حضرت آدم علیه السلام ، ابو البشر [1] یکی از پیامبران و فرستادگان خداوند متعال بر روی زمین است. او که خلقتش نشانی از قدرت لایزال الهی است (بدون پدر و مادر آفریده شده) نهصد و سی سال عمر نمود [2] و پس از آن به سبب تب از دنیا رفت و در غاری که در کوه ابو قُبیس [3] است دفن گردید. نام ایشان در نُه سوره از سوره های قرآن کریم نظیر طه، بقره، اعراف و کهف و به تعداد 25 بار آمده و به بخش های مختلفی از زندگانی ایشان که ملقب به «صفی الله» است، پرداخته شده است. در این مطلب به بخشی از زندگانی و آفرینش او خواهیم پرداخت.
-
آفرینش و خلقت حضرت آدم علیه السلام
پیش از آن که آدم خلیفه ی خدا بر زمین شود موجودات مختلفی همچون جانوران، گیاهان و موجوداتی مشابه به انسان توسط خداوند متعال خلق شده بودند و در زمین و عوالمی دیگر زندگی می کردند و فرشتگان الهی به حمد و ثنای او و انجام اوامر و دستورات الهی مشغول بوده اند. زمانی که خداوند متعال تصمیم و اراده به خلق انسان گرفت، پیش از آن که او را بیافریند به فرشتگان نوید آفرینش موجودی که شایسته جایگاه خلافت الهی بر زمین است را داد. فرشتگان الهی برای درک این حقیقت، متعجب گفتند: آیا بر زمین کسی را قرار می دهی که به فساد بپردازد و خون هایی را پایمال نماید [4] در حالی که ما تو را از سر سپاس و شکر عبادت می کنیم و حمد و تسبیح تو را به جای می آوریم. خداوند در پاسخ به آن ها گفت که من چیزهایی می دانم که شما نمی دانید.
خداوند نخست جسم آدم را از خاک خلق کرد و پس از آن از روح خود در او دمید و به صورت تمام و کمال او را زنده ساخت. در واقع ساخت و تکمیل جسم آدم مدتی به طول انجامید [5] و طی مراحل مختلفی انجام گرفت (خاک با آب در هم آمیخته شد و به صورت گِلی در آمد و پس از آن به گِل بد بو بدل شد و بعد از آن حالت چسبناکی پیدا کرد و در آخر خشک شده و همچون سفال گردید).
-
آموختن اسماء به حضرت آدم (ع)
پس از آنکه آدم به طور کامل خلق شد، خداوند به او اسماء [6] را یاد داد تا بتواند در زمین به گونه ای شایسته از آن ها بهره مند شود و همچنین پروردگار عالمیان می خواست با این عمل فرشتگان را متوجه سازد که این مخلوق از علم، دانش و شناختی برتر از آن چه که می دانند، برخوردار است. به همین سبب از ملائکه خواست که اگر به آن چه گفته اند اطمینان دارند و آنان از آفریده جدید برتر هستند او را از اسمائی که به حضرت آدم علیه السلام آموخته با خبر سازند. اما ملائکه الهی نتوانستند پاسخی بیابند پس با عذر به درگاه الهی خدا را مخاطب گرفته و گفتند: بار الها ما تو را آن گونه که شایسته آن هستی، پاک و منزه می دانیم و بر اراده تو اعتراضی نداریم چون که ما از علم بهره و نصیبی به جز آنچه که به ما عطا نمودی نداریم و همانا تو دانا و حکیم هستی (تمام کارهای تو بر اساس حکمت است).
بعد از آن خداوند به حضرت آدم فرمود: ای آدم فرشتگان را از آنچه که به تو تعلیم داده ام با خبر ساز. همین که آدم ملائکه را از تمام اسماء آگاه ساخت، خداوند به آن ها فرمود: مگر به شما نگفته بودم که من از اسرار و غیب آسمان ها و زمین آگاهم و هر آنچه را که آشکارا مطرح کرده اید و هر چه که کتمان و پنهان نموده اید را می دانم.
ادامه دارد…
منابع:
[1] بر طبق تفاسیر و روایات ذکر شده که حضرت آدم اولین انسان نبوده و پیش از او نیز عوالم و انسان های دیگری وجود داشته اند.
[2] بحارالانوار: ج ۱۱، ص ۲۶۸- در برخی از روایات منقول سن او را هزار سال گفته اند.
[3] کوهی در شهر مکه که گفته شده رو به روی حجر الاسود مسجد الحرام است.
[4] در برخی روایات گفته شده که این سوال فرشتگان به این دلیل بوده است که قبل تر از حضرت آدم موجوداتی شبیه به انسان وجود داشتند که اعمال ناپسند و نا درستی انجام می دادند.
[5] زمان دقیق آن مشخص نیست.
[6] مراد از «اسماء»، حقیقت اشیاء و مخلوقات عالم، ویژگی ها و مختصاتشان است. البته باید یادآور شد که نوع علم و آگاهی که آدم (ع) نسبت به آن ها داشت، چیزی به غیر از این علم و دانشی است که ما به موجودات و آفریده ها داریم.
-
تلاوت مجلسی آیه 30 سوره بقره – استاد محمد محمود طبلاوی
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ
(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نمایندهای] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا میآوریم، و تو را تقدیس میکنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید.»