آیا در دین اسلام جواز به گفتن دروغ مصلحت آمیز یا همان دروغ مصلحتی داده شده است؟ بسیار شنیده شده و دیده شده که برخی از افراد با دادن لقب «مصلحت آمیز یا مصلحتی» به دروغ آن را جایز دانسته و در بسیاری از موارد به کار میبرند. اگر چه عبارت «دروغ مصلحت آمیز» یا «دروغ مصلحتی» به این شکل در اسلام وجود ندارد اما اکثریت اندیشمندان شیعی معتقدند که قبح این رذیلت ذاتی نیست و مطابق با روایات موجود و مستند به ادله عقلی، بر اساس مصلحت، دروغ گفتن جایز و بعضی اوقات لازم است. البته این بدان معنا نیست که آدمی در هر امری دروغ بگوید و اذعان کند که چون مصلحت بوده دروغ گفته بلکه مجوز داده شده با تامل بر ادلهای که موجود است مطلق مصلحت نمیباشد و مقصود ضرورتی است که غیر قابل اجتناب بوده و یا مصلحت روابط انسانها با هم است.

در واقع اسلام صداقت را ارزش و دروغگویی را آفت و یکی از رذیلتهای اخلاقی معرفی کرده است؛ رذیلتی که قبح و زشتی آن با ادله عقلی و نقلی به اثبات رسیده است و تا زمانی که ضرورت یا مصلحت مهمی نباشد نمیتوان آن را گفت و تنها زمانیکه مصلحت لازم باشد، حرمتی که برای آن است برداشته شده و مشمول قاعده اهم و مهم میگردد.
در این باره آیت الله مکارم چنین بیان نمود (اقتباس شده از سخنان) که در عین حالی که دروغ کلید دیگر گناهان به حساب میآید اما در برخی موارد که استثناء تلقی شده و بیان حقیقت فتنه و فسادی بزرگ با خساراتی مهم ایجاد میکند و نگفتن آن آتش فتنه را خاموش خواهد کرد، بدیهی است که گفتن حقیقت کار اشتباهی است و هیچ شخص عاقلی این عمل را انجام نمیدهد؛ در واقع این حکمی است عقلانی که هر زمان فساد امری از اصلاح آن بیشتر باشد افراد لازم است از آن حذر کنند. دین مبین اسلام این حکم را تایید کرده و در مواردی این چنینی بیان دروغ از روی ضرورت را جایز گفته است.

البته در این باره باید به دو مسئله توجه کرد:
- اول اینکه موضوع میبایست جنبهای خاص داشته باشد و استئناء شمرده شود و جز در شرایط ویژه دروغ گفتن جایز نیست و نباید این امر دستاویز شده و برخی بدون جهت و در راستای منفعت شخصی دروغ گفته و لفظ مصلحت آمیز را برای آن بیان کند.
- دوم اینکه اسلام به مسئله دروغ اهمیت بسیار داده به گونهای که در آن موارد ضروری هم که دروغ گفتن جایز به شمار رفته، امر به «توریه» کرده است. توریه در واقع امری است که در مواقع ضروری شخص به جای آنکه دروغ بگوید، عبارتی را بر زبان بیاورد که شنونده از آن مطلبی را بگیرد که مقصود گوینده نیست. به عنوان مثال: شخصی از دوست خود سوال میکند که آیا فلانی درباره من چنین حرف بدی زده؟ شخص اول باید بگوید نه و مقصودش این باشد که چنین عبارتی را بر زبان نیاورده است اگر چه مطلب همان است که گفته؛ در این صورت شنونده گمان میکند که «نه» به این معنا است که آن شخص درباره او چنین حرفی را نزده است.
و در آخر بیان این نکته ضروری است، در مواردی و مسائلی که وظیفه آدمی توریه یا دروغ مصلحت آمیز است اگر که او حقیقت را بگوید، معصیت نموده و هر فسادی که به وجود آید، مسئولش خواهد بود.