهای سخت امور او را انجام دهد.

امام در ادامه فرمود: ادعای این شخص را چرا اینگونه نقض نکردی که آیا پیامبر به زعم شما نفرموده بود که مدت خلافت پس از من سی سال است و این مدت را موقوف و بسته به عُمر این چهار نفر نمود که به باورتان خلفای راشدین می باشند؟ این را اگر که می گفتی مجبور بود بگوید: آری.

پس زمانی که تائید کرد به او می گفتی: آیا همانطور که پیامبر می دانست که خلیفه پس از او ابوبکر است آیا نمی دانست ترتیب سه نفر بعدی چگونه است؟ خصم تو مجبور به تصدیق می شد. پس تو ادامه می دادی: بنا بر این اساس رسول خدا (ص) می بایست به نوبت هر چهار نفر آنان را به ترتیب به غار ببرد و به آن ها شفقت کرده و برایشان دل بسوزاند و برای در خطر افتادن جانشان خوف نماید . عدم انجام این کار سه نفر دیگر را سبک و کم اهمیت نشان می دهد.

یا صاحب الزمان (عج)

شبهه مسلمان شده دو خلیفه اول از خلفای راشدین

و اما زمانی که آن شخص ناصبی سوال کرد: آیا اسلام آوردن صدیق و فاروق به میل و رغبت بوده یا به اکراه و اخیار؟ به او چرا این چنین نگفتی: اسلام آن دو شخص از روی طمع بوده است چرا که آن دو با یهود هم نشینی می کردند و اخبار تورات و دیگر کتاب هایی را که از پیش بینی های هر دوره تا ظهور پیامبر (ص) و پایان کار او خبر می داد، از آن ها می گرفتند و یهود این گونه گفته بود: محمد (ص) بر عرب تسلط پیدا می کند آن چنان که «بخت نصر» بر بنی اسرائیل تسلط یافت و از پیروزی اش بر عرب گریزی نمی باشد همانطور که از غالب شدن بخت نصر گریزی نبود جز اینکه او در ادعای پیامبری اش دروغگو بود.

پس هر دو به نزد رسول خدا (ص) آمدند و به او در شهادت گرفتن مردم به گفتن و در ادای شهادت توحید (لا اله الا الله) یاری و همراهی کردند به این طمع که پس از بالا گرفتن کار پیامبر و استقرار امور او هر یک از سوی حضرت به حکومت شهری نائل آیند اما همین که از وصول به این مقصد نا امید شدند نقاب بر صورت کشیدند و با گروهی از منافقان همچون خود از عقبه بالا رفتند که حضرت را به قتل برسانند ولی خداوند نیرنگشان را از میان برداشت. آنان خشمگین برگشتند و خیری به آن ها نرسید همچون طلحه و زبیر که به امیدی مشابه با علی بیعت کردند و چون نا امید گشتند بیعت شکسته و علیه امام خروج کردند و حق تعالی هر یک از آن ها را به سرنوشت بیعت شکن ها مبتلا کرد …

 

  • تلاوت ترتیل آیه 40 سوره توبه – حذیفی علی عبدالرحمن

إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ۖ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَىٰ ۗ وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

اگر او را یاری نکنید، خداوند او را یاری کرد؛ (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام که کافران او را (از مکّه) بیرون کردند، در حالی که دوّمین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود می‌گفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در این موقع، خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهایی که مشاهده نمی‌کردید، او را تقویت نمود؛ و گفتار (و هدف) کافران را پایین قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت؛) و سخن خدا (و آیین او)، بالا (و پیروز) است؛ و خداوند عزیز و حکیم است!

دانلود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *