قضاوت های علی (ع) – قضاوت‌ و داوری بر مبنای ریاضی!

قضاوت های امام علی (ع)

قضاوت های علی (ع) در تمامی دوران زندگی‌اش زبانزد خاص و عام و دوست و دشمن بود. قضاوت‌هایی که تماما بر پایه قرآن، کلام رسول (ص) و عقل صورت می‌گرفت و همه را شگفت زده می‌کرد. از این رو هر که در قضاوت برای امری می‌ماند به علی (ع) رجوع می‌کرد و از او کمک می‌طلبید و حضرت با رویی گشاده و با به کار بردن اسلوب و شیوه‌های خاص که برای هر قضیه و موردی متفاوت بود، قضاوت می‌کرد و مشکل را حل می‌نمود. آن‌چه که در کتب معتبر تاریخی از این رخدادها به ثبت رسیده‌اند فراوان هستند، از این رو بر آن شدیم تا در این مطلب به دو مورد از قضاوت‌های شگفت انگیز امام بر مبنای ریاضی به شکلی داستانی بپردازیم.

قضاوت های امام علی (ع)
قضاوت های امام علی (ع)

قضاوت های علی (ع) بر پایه ریاضی!

  • کدام یک سهم بیشتری از پول دارد؟

در دوران حکومت امیر مومنان دو شخص با هم همسفر شده بودند. زمان خوردن غذا رسیده بود. پس سفره‌ای پهن کردند. یکی از آن دو پنج قرص نان در سفره گذاشت و دیگری سه قرص نان. تا با یکدیگر آن‌ها را بخورند. در همین حین شخصی از کنارشان گذشت. پس به او تعارف کردند که با آن‌ها هم سفره گردد. او نیز قبول کرد. پس هر سه مشغول شدند. پس از اتمام غدا مرد مهمان از آن دو تشکر کرد و هشت درهم به آنان داد و گفت که این بابت غذایی است که خوردم. در نهایت خداحافظی کرد و رفت و این هشت درهم بابت اختلاف دو همسفر شد! در واقع نوبت که به تقسیم آن‌ها رسید. آن‌که سه قرص نان گذاشته بود می‌گفت که باید نصف شود و هر که چهار درهم بردارد و آن‌که پنج قرص نان در سفره گذاشته بود می‌گفت که من نان بیشتری گذاشته‌ام. پس به اندازه قرص نانی که گذاشتیم تقسیم شوند، یعنی پنج درهم برای من و سه درهم برای تو. گفتگو و نزاع کلامی ادامه داشت و هیچ یک حرف دیگری را قبول نمی‌کرد. تا آن‌که گفتند به نزد امیر مومنان می‌رویم. قضاوت های علی (ع) بهترین قضاوت‌ها هستند و او همواره درست می‌گوید. پس به نزد علی علیه السلام رفتند و بر او وارد شده سلام کردند. حضرت علت حضورشان را سوال کرد. آن دو تمام ماجرا را تعریف کردند. حضرت پس از شنیدن ماجرا به آنها گفت شایسته نیست در این باره با هم نزاع کنید. به گونه‌ای آن را در میان خودتان حل و فصل کنید.

شخصی که سه نان قرار داده بود گفت: جز به قضاوت حق و عادلانه راضی نخواهم شد. حضرت فرمود: باشد، حال که مایل به قضاوت هستید، یک درهم برای تو و هفت درهم سهم شخصی است که پنج قرص نان قرار داده است.

هر دو تعجب کردند. امام ادامه داد: به طور کلی هشت قرص نان در سفره وجود داشت که سه نفر به اندازه یکسان از آن‌ها خورده‌اند. پس قرصی به سه قسمت تقسیم می‌شود. حال 24 قسمت نان وجود دارد که هر یک از شما هشت قسمت از آن‌ها را خورده‌اید. صاحب سه قرص 8 قسمت، فرد مهمان هشت قسمت و آن‌که پنج قرص در سفره داشت نیز 8 قسمت تناول کرده است.

حال تو که سه قرص نان که در مجموع نه قسمت می‌شوند را در سفره قرار داده‌ای هشت قسمت از آن‌ها را خود تناول کردی و تنها یک قسمت از نان‌هایت را به مهمان دادی.

اما آن‌که پنج قرص نان قرار داده بود در واقع 15 قسمت نان در سفره داشت که هشت قسمت را خود خورده و هفت قسمت دیگر را به مهمان داده است.

پس تو که یک قسمت از 9 قسمت نان خود را به مهمان دادی یک درهم و همسفرت هفت درهم سهم دارد[1]

علی بن ابی طالب
علی بن ابی طالب
  • تقسیم 17 شتر بین سه نفر

در روزی از روزها امیر مومنان (ع) به همراه غلام خود مشغول کاری بود که صدای نزاع پسران شخصی به نام حارث را که به تازگی فوت شده بود و آنان در ارتباط با بخشی از ارث با هم به مشکل خورده بودند را شنید. غلام گفت: گمان می‌کنم مشکل پسران حارث قابل حل نباشد. حضرت دست از کار کشید و گفت: من می‌روم به آن‌ها سری بزنم، حضرت به سمت آنان رفت.

پسر بزرگ حارث با پسر کوچک آن در حال نزاع بود و پسر وسط دنبال راه حلی برای ساکت کردن آن دو.

حضرت به آن‌ها رسید. سلام کرد و گفت: چه شده است؟ پسر کوچک که امام را می‌شناخت، گفت: در تقسیم شترها از ارث پدر مانده‌ایم. 17 شتر پدر برایمان گذاشته است و گفته که نصف آنان برای برادر بزرگ‌، یک سوم آنان برای برادر وسطی و یک نهم آن‌ها برای من باشند. هر چه می‌کنیم این تقسیم قابل اجرا نیست و برادر بزرگ‌تر سهم بیش‌تری را می‌خواهد اما من راضی نیستم.

حضرت که شترش به همراهش بود گفت: این شترم را نیز به همراه شتران خود داشته باشید. پسر بزرگ گفت: ما نیازی به شتر شما نداریم! آنقدر بی پول نشده‌ایم که صدقه بپذیریم.

حضرت فرمود: مگر نمی‌خواهی این بحث تمام شود. پس این شتر را همراه شتران خود قرار دهید.

حال شما 18 شتر دارید که نصف آن‌هابه جای هشت و نیم شتر برای 17 عدد، می‌شود 9 شتر. پس تو که سهمت نصف است. 9 شتر خود را بردار. برادر بزرگ‌تر که به مقصود خود رسیده بود، خوشحال به سمت شتران رفت تا سهم خود را بردارد. حضرت به پسر وسط رسید. پس به او گفت از 17 شتر سهم تو یک سوم است که می‌شود کمتر از شش شتر. اما حال که 18 شتر هستند سهم تو 6 شتر است و اما تو که فرزند کوچک‌تر هستی و سهم تو یک نهم است. از 17 شتر سهم تو کم‌تر از دو عدد است و حال از شتران سه شتر مانده است که یکی برای من است و اگر 18 شتر حساب شوند دو شتر سهم تو می‌گردد.

حل این مسئله به این شیوه تعجب بر انگیز بود و باعث شد که برادران با هم دوست شده و برادر کوچک‌تر سهم خود را کامل به برادر بزرگ‌تر با رضایت قلبی بدهد.

منبع:

[1] وسائل الشیعه 18:209

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *