هشتاد و پنجمین سوره قرآن بر اساس ترتیب کنونی سورهها، بروج نام دارد. نام این سوره همچون برخی دیگر از سورهها از آیه نخست آن گرفته شده است و در معنای ستارگان یا برجهای آسمان است. این سوره مشتمل بر 22 آیه کوتاه است و محل نزول آن بر پیامبر رحمت (ص)، شهر مکه گفته شده است. در این سوره خداوند پس از بیان سوگندهایی مشخص (سوگند به بروج، روز موعود، شاهد و مشهود[1]) از سرگذشت اصحاب اخدود که مومنان را به جرم ایمانشان به آتش کشیدند، سخن به میان آورد. سپس آنان که شکنجهگر بودند را تهدید نموده و هشدار به عذاب میدهد و به اهل ایمان بشارت میدهد و در نهایت قرآن را لوح محفوظ دانسته که همه اتفاقات عالم با جزئیاتی تمام در آن ثبت گردیدهاند. رخدادهایی که دگرگونی در آنها نیست. در سه مطلب پیشین با عنوان تفسیر سوره بروج آیههای اول تا هفتم این سوره طبق تفسیر نمونه تفسیر شدند. حال و در این نوشتار به تفسیر آیات هشتم تا شانزدهم خواهیم پرداخت.
آیات 8 تا 16
وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ ﴿٨﴾ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَاللَّـهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿٩﴾ إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ ﴿١٠﴾ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ ﴿١١﴾ إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ ﴿١٢﴾ إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَيُعِيدُ ﴿١٣﴾ وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ ﴿١٤﴾ ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ ﴿١٥﴾ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ ﴿١٦﴾
تفسیر آیههای 8 تا 16 سوره بروج
در ادامه تفسیر آیات 1 تا 7 سوره مبارکه که در مطالب قبلی بیان شدند، به تفسیر آیههای هشتم تا شانزدهم این سوره میپردازیم. خدای متعال در آیه هشتم میفرماید: و از اهل ایمان چیزی را ناپسند نمیداشتند جز ایمان آنها به خداوند عزیز و ستوده.
آری تنها گناه آنها ایمانشان به خداوند بود. خدای توانایی که سزاوار هر نوع حمد و ستایش است و جامع هر نوع کمال میباشد. آیا ایمان آوردن به خدایی این چنین، معصیت بود؟ یا مومن شدن به بتهایی که از عقل و شعور عاری بودند و هیچ گونه شایستگی در آنها وجود نداشت؟!
واژه «نقموا» از «نقم» که بر وزن قلم است گرفته شده و در معنای انکار و عیب گرفتن از چیزی به زبان یا به شکل عملی از مسیر مجازات و (انتقام) آمده است.
قطعا چنین عملی در برابر یک جرم عظیم و معصیتی روشن انجام میگیرد نه در برابر ایمان آوردن به خدای قادر و شایسته ستایش. این امر نشان دهنده این است که تا چه اندازه فرهنگ آن قوم به انحطاط کشیده شده و تحریف یافته است که عظیمترین افتخارات در نزد آنان بزرگترین گناه بود.
در هر صورت این مشابه با چیزی است که در آیه 59 سوره مائده خدای متعال از آن سخن گفته و آن این است که ساحران پس از ایمان آوردن به حضرت موسی و یگانگی پروردگار، از سوی فرعون تهدید به قتل و شکنجه شدند، پس به فرعون گفتند: تو از ما انتقامی نمیگیری جز به این دلیل که به آیات پروردگار خود ایمان آوردهایم.
به کار گیری تعابیر عزیز (قادر شکست ناپذیر) و حمید (سزاوار ستایش و دارای هر نوع کمال) در واقع پاسخی به جنایتهای آنان است و دلیلی بر ضدشان. به این معنا که مگر مومن بودن به چنین پروردگاری با چنین صفاتی جرم است؟! علاوه بر این تهدیدی برای شکنجهگران در دوران مختلف به شمار میرود که خدایی این چنین توانا و شایسته ستایش در کمین است.
در ادامه (آیه نهم سوره بروج) به دو صفت دیگر از صفات خدای متعال اشاره شد، در این آیه آمده: خداوندی که مالکیت آسمانها و زمین برای اوست و خداوند متعال بر همه چیز شاهد است. این آیه به مالک و گواه بودن خدای متعال اشاره دارد.
در واقع چهار صفت توانا بودن، دارا بودن هر نوع کمال، مالکیت عالم هستی و شاهد بودن بر همه چیز (آگاهی) از اوصافی هستند که شایستگی برای عبودیت را محرز مینماید.
علاوه بر این نویدی برای اهل ایمان است که همواره خدای متعال حاضر و ناظر است و قطعا صبر و فداکاری آنان را در مسیر حفظ ایمان خواهد دید و این امر نیرو و نشاط آنان را مضاعف میکند.
همچنین بیان این صفات تهدید و هشداری برای دشمنان خواهد بود به این معنی که اکر خداوند عز و جل مانع کارشان نمیشود از ناتوانی او نیست بلکه به جهت آزمون است و در نهایت آنان عذاب الهی را خواهند چشید.
پس از ذکر جنایتهای عظیم شکنجهگران قومهای گذشته که اهل ایمان را زنده زنده در آتش میسوزاندند[2]، در آیات دهم تا شانزدهم خداوند به کیفر سختی شکنجهگران و اجر عظیم اهل ایمان اشاره میکند.
حق تعالی نخست میفرماید: آنان که مردان و زنان اهل ایمان را آزار، عذاب و شکنجه نمودند، سپس توبه نکردند، عذاب جهنم برای آنها است و همچنین عذاب آتش سوزان.
واژه «فتنوا» از ماده «فتن» که بر وزن متن میباشد، گرفته شده است. کلمه فتنه در واقع به معنای قرار دادن طلا در آتش است تا میزان خلوص آن آشکار گردد، سپس به معنای آزمایش، عذاب و مجازات و هم به معنای گمراهی و شرک استفاده شده است و در آیه دهم سوره در معنی عذاب و شکنجه به کار رفته است (همانند آن در آیات سیزدهم و چهاردهم سوره ذاریات آمده است).
عبارت «ثم لم یتوبوا» نشان دهنده این موضوع است که مسیر توبه همواره و حتی برای اینان که کار شکنجه انجام دادهاند باز است و این خود نهایت لطف خدای متعال نسبت به گناهکاران است و همچنین هشداری به مردم مکه میباشد تا دست از آزار اهل ایمان بردارند و به سوی حق تعالی برگردند.
در اصل قرآن کریم مسیر توبه را بر کسی نمیبندند و این بیان کننده آن است که وجود مجازاتهای سخت تنها برای اصلاح فاسدان و در جهت بازگشت آنان به سوی حق و حقیقت است.
نکتهای که در این آیه وجود دارد این است که در این آیه دو نوع مجازات برای اهل شکنجه بیان شده: مجازاتی که عذاب جهنم است و دیگری عذاب آتش.
ذکر کردن این دو نوع عذاب ممکن است بدان جهت باشد که در دوزخ انواع مختلفی از شکنجه وجود دارد که یکی از آنها آتش سوزان میباشد و ذکر آن به طور ویژه بدان سبب است که شکنجه گران مورد بحث اهل ایمان را به آتش کشیده بودند و میبایست با آتش مجازات گردند. آتشی که از شعلههای قهر الهی افروخته شده و جاویدان است.
برخی در تفسیر این بخش بیان نمودهاند که عذاب جهنم در مقابل کفر آنان است و عذاب حریق یا همان آتش در برابر اعمال نمودن شکنجه توسط آنها است.
در ادامه خداوند به پاداش اهل ایمان پرداخته و میفرماید: آنانکه ایمان آوردند و اعمال صالح و نیک انجام دادند، برایشان باغهایی (در بهشت) است که نهرها از زیر درختانشان جاری است و این کامیابی بزرگ است.
و دقیقا چه پیروزی و کامیابی بزرگتر از این که در میان نعمات همیشگی الهی و در قرب او جای گرفت؟!
به کار گیری واژه صالحات نشان دهنده این موضوع است که یک یا چند عمل نیک کفایت نمیکنند و لازم است برنامه زندگی در همه جا بر محور عمل صالح باشد.
ضمیر «ذلک» برای اشاره به دور است و تعبیر به آن در چنین مقاماتی نشانگر اهمیت مقام است؛ بدین معنا که پیروزی و افتخارات آنها به اندازهای است که از فکر آدمی خارج است.
سپس خدای متعال باری دگر به تهدید کافران و افراد شکنجهگر میپردازد. خداوند در آیات 12 و 13 سوره میفرماید: همانا بدون تردید به قهر گرفتن و مجازات پروردگار تو شدید و بسیار سخت است. اوست که میآفریند و (پس از مرگ) باز میگرداند (گمان مکنید قیامتی نیست و بازگشت شما امری مشکل است).
واژه «بطش» در معنای گرفتن به همراه قهر و قدرت است و به جهت آنکه این عمل معمولا مقدمه کیفر است این کلمه به معنای کیفر و مجازات آمده است.
تعبیر به «ربک» یا همان پروردگارت در جهت تسلی دادن به رسول خدا (ص) و تاکید بر حمایت خداوند از ایشان است.
لازم است توجه شود که آیه مورد نظر همراه با جمعی از تاکیدات است، از سویی کلمه بطش خود در معنای گرفتن قهر آمیز میباشد و شدت در آن نهفته شده و از سویی دیگر جمله اسمیه در جهت تاکید میآید، از جهاتی دیگر تعبیر به «شدید»، به کار گیری ضمیر «ان» و «لام» مواردی در جهت تاکید هستند که تماما در آیه آمدهاند.
پس قرآن کریم میخواهد آنها را با نهایت قاطعیت به عذاب و مجازات تهدید نماید و آیه سیزدهم نیز که دلیل اجمالی معاد در آن پنهان است هم تاکیدی دیگر بر آن است.
در ادامه (سه آیه 14 تا 16) به پنج وصف از اوصاف خداوند اشاره میشود.در این سه آیه آمده است: و او بسیار آمرزنده و دوستدار (مومنان) است، صاحب عرش و مجید (ارجمند و عالی صفات) است، آنچه را که میخواهد انجام میدهد (بدون آنکه بازدارندهای باشد).
واژه های غفور و ودود که هر دو بر صیغه مبالغه هستند به نهایت بخشندگی و محبت او اشاره دارد. یعنی بخشنده نسبت به گنهکارانی که توبه کردهاند و دارای محبت فراوان نسبت به بندههای صالح و نیک کردار.
در واقع بیان این اوصاف در مقابل تهدیدی که در آیههای پیشین آمده برای ذکر این واقعیت است که مسیر توبه به روی گنهکاران باز است و حق تعالی در عین اینکه شدید العقاب است، بخشنده و بسیار مهربان و با محبت است.
از آنچه که بیان شد آشکار میشود که ودود در این جا در معنای فاعلی آمده است نه مفعولی و اینکه برخی صیغه ودود را به معنای اسم مفعول دانستهاند نظیر «رکوب» که به معنای مرکوب آمده است؛ به این معنا که خداوند بسیار دوست داشتنی است که با وصف غفور که پیش از آن آمده تناسب ندارد چرا که هدف ذکر محبت خداوند نسبت به بندگان است نه به عکس.
وصف سوم «ذوالعرش» میباشد. ذوالعرش که در معنای تخت بلند سلطنتی است در چنین مواردی اشاره و کنایه به قدرت و حاکمیت دارد و این واقعیت را بیان میکند که حکومت جهان هستی از آن حق تعالی است و هر چه را که اراده فرماید، انجام میشود؛ در واقع آیه 16 از لوازم این حاکمیت مطلق است. در مجموع توانایی خدا بر مسئله معاد، زنده شدن مردگان پس از مرگ و کیفر دادن گنهکاران توبه نکرده و پاداش دادن به اهل ایمان را نشان میدهد.
و اما واژه مجید از ماده مجد گرفته شده است و در معنای وسعت کَرم، شرافت و جلال است و این در واقع از اوصافی است که ویژه خداوند است و درباره دیگران کمتر استفاده میشود.
این پنج وصف منسجم هستند چرا که غفور و ودود بودن آن زمانی سودمند است که فرد دارای قدرت باشد و جود و کَرمش گسترده و نعماتش بی پایان باشد تا هر چه را اراده نماید، انجام دهد نه چیزی مانع کارش میشود و نه شخصی توانایی مقابله داشته باشد و نه در اراده او ضعف و فتور و شک حاصل شود.
- تلاوت سوره بروج-احمد نعینع
منابع:
[1] تفسیر آیههای نخست در مطلب «تفسیر سوره بروج-بخش اول» بیان شده است.
[2] در مطلب «تفسیر سوره بروج -بخش سوم» آیات مرتبط با اصحاب اخدود تفسیر شدند.