در بحث اصول و فروع دین تمام فِرَق و گروه های اسلامی به سه اصل توحید، نبوت پیامبر اکرم (ص) و معاد اعتقاد دارند و در دو اصل امامت و همچنین عدل الهی با هم در اختلاف هستند. امامت را تنها تَشیُع به عنوان یک اصل قبول دارد و عدل الهی را تَشیُع و گروهی از اهل تسنن به نام معتزله باور دارند و جزو اصول می دانند. در حقیقت همه ی مسلمانان به عدالت الهی ایمان دارند اما به این دلیل جزو اصول دینی قرار گرفته است که از همان قرن های ابتدایی اسلام و در میان گفت و گوهایی که میان علما و اندیشمندان اسلامی انجام شده است تَشیُع بر عدالت الهی تاکید دارند در حالی که برخی از مذاهب دیگر همچون اشاعره اهل تسنن به خاطر اینکه به جبر الهی معتقد هستند سخن در این باره را سزاوار و شایسته نمی دانند. و تمام کارها و افعال الهی را حتی اعمالی که از نظر عقلی ظلم هستند را عین عدل الهی می دانند.
در این مطلب بر آن شدیم در ابتدا عدل الهی را از لحاظ معنا و مفهوم معرفی نموده و پس از آن دیدگاه مذاهب مختلف درباره عدل را بررسی و در آخر به بیان دلایل اثبات عدل الهی بپردازیم.
عدل الهی، معنا و مفهوم آن
واژه عدل از لحاظ لغوی به معنای مساوات و برابری است و در اصطلاح به چند چیز معنا شده است، عدل به رعایت تساوی در بین افراد و دوری از تبعیض در صورتی که هیچ اختلافی در شایستگی ها و استحقاق ها وجود نداشته باشد اطلاق می شود همچنین رعایت و توجه داشتن به حقوق هر صاحب حقی را عدل گویند. علاوه بر دو معنایی که گفته شد، هر چیزی را در جا و مکان خود قرار دادن و هر کاری را به بهترین نحو انجام دادن را عدل می گویند که بر اساس تعریف سوم عدل مترادف با حکمت و همچنین کار عادلانه برابر با کار حکیمانه است.
به طور کلی می توان گفت عدل الهی به این معنا است که پروردگار دو عالم با هر مخلوق و موجود، آن طور که شایسته و درخور آن است رفتار می نماید و او را در مقامی که مناسب آن است قرار می دهد و آن چیزی که استحقاقش را دارد به او می دهد.
عدل الهی از نظر مذاهب مختلف اسلامی
-
دیدگاه مذهب تَشیُع
از منظر مذهب تَشیُع عدل اینگونه است که رحمت، بلا، نعمت، پاداش، کیفر و فیض پروردگار طبق استحقاق های ذاتی و قبلی داده می شوند و در نظام آفرینش برای آن ها نظم خاصی وجود دارد.
در حدیثی از امام صادق (ع) عدل اینگونه تفسیر گشته است: آن چه را که خداوند تو را به آن سرزنش کرده است به او نسبت ندهی [1].
علما و اندیشمندان شیعه عدل را صفت ثبوتی کمالی خدا دانسته اند به طوری که او در قضاوت ها و حکم هایی که می دهد هیچ گاه ستمی روا نمی کند، به افراد نیکوکار پاداش می دهد و توانایی عقوبت گناهکاران را دارد، بندگان خود را بیش از قدرت و توانایی آن ها تکلیف نمی کند و بیشتر از آن چه که مستحق آن هستند کیفر نمی کند.
-
دیدگاه اصول مذهب یا معتزله
معتزله به این اصل اعتقاد دارند که بعضی از اعمال به طور ذاتی خوب و برخی دیگر ذاتا ظلم می باشند. به طور مثال پاداش در برابر عمل به واجبات و کیفر در برابر گناه به طور ذاتی عدل است و ظلم از طرف خدا قبیح و زشت بوده و از سوی او انجام نمی گیرد [2].
-
دیدگاه اشاعره
اشاعره بر این باورند که هیچ یک از اعمال به طور ذاتی عدل و یا ظلم نمی باشد و کارهایی را که ما قبیح و زشت می دانیم به این دلیل است که خداوند متعال ما را از آن ها نهی نموده است. پس هر چه را خداوند به آن عمل نماید عین خود عدل است، چه نیکوکاران را کیفر کند و یا بدکاران را پاداش دهد [3].
شیعه و معتزله می گویند که تفسیر اشاعره از عدل مساوی با انکار آن است.
دلایل اثبات عدل خداوند متعال
اندیشمندان و متکلمان علوم اسلامی برای اثبات عدالت خداوندی دلایلی را بیان کرده اند که در این بخش به بیان آن ها می پردازیم.
- اگر از منظر عقل به عدل نگاه کرد به این مفهوم دست پیدا خواهیم کرد که عدل عملی شایسته است در حالی که ظلم عکس عدل ناشایست می باشد. خداوند متعال حکیم است به این معنا که از انجام افعال ناشایست از منظر عقل مبراء می باشد. پس با توجه به چیزهایی که گفته شد خداوند هرگز ظلم و ستمی نخواهد کرد و همه ی کارهای او از روی عدل می باشد.
- حال برای اثبات عدل خدا، فرض می گیریم که خداوند عز و جل مرتکب عمل ظالمانه ای شده است. برای این فرض سه احتمال وجود خواهد داشت: اول اینکه عمل ظالمانه یا همان ظلم از جهل سرچشمه می گیرد در حالی که این احتمال با عالِم مطلق بودن الهی در تضاد است. دومین احتمال این است که ظلم کردن ناشی از نیاز و فقر می باشد در حالی که همه می دانند خداوند سبحان بی نیاز و غنی مطلق می باشد. و سومین احتمالی که وجود دارد این است که ظلم خود مقتضای ظلم است در حالی که در مبحث حُسن و قبح عقلی اثبات شده است که خداوند از انجام کار و عمل زشت و ناشایست پاک و منزه است و همه ی افعال او عادلانه می باشند.
پس این فرض نیز کاملا رد گردید.
- برخی دیگر از دانشمندان و علمای اسلامی عدالت الهی را در چند مقام مختلف مورد بررسی قرار داده اند تا عدالت خدا را اثبات نمایند. آنان در ابتدا عدالت را در مقام و جایگاه تکلیف (عمل) بررسی نمودند و بیان داشتند که اگر که خداوند تکلیفی فوق طاقت و توان بنده برای او در نظر بگیرد، عمل بیهوده ای خواهد بود و حکمت خداوند به گونه ای است که تکلیف را متناسب با توانایی مُکَلف قرار داده است تا به هدف خداوند که همان رسیدن به سعادت و به دست آوردن خیر و نیکی است نائل آیند. پس اگر که تکلیف فوق توان مُکَلف باشد چگونه می تواند به هدف و غَرَض خداوند برسد؟
این گروه از اندیشمندان عدالت پروردگار را در جایگاه قضاوت میان بنده ها مورد بررسی قرار دادند. این عمل برای مشخص شدن استحقاق بندگان برای انواع مختلف پاداش و کیفر انجام می شود. اگر که این کار بر خلاف عدل انجام شود نقض غَرَض الهی خواهد بود.
علما عدالت الهی را نیز در جایگاه پاداش و کیفر بررسی نمودند و بیان داشتند که با توجه به هدف و غایت نهایی خلقت، کسی که آدمی را برای نائل آمدن به نتایج اعمال خوب و بد خود خلق کرده است اگر که آدمی را برخلاف اقتضای آن ها پاداش و یا کیفر کند به غایت و هدف خود نرسیده است.
پس می توان نتیجه گرفت که صفات ذاتی پروردگار سبب می شوند که رفتار و عمل او عادلانه و از روی حکمت باشد و هیچ خصلت و صفتی که لغو و بیهوده باشد در او وجود نداشته باشد.
[1] توحید، صدوق، 1398ق، ص96
[2] مجموعه آثار، شهید مطهری،1377ش، ج3، ص73-74
[3] مجموعه آثار، شهید مطهری، 1377ش، ج3، ص74
منبع: سایت موسسه معراج النبی استان خوزستان
- تلاوت ترتیل آیه 19 سوره احقاف – استاد محمدحسین سعیدیان
وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا ۖ وَلِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ
و برای هر کدام از آنها درجاتی است بر طبق اعمالی که انجام دادهاند، تا خداوند کارهایشان را بیکم و کاست به آنان تحویل دهد؛ و به آنها هیچ ستمی نخواهد شد!