علامه امینی و دلخوری او از امام علی (ع)!

علامه امینی و دلخوری از امام علی (ع)

علامه امینی عاشق حضرت علی (ع) بود. او در نجف ساکن بود و حاجتی در دل داشت. به همین دلیل مدتی رابه قصد حاجت روا شدن بسیار به حرم می‌رفت و از حاجت خود می‌گفت، اما دعای او برای حاجتش به اجابت نمی‌رسید. در یکی از روزها تصمیم گرفت دوباره به حرم امیر مومنان (ع) رفته و حاجت خود را طلب کند. پس آماده شد و به سمت حرم راه افتاد. زمانی‌که به حرم رسید، وارد شد و حاجت خود را خواست. علامه در کنار ضریح ایستاده بود که ناگهان دید شخص عربی از قبایل اطراف نجف در حالی که فرزند فلج خود را در آغوش داشت، داخل حرم شد. مرد عربی رو به ضریح کرد، فرزند خود را پای ضریح انداخت و با تشر! بدون آن‌که آداب زیارت را رعایت کند یا دعای بخواند گفت: ای ابا الغوث! این بچه من را شفا بده.

علامه امینی و دلخوری از امام علی (ع)
علامه امینی و دلخوری از امام علی (ع)

بچه فلج کامل بود به گونه‌ای که تمامی بدن او لمس بود و دست و پایش شل بودند. علامه امینی که این حرکت را از آن مرد دید، توجه او به آن بچه جلب شد. علامه می‌خواست ببیند در نهایت چه می‌شود. ناگهان پس از چند لحظه دست و پای بچه جان گرفت. او معجزه وار از جای خود بلند شد. اگر چه ابتدا کمی کج راه می‌رفت اما به یک باره شروع به دویدن کرد. پدر بچه که چنان دید، فرزندش را از پشت در آغوش گرفت. بقیه افرادی که در آن‌جا بودند نیز برای بردن مقدار از لباس بچه به عنوان تبرک به سمت آن‌ها رفتند. خادمین حرم امام علی (ع) که چنین دیدند، آن‌ها را گرفته و از میان جمعیت بردند.

علامه که شاهد این اتفاق از اول تا آخر بود، دلش شکست. او برای حاجت روا شدن مدتی است دست به دامان امام (ع) شده تا شفاعت او را نموده و حاجتش را خدا بدهد اما هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. او که تمامی آداب زیارت را می‌دانست و اجرا می‌کرد، پس چرا حاجت او داده نمی‌‌شود؟! علامه سر به ضریح گذاشت، گریه کرد و گفت: مولای من! این همه درس خواندیم، برای حاجت زیارت را با آداب اجرا می‌کردیم، حاجتمان را ندادی! بیابان‌گرد می‌بودیم زودتر حاجتمان را می‌گرفتیم. این مرد نیامده، آداب رعایت نکرده، حاجتش را دادی اما من …

دل علامه بسیار شکست. او بعد از این گله و شکایت از حرم امیر مومنان (ع) با دلی مغموم بیرون آمد و به سمت خانه‌اش رفت. هنگام شب و استراحت شد. علامه سر بر بالین گذاشت و به خواب رفت. که ناگاه خواب امام علی (ع) را دید. امام به خواب او آمد و به لحن پدرانه‌ای به او گفت: ای شیخ عبدالحسین تو از مایی. ما به تو حاجتت را نمی‌دهیم تا زیاد به در خانه‌مان بیابی، تا تو را دیده و صدایت را بشنویم. اگر که به این فرد حاجتش را نمی‌دادیم کفر می‌گفت چرا که آن‌ها بی طاقت هستند[1].

حرم امام علی (ع)
حرم امام علی (ع)

کمی درباره علامه امینی

عبدالحسین امینی یا علامه امینی صاحب کتاب الغدیر و عالم بزرگ شیعی بود که در قرن چهاردهم هجری قمری می‌زیست او از ابتدای دهه سوم زندگی خود، برای یادگیری علوم اسلامی به نجف اشرف مهاجرت کرد. علامه زاده تبریز بود و پدرش از علمای شهر به شمار می‌رفت. او در ابتدا مقدمات علوم و قرآن را یاد گرفت و سپس به تحصیل فقه و اصول پرداخت. او در نجف در کلاس درس سید ابو تراب خوانساری و سید محمد فیروزآبادی حاضر می‌شد. او کمتر از 35 سال سن داشت که اجازه اجتهاد را از علمایی چون میرزا محمد حسین نائینی، سید ابو الحسن اصفهانی و شیخ عبدالکریم حائری یزدی دریافت نمود. علامه پس از کسب اجازه اجتهاد به شهر خود یعنی تبریز برگشت اما دوباره راهی نجف شد. او در نهایت پس از یک عمر تلاش و تألیف چندین اثر همچون اثر فاخر الغدیر در اثبات امامت مولا علی علیه السلام و خلافت ایشان در سال 1349 هجری شمسی دار فانی را وداع گفت ودر نهایت پس از تشیع در چندین شهر بر اساس وصیت خود او در کتابخانه امیر مومنین در نجف به خاک سپرده شد.

از آثار علامه امینی می‌توان به کتاب الغدیر، شهدا الفضیله ( زندگی‌نامه 130 نفر از عالمان مسلمان و شیعه را که در قرون 4 تا 14 قمری می‌زیستند و در نهایت به شهادت رسیده‌اند در بر دارد)، رساله‌ای در علم «درایه»، سیرتنا و سنتنا سیره نبینا و سنته، تفسیر آیه «و لله الاسماء الحسنی»، السجود علی التربه الحسینیه عند الشیعه الامامیه، ثمرات الاسفار، تفسیر سوره حمد و العتره الطاهره فی الکتاب العزیز اشاره نمود.

منبع:

[1] برگرفته از کلیپ سخنرانی در پیج شیعه شناسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *