شرح حکمت 85 نهج البلاغه

شرح حکمت 85 نهج البلاغه

زمانی که نمی دانی بگو نمی دانم! در حکمت 85 نهج البلاغه از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمودند: هر که از گفتن «نمی دانم» خودداری کند هلاک گردد (مَنْ تَرَكَ قَوْلَ لَا أَدْرِي، أُصِيبَتْ مَقَاتِلُهُ). اگر چه تا حدودی به آسیب های نگفتن این کلمه به دلیل استفاده نکردن از آن! اشراف داریم. اما بیایید با هم شرح بیان شده برای این حکمت کوتاه اما پُر مغز را بخوانیم تا به اهمیت گفتن این کلمه در وقت مناسب پی ببریم.

شرح حکمت 85 نهج البلاغه

در شرحی که از آیت الله مکارم شیرازی نقل شده آمده است (شرح به شکل اقتباس شده می باشد):

حضرت امیر مومنان علیه السلام در این حکمت سخنی را که در حکمت 82 نهج البلاغه آمده بود را به شکلی جالب بیان می دارد. ایشان می فرمایند: آن که جمله «نمی دانم» را ترک گوید مواضع آسیب پذیر خویش را در معرض ضربه های مهلک (آنان که مخالف هستند) قرار داده است. اینکه آدمی با نگفتن نمی دانم خود را به هلاکت می افکند هم می تواند جنبه دنیایی داشته باشد هم اخروی. آنجا که کلام نسنجیده و خطر آفرین است برای هلاکت دنیایی را به بار می آورد و آنجا که کلام آسیب به آبرو و حیثیت افراد وارد کرده و آن ها را به گمراهی می کشاند جنبه هلاکت اخروی را به دنبال دارد.

واژه «مقاتل» جمع مقتل است. لغت شناسان آن را به بخش هایی از بدن که اگر ضربه ای به آن ها وارد شود زندگی آدمی را به خطر انداخته تفسیر کرده اند همچون سر، سینه و …

در شرحی که از ابن ابی الحدید برای این حکمت بیان شده قصه ای جالب از بوذرجمهر روایت شده است به این مضمون که زنی به نزدش آمد و از او درباره مسئله ای سوال کرد. بوذرجمهر در جواب گفت: نمی دانم. زن عصبانی شد و گفت: پادشاه هر ساله به تو آلاف و الوفی (پول – دستمزد) می دهد که بگویی نمی دانم؟! بوذرجمهر پاسخ داد: آنچه را که به من می دهند در مقابل چیزهایی است که از آن ها اطلاع دارم و اگر که می خواست در مقابل چیزهایی که نمی دانم به من چیزی بدهد همه بیت المالش نیز کافی نبود (یعنی آنچه که نمی دانیم بسیار بیش تر از چیزی است که می دانیم).

از برخی فضلا نیز نقل شده که اگر شخصی در مقابل چیزهایی که نمی داند بگوید نمی دانم، به او یاد می دهیم تا بداند اما اگر که بگوید می دانم، او را امتحان کرده تا بگوید نمی دانم[1].

نهج البلاغه
نهج البلاغه

مشابه به این کلام در فی ظلال نهج البلاغه کتاب «الحکمة الخالده»از مرحوم مغنیه آمده که اندیشمندی می گفت: گفتن نمی دانم را یاد بگیرید زیرا اگر که بگویید نمی دانم به شما یاد می دهند تا بدانید و اگر که بگویید می دانم از شما سوال پرسیده می شود و نمی دانید و رسوا می شوید. در ادامه می افزاید: هیچ شخصی از یاران پیامبر اکرم (ص) ادعا نکرد که همه چیز را می داند و مطلقا بیان نکرد: از من بپرسید جز علی بن ابی طالب علیه السلام.

در این باره ضرب المثلی در میان عرب وجود دارد به این شکل «مَقْتَلُ الرَّجُلِ بَیْنَ فَکَّیْهِ»؛ به این معنا که موضعی که انسان را هلاک می سازد چیزی است که میان دو فک او قرار دارد. این به مایه هلاکت بودن زبان اشاره دارد.

مرحوم شوشتری از فقیه به نام اهل تسنن به نام قتاده روایت می کند که روزی ادعا نمود که من هر چه را تا به الان شنیدم یا به حافظه سپردم هیچ گاه فراموش ننموده ام. پس از این کلام به خدمتکار خود گفت: کفشم را بیاور تا آن را بپوشم. خدمتکار گفت: کفش تان در پای شما می باشد (او از آن ادعا و این کار شرمنده شد)[2]

منابع:

[1] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج18، ص 236

[2]شرح نهج البلاغه علامه شوشتری، ج 6، ص 359

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *