خرافات و پرهیز از آن ها در سیره ائمه (ع)

خرافات

در این مطلب از معراج النبی پرهیز از خرافات در سیره ائمه علیهم السلام را با ذکر چند نمونه مورد بررسی قرار داده و به لیستی از خرافه هایی که در کشورمان ایران وجود دارد اشاره می‌کنیم. همچنین به این سوال مهم جواب می دهیم که خرافه‌ ها منشأ دینی دارند؟ پاسخ میدهیم. پس تا انتها همراه ما باشید.

خرافه یا خرافات به سخنانی اطلاق می شود که عجیب و باورناپذیر هستند. این سخنان عموما منشأ عقلی و روایی درست ندارند و از نظر اسلام مذموم و نکوهش شده هستند. اسلام دینی است که بر واقعیت ها و حقایق تکیه دارد و با هر نوع بیهودگی، خرافه و بدعت مخالف بوده و با آن ها مبارزه می کند.

6 نمونه از برخوردهای پیشوایان دینی با خرافات

برای نشان دادن پرهیز از خرافات در سیره ائمه علیهم السلام از روایت های منقول در کتب حدیثی و روایی کمک می گیریم. روایت ها و احادیثی که خواندن آن ها برای یافتن مسیر درست و دوری از خرافه های موجود خالی از لطف نخواهد بود.

  • خدا همراه من است …

محمد (ص) سه سال داشت و نزد حلیمه سعدیه در بادیه ای به دور از شهر مکه روزگار می گذراند. او که کودکی خردسال بود در روزی از روزها به حلیمه که مادر رضاعی او بود گفت: مادر جان! چرا دو نفر از برادرانم را روز هنگام نمی بینم؟ حلیمه جواب داد: برادرانت روزها گوسفندان را به چرا می برند. به همین دلیل الان در بیابان های اطراف هستند.. محمد (ص) گفت: می شود من نیز همراهی شان کنم؟ دوست دارم به صحرا بروم. حلیمه سعدیه قبول کرد و قرار شد فردا اول صبح او را با برادران رضاعی خود راهی کند. صبح شد، حلیمه سعدیه روغن بر موی پیامبر زد و سرمه بر چشمانش کشید. سپس یک مهره یمانی بر گردنش برای محافظت از او آویخت. محمد (ص) که از کودکی با امور بیهوده مبارزه می کرد بدون ذره ای تردید مهره را از گردنش در آورد و دور انداخت. سپس به دایه خود رو کرد و گفت: آرام بگیر مادر جان! من کسی را همراه خود دارم که از من محافظت می کند (مقصود خداست)[1].

  • غمگین بودن خورشید در مرگ ابراهیم …

محمد بن عبدالله (ص) مبعوث شده بود و مردمان گاهی برخی از اتفاقات طبیعی را نشانه عظمت ایشان قلمداد می کردند. در عظمت و بزرگی رسول خدا (ص) شکی نیست. همچنین وجود معجزه نیز قطعی است اما همیشه تمامی رخدادها را نمی توان مرتبط دانست و این امری اشتباه است. نقل شده که شش سال از هجرت پیامبر می گذشت که ابراهیم فرزند پیامبر از دنیا رفت. فوت فرزند دلبند پیامبر خدا مصادف شد با خورشید گرفتگی. مردم که چنین رخدادی را مشاهده کردند گفتند که خورشید نیز در سوگ ابراهیم غمگین شده است و این نشانه ای از عظمت رسول الله (ص) است. این سخن به گوش پیامبر رسید. ایشان هنوز فرزندشان را دفن نکرده بودند. پس از مردم خواست تا در مسجد جمع شوند؛ در ادامه به منبر رفت و فرمود: خورشید و ماه دو نشانه بزرگ از قدرت پروردگار هستند. آن ها هیچگاه برای زندگی یا مرگ کسی نمی گیرند. هر زمان یکی از این دو گرفت نماز آیات بخوانید. سپس از منبر پایین آمد و همراه مردم نماز آیات خواند.

  • علی بن ابی طالب بنده خداست …

در رخدادی و از سر اعجاز علی بن ابی طالب علیه السلام مُرده ای را به اذن خداوند زنده کرد. عده ای از مردم با دیدن این اعجاز درباره ایشان غلو کرده و گفتند: علی خدا است. امام زمانی که این سخن را شنید بسیار ناراحت شد. پس افرادی که این کلام را بر زبان آوردند را احضار کرد و فرمود: شیطان بر شما غالب شده است من بنده خداوند هستم و پسر بنده او هستم و محمد (ص) برتر از من می باشد و او هم بنده خداوند است و ما بشری همچون شما هستیم؛ از کفر بیرون بیایید. برخی از آن ها با شنیدن سخن امام آن را قبول کرده و از کفر خارج شدند اما برخی بر کفر خود باقی ماندند که امام آن ها را پس از اتمام حجت با آتشی سوزان اعدام نمود …[2]

  • تمسک به عصای پیامبر و عمل نکردن به سیره او …

در روزی از روزها ابو حنیفه امام صادق علیه السلام را دید که عصا به دست دارد. پس سوال کرد: این عصا برای چیست؟ سن و سال شما به اندازه ای نیست که عصا به دست گیرد؟! امام فرمود: این عصایی که به دست دارم یادگار رسول خدا (ص) است و من می خواهم از آن تبرک بجویم. ابوحنیفه تا این سخن را شنید خواست عصا را ببوسد. امام در همین حین آستین لباس خود را بالا زد و به ابو حنیفه که مخالف حضرت بود، فرمود: قسم به خداوند تو می دانی مو و پوست دست من، مو و پوست دست پیامبر است و آن را (از سر عناد و لجبازی و …) بوسه نمی زنی و می خواهی عصای پیغمبر را ببوسی. ابو حنیفه با شنیدن این سخن جلو رفت تا دست امام را بوسه زند ولی حضرت اجازه نداد و به تظاهرش بی اعتنایی کرد. این در واقع درسی از مکتب اهل بیت علیهم السلام است که مبادا مسلمانان به ضریح بوسی اکتفا نمایند و در عمل با سیره اهل بیت (ع) مخالفت کنند.

لیستی از خرافه هایی که در ایران وجود دارند

در ادامه لیستی از خرافه هایی که در ایران وجود دارند را بیان خواهیم کرد. خرافه هایی که منبع عقلی، علمی و روایی برای آن ها وجود ندارد.

  • زوزه کشیدن سگ شب هنگام درخانه به این معنا است که یکی از اهالی خانه می میرد.
  • پیدا شدن گربه سیاه در خان به معنای شوم بودن عاقبت است و باید منتظر آن باشد.
  • اگر که جغدی بر بام خانه ای نشست باید منتظر ویرانی آن خانه بود.
  • روشن کردن شمع در زیارت گاه ها
  • پناه آوردن به رمالی
  • باور اینکه شکستن آینه بدشگون است.
  • ریختن آب نبات یا شیر روی قبر برای آنکه فشار قبر از بین برود!
  • انداختن تخم مرغ جلوی مسافری که برگشته است.
  • انتخاب روزهای زوج برای ازدواج
  • نحس دانستن روز سه شنبه
  • گروه برداشتن از زیارتگاه ها برای حاجت روایی
  • حاجت روا شدن با زدن درب هفت مسجد در آخر ماه صفر
  • خارش کف دست راست یعنی نصیب شدن پول و خارش کف دست چپ یعنی پول از دست دادن
  • خواب افتادن دندان یعنی مردن یکی از اقوام
  • استفاده از علامت (عََلَم سنگین و بی خاصیت) در آیین سوگواری حسینی
  • نحس بودن عدد سیزده

پاسخ به یک سوال: خرافه ها منشأ دینی دارند؟

پیامبران و امامان علیهم السلام همواره و در طول تاریخ تلاش کردند تا خرافات را از میان مردم برچینند. آنان دشمن آشکار خرافات و بیهوده گویی بودند و در قرآن، تاریخ و سیره آنان می‌ توان به این موضوع پی برد. در واقع افراد هر چه به معنای واقعی متدین باشند از خرافه دورتر هستند. اما اینکه گاهی گمان می شود خرافات منشأ دینی دارند بدان سبب است که افراد خرافه گو برای آنچه می گویند مدرکی ندارند پس به منبعی نامحسوس مجبور هستند آن ها را ربط داده و از احساسات مردم سوء استفاده می کنند. از این رو آن ها را به نام دین القا می کنند. البته معارف والای دینی به آسانی قابل دسترسی برای هر شخصی نیست و عده ای چون قادر نیستند به حقیقت دست پیدا کنند راه افسانه و خرافه در پیش گرفته و آن معانی والا را در اندازه فهم خویش پایین می آورند. به همین دلیل گاه منشأ برخی خرافه ها را می توان تطبیق دین با ذهنیات انسان دانست.

منابع:

[1]  بحار الانوار، ج 15، ص 392

[2] بحار، ج 41، ص 214 و 215

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *