داستان حضرت مَریم و ولادت عیسی مسیح (ع) (قسمت اول)

حضرت مریم و زکریای نبی

قُرآن مَجید، کتاب زندگی است و آیه های آن درس های زندگانی اند. در واقع با تَدبر در آیات آن می توان به آموزه ها و پَندهای نَهفته در آن دست یافت و با به کار بردن آن ها در زندگی، نه تنها در این دُنیای فانی طعم خوشبختی را چشید بلکه می توان به سَعادت و حیات طَیبه اَبدی نیز نائل آمد. در این مَطلب به داستان زندگی حضرت مَریم (س) و ولادت حَضرت عیسی (ع) که در دو سوره آل عمران و مَریم گفته شده است، پرداخته خواهد شد.

داستان های قرآنی
داستان های قرآنی

خَداوند عَز و جَل برای اِنتقال و تَفهیم مَفاهیم قُرآنی به انسان ها از شیوه های بیانی مُختلفی استفاده کرده است تا آدمی بتواند به راحتی به مَفاهیم و مَضامین والای این کتاب آسمانی دست پیدا کند. یکی از شیوه هایی که خداوند متعال از آن بسیار استفاده کرده است، قصه گویی می باشد. در حَقیقت قصه گویی را می توان یکی از بَرترین شیوه های انِتقال مَفاهیم دانست زیرا آموزه ها و مَفاهیم به بیانی قابل فَهم و دَرک به انسان مُنتقل می شوند.

همانطور که اشاره شد در قرآن کَریم قصه های بسیاری وجود دارند که با خواندن آن ها علاوه بر شناخت اَنبیاء و اَفرادی که در گذشته می زیستَند می توان به آسانی آموزه های قُرآنی را دَریافت نِمود و آن ها را در زندگانی خود به کار بَست.

حضرت مَریم (س) از بانوان بزرگ و بُلند مَرتبه ای است که در قرآن کَریم چَندین بار نام او آمده است و یکی از چهار بانوی والا مقام تمام اَعصار (حضرت خدیجه، حضرت فاطمه (س)، آسیه همسر فرعون و مَریم) معرفی شده است.

ولادَت حضرت مَریم (س)

«حِنه [1]» زنی پاکدامن و با ایمان در میان قوم بَنی اسرائیل بود که به همسری یکی از بَرجسته ترین اشخاص بَنی اسرائیل یعنی «عمران [2]» در آمد.

از زندگی آن ها سال ها می گذشت و آن دو صاحب فَرزندی نمی شدند و این امر سَبب می شد که حِنه ناراحت و اَندوهگین باشد و همچنان در آتش حَسرت نداشتن فرزند بِسوزد. در یکی از آن روزها او زیر درختی نشسته بود که ناگهان پَرنده ای را می بینَد که در حال غذا دادن به جوجه های خود است، این صَحنه باعث شد قَلب او به دَرد آید و از تَه دل از خدای خود بخواهد که به او فَرزندی بدهد، مُدت زمان زیادی از آن روز نَگذشته بود که دعای حِنه اجابت شد و خدای مِهربان فَرزندی را به آن دو عَطا کرد و حِنه آبستَن شد [3] .

داستان حضرت مریم (س)
داستان حضرت مریم (س)

اما روزگار بر وِفق مُراد آن دو نبود و در آن زمانی که حِنه بچه شان را در شِکم داشت عمران از دنیا رفت و حِنه تنها ماند او نَذر کرد که فرزند خود را که گَمان می کرد پسر است خدمتگزُار خانه خدا یا همان بیت المُقدس کند[4].

زمان وضع حَمل حِنه فرا رسید و او مُنتظر پسری بود که شوهرش عمران قَبل از وفات به او بشارتش را داده بود، اما پَس از آن که بَچه به دُنیا آمد متوجه شد که فرزندش دختر می باشد.

این اتفاق باعث شد به یاد َنذر خود بیفتد و اینکه هیچ زنی در خانه خدا حق خدمتگُزاری ندارد و خدمتگُزاران از پسران انتخاب می شدند، به همین دلیل گفت که دختر مثل پسر نیست و نمی توانند همانند پسر خدمتگُزار خانه خدا باشد، سپس گفت: خدایا نام این دختر را مَریم (زن عابد) می گذارم و او و فرزندانش را از شَر هر چه بَدی و وسوَسه ی شیطانی است در پَناه تو قرار می دهم [5].

کِفالت مَریم توسط نَبی خدا، زَکَریا

پَس از آن حِنه، مَریم را به نَزد افرادی که مُتولی خانه خدا بودند بُرد و به آن ها گفت که این فَرزند را نَذر بیت المُقدس کرده ام یکی از شما سَرپرستی او را به عهده بگیرد.

عَظمت و شأن مَریم از کودکی در چهره اش هویدا بود به همین دلیل همه سعی داشتند که سَرپرستی و کفالتش را به عُهده بگیرند.

به همین دلیل و به خاطر نزاع و دعوایی که بین متولیان بیت المقدس پیش آمده بود، تصمیم بر این شد که برای سرپرستی مریم قرعه کشی کنند و نام هر کس که در آمد او کفیل و سرپرست مریم شود.

برای قُرعه کشی تمام افراد مُتولی به کنار نَهر و رودی که در آن جا بود رفتند و قَلم های قُرعه خود را به درون نَهر اَنداختند (بر روی قَلم های چوبی نام مُتولیان بوده است) و هر قَلمی که در نهایت بر روی آب می ماند و غَرق نمی شد بَرنده اعلام می شد در این میان تنها قَلمی که نام زَکریا بر روی آن بود بر روی آب ماند و کفالت مَریم به زَکریا نَبی سِپرده شد.

زَکریا نَبی با حضرت مَریم نسبت فامیلی داشت در واقع خاله مَریم به نام اشیاع یا حَنانه [6] همسر حضرت زَکریا بوده است.

مَریم، عابدی خدمتگزار

مریم تحت سرپرستی زکریای نبی بود تا زمانی که بزرگ شد و به خدمتگزاری بیت المقدس در آمد. در حقیقت خدای بزرگ و بلند مرتبه او را برای این جایگاه انتخاب نمود.

حضرت مریم و زکریای نبی
حضرت مریم و زکریای نبی

مَریم به عبادت خدا مشغول بود او روزها را روزه می گرفت، شب ها را به عبادت مَشغول می شد و به دیگران کمک می کرد، به طوری که همه مقام و مَنزلت او را آرزو داشتند و به حال او غبطه می خوردند.

زَکریای نَبی همیشه برای دیدار مَریم به مکانی که برای او در بیت المُقدس مشخص شده بود می رفت و او را در حال عِبادت می دید و در کنار مِحراب عبادتش غذاهایی ویژه ای می دید که او را مُتعجب می ساخت. در یکی از آن روزها که به دیدار مَریم رفته بود از او سوال کرد: ای مَریم، این غذاها را از کجا آورده ای؟ مَریم در پاسخ به زَکریای نَبی گفت: این ها از جانب خُداست و خُدا به هر کس که بخواهد بدون حساب روزی می دهد [7].

منابع:

[1] حِنه از بانوانی است كه در قرآن کریم به روشنی مورد توجه واقع شده است (آل عمران، آیات ۳۵ و ۴۶)

[2] از برخی روایات، استناد می‌شود كه «عمران» نیز پیامبر بوده و به او وحی فرستاده می‌شد و این عمران غیر از عمران پدر حضرت موسی (علیه‌ السلام) است. (تفسیر نمونه: ج ۲، ص ۳۹۴ – سفینة البحار: ج ۲،‌ص ۲۷۴)

[3] با اِستناد به برخی روایات می توان دریافت کرد که خدا به عمران وحی کرده بود كه به او پسری می دهد، كه به پیامبری می‌رسد و با اِراده و فَضل الهی مُردگان را زنده و بیماران لاعلاج را شِفا می دهد. عمران این موضوع را به همسر خویش گفت، به همین دلیل زمانی كه حِنه باردار شد گمان می‌كرد، فرزند او همان پسری است كه خدا بشارتش را داده است، به همین دلیل حِنه نَذر كرد كه پسرش را خدمتگُزار خانه خدا «بیت المُقدس» کند. (سفینة البحار: ج ۱، ص ۵۴۱ – تفسیر نمونه: ج ۲، ص ۳۹۴)

[4] سوره آل عمران، آیه 35.

[5] سوره آل عمران، آیه 36

[6] بحارالانوار: ج ۱۴، ص ۲۰۲

[7]  سوره آل عمران، آیه ۳۷

 

  • تلاوت آیه 35 سوره آل عمران – استاد محمد حسین سعیدیان

إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي ۖ إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

(به یاد آورید) هنگامی را که همسرِ «عمران» گفت: «خداوندا! آنچه را در رحم دارم، برای تو نذر کردم، که «محرَّر» (و آزاد، برای خدمت خانه تو) باشد. از من بپذیر، که تو شنوا و دانایی!

 

دانلود

منبع: سایت موسسه معراج النبی استان خوزستان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *