داستان قرآنی بازسازی کعبه به دست حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل (ع)

داستان قرآنی بازسازی کعبه

ابراهیم (ع) در فلسطین و در نزد همسر خود ساره روزگار می‌گذارند. مدت زیادی بود که به مکه و به دیدار فرزند دلبندش اسماعیل و همسر دوم خود هاجر نرفته بود. پس تصمیم گرفت برای تجدید دیدار، آگاهی یافتن از اوضاع زندگی‌شان و انجام کاری بزرگ که خداوند بر دوش او گذاشته بود، یعنی بازسازی کعبه، بار سفر را ببندد.

داستان قرآنی بازسازی کعبه
داستان قرآنی بازسازی کعبه

سرزمین مکه (حجاز) مملو از مشرکین به خداوند بود. اما این امر ترسی را به دل ابراهیم نبی خدا وارد نکرد و او با عزمی راسخ راهی شد. ابراهیم پس از طی مسافتی به حجاز رسید و به جستجوی فرزند خود در میان قبایلی که در آن‌جا و در کنار چشمه زمزم ساکن شده بودند پرداخت. سرانجام او را در نزدیکی چشمه زیر درختی سرسبز یافت که در حال تراشیدن تیر بود. در همین هنگام بود که اسماعیل متوجه حضور پدر خود شد. پس تیر و آن‌چه که در دست داشت را بر روی زمین گذاشت و شتابان به استقبال پدر خود آمد.

برق شادی و دلتنگی در چشمان اسماعیل پیدا بود. او سخت پدرش را در آغوش کشید تا از حجم دلتنگی خویش کم کند. پدر نیز او را در میان بازوان قدرتمندش گرفت. پس از آن در کنار هم نشستند و از اتفاقاتی که در این مدت افتاده و از دوری و فراق سخن گفتند تا درد این همه مدت نبودن در کنار یکدیگر تسکین یابد. مدتی به سخن گفتن و اظهار محبت گذشت. در انتهای سخن حضرت ابراهیم علیه السلام به تپه‌های اطراف اشاره نمود و رو به فرزند خود اسماعیل گفت: پسر دلبندم! خداوند به من امر نمود در این سرزمین، که سرزمین مقدسی است خانه‌ای بنا کنم. اسماعیل ذبیح الله که همواره فرمانبردار پدر خود بود، بی درنگ آمادگی خود را برای یاری رساندن به پدر در اجرای این امر الهی اعلام کرد.

بازسازی کعبه به دست حضرت ابراهیم (ع) و حضرت اسماعیل علیهم السلام

محل کعبه از قبل مشخص شده و به ابراهیم علیه السلام وحی شده بود. پس هر دو به مکان مشخص شده رفتند و با توکل به خداوند و عزمی راسخ بنای کعبه را آغاز نمودند. حضرت ابراهیم و اسماعیل به کندن محل ستون ها و پایه های خانه خدا در حالی که می‌گفتند: خداوندا! این خدمت ما را پذیرا باش. چرا که تو خود شنوا و دانایی. پروردگارا! ما را تسلیم خود کن و فرزندانمان را ملتی قرار ده که تسلیم تو باشند. بارالها! دستور عبادت را به ما بیاموز و ما را ببخش چون که تو بخشنده و مهربانی[1]، می‌پرداختند و اساس کعبه را بالا می‌بردند.

طولی نکشید که اساس کعبه، خانه‌ای که بنیان اولیه‌اش بنا بر نقلی تاریخی به زمان حضرت آدم (ع) باز می‌گردد، چیده شد و آثار و نشانه‌های آن ظاهر شدند. در بنای خانه خدا، اسماعیل جوان سنگ و مصالح مورد نیاز را به امر پدرش به مکان خانه می‌آورد، آن‌ها را آماده می‌ساخت تا ابراهیم خلیل الله، که پیرمردی، حکیم، قوی و فرزانه بود به چیدن دیوارها مشغول می‌شد. بدون شک نیرویی خدایی یاری‌شان می‌کرد تا بتوانند این امر مهم و سنگین را به اتمام برسانند.

کعبه خانه خدا
کعبه خانه خدا

بنا بالا می‌رفت و دیوار خانه خدا رفیع‌تر می‌گشت به گونه‌ای که دیگر دست ابراهیم علیه السلام به بخش بالایی آن نمی‌رسید و این پیرمرد فرزانه قادر نبود سنگ‌هایی که اسماعیل آماده کرده بود را به بالای دیوار منتقل کند. به همین دلیل رو به اسماعیل کرد و کفت: فرزند عزیزم، سنگی برایم بیاور تا به زیر پای خود قرار دهم به این امید که کار را به پایان برسانم.

حضرت اسماعیل اطاعت امر کرد و جستجو در این باره را آغاز کرد تا این‌که به سنگی سیاه (مقصود حجر الاسود است) برخورد کرد. پس آن را بلند کرده و به نزد ابراهیم علیه السلام آورد. حضرت ابراهیم علیه السلام بر روی این سنگ قرار می‌گرفت و دیوار چینی خانه کعبه را ادامه می‌داد بدین صورت که هر گاه بخشی به اتمام می‌رسید، حجر الاسود را به بخش دیگری منتقل می‌کردند تا آن بخش نیز کامل گردد. این چنین بود که کعبه این زیارتگاه و محل تعبد بیش از یک میلیارد مسلمان در دنیای امروز، بازسازی شد.

منبع:

[1] سوره بقره، آیه127 و آیه 128

 

  •  تلاوت ترتیل آیه 127 سوره بقره-عباس امام جمعه

وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا ۖ إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

و (نیز به یاد آورید) هنگامی را که ابراهیم و اسماعیل، پایه های خانه (کعبه) را ببالا می بردند، و (می گفتند) «پروردگارا!  از ما بپذیر، که تو شنوا و دانایی!

دانلود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *