هفتاد و هشتمین سوره از سوره های قرآن کریم بر اساس ترتیب کنونی سوره انسان است. این سوره در جزء 29 قرار دارد و دارای 31 آیه می باشد. در سوره انسان خدای متعال به آفرینش و هدایت انسان، اوصاف نیکوکاران، نعماتی که خداوند به آن ها می دهد، اشاره کرده است. همچنین از اهمیت قرآن و مشیت پروردگار سخن به میان آورده است …
تفسیر سوره انسان
بیشترین بحث های سوره انسان با محوریت قیامت و نعمات بهشتی است، اما الله تعالی در ابتدای آن به خلقت انسان می پردازد؛ به این دلیل که توجه به این خلقت، زمینه ساز توجه به رستاخیز می باشد. در آیه نخست آمده است: “آیا زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود؟!”، (هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا).
هر یک از ذرات وجود آدمی در گوشه ای پراکنده بودند؛ در بین خاک ها، در لا به لای قطره های آب دریاها، در هوایی که در جو زمین قرار دارد. در واقع اصلی ترین مواد سازنده او هر یک در میان خاک، آب و هوا افتاده بودند و او در میانشان گم شده و هیچ قابل ذکر نبود.
در اینجا سوالی که پیش می آید این است که مقصود از انسان در اینجا نوع انسان است و عموم بشر را شامل می شود یا ویژه حضرت آدم (ع) است؟
با توجه به آیه بعدی که خداوند می فرماید: “ما انسان را از نطفه خلق کردیم …” می توان متوجه شد که مقصود نوع بشر است نه حضرت آدم (ع)، با اینکه برخی معتقد هستند آیه نخست به حضرت آدم علیه السلام اشاره دارد و آیه دوم نوع بشر. اما این جدایی در این فاصله کم خیلی دور به نظر می رسد.
در تفسیر عبارت “لم یکن شیئا مذکورا” (چیز قابل ذکری نبود) نظرات گوناگونی بیان شده اند:
- انسان زمانی که نطفه بود یا در عالم جنینی، موجود قابل ذکری نبود، هر چند بعدها که مراحل تکامل را سپری کرد ه مخلوقی قابل ذکر تبدیل شد.
- برخی بر این باور هستند که انسان در اینجا به علما و دانشمندان اشاره دارد که پیش از فرا گرفتن علم قابل ذکر نبودند ولی پس از رسیدن به نظام علم در بین تمامی مردم، در زمان حیات و پس از مرگشان، همه جا ذکر آنان بود.
برخی نقل نموده اند که عمر بن خطاب این آیه مبارکه را از شخصی شنید و گفت: ای کاش انسان همچنان غیر مذکور باقی مانده بود و از مادر متولد نمی شد و فرزندانش مبتلا نمی گشتند!
این سخن باعث تعجب است زیرا ایرادی خواهد بود به موضوع خلقت.
در هر حال پس از این مرحله نوبت به خلقت انسان و تبدیل شدن به یک موجود قابل ذکر می رسد. خداوند در آیه دوم می فرماید: ما انسان را از نطفه ای آمیخته خلق کردیم، و او را امتحان می کنیم،(پس بدین سبب) او را شنوا و بینا قرار دادیم (إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا).
واژه “امشاج” جمع “مشج” بر وزن سبب است یا جمع کلمه “مشیج” بر وزن مریض به معنای شیء مخلوط است.
خلقت آدمی از نطفه آمیخته، احتمال است اشاره ای به آمیخته شدن نطفه مرد و زن و ترکیب اسپر و اوول باشد. در روایات منقول از اهل بیت (ع) به صورت اجمالی به این موضوع اشاره شده است.
البته معانی دیگری را نیز می توان به خلقت آدمی از نطفه مخلوط نسبت داد:
- می توان آن را اشاره ای به استعدادهای گوناگونی که در داخل نطفه از نظر عامل وراثت به کمک ژن ها و مانند آن وجود دارند، نسبت داد.
- نطفه از ده ها ماده مختلف تشکیل شده است. از این رو می شود آن را به آمیخته شدن این مواد در نطفه مرتبط دانست.
همچنین می شود این دو معنا را با هم گرفت که معنای جامع تری می تواند باشد.
این احتمال نیز بیان شده که امشاج به تطورات نطفه در دوران جنینی اشاره می کند.
و اما کلمه “نبتلیه” که پس از واژه امشاج آمده، به این اشاره دارد که انسان به مقام تکلیف، تعهد، مسئولیت و امتحان رسیده است. این مقام از بزرگ ترین مواهب الهی به شمار می رود
و اما به دلیل اینکه تکلیف، تعهد و امتحان بدون آگاهی امکان پذیر نیست؛ الله تعالی در آخر این آیه از ابزار شناخت، چشم و گوش سخن می گوید که در اختیار آدمی قرار داده است.
برخی مفسران بیان نمودند که مقصود از ابتلا در این آیه دگرگونی هایی است که به جنین از مرحله نطفه تا یک انسان کامل شدن دست می دهند. اما با دقت در تعبیر “نبتلیه” و تعبیر به انسان، تفسیر نخست مناسب تر است.
در ضمن از این تعبیر می توان متوجه شد که ریشه تمامی ادراکات آدم از ادراکات حسی او است؛ و به تعبیری دیگری ادراکات حسی (مادر) تمامی (معقولات) می باشد. بسیاری از فیلسوفان مسلمان این نظریه را دارند و در بین فلاسفه یونانی ارسطو طرفدار این نظریه بوده است.
و اما به سبب اینکه مقام تکلیف و آزمایش در کنار آگاهی و ابزار شناخت به دو عامل دیگر یعنی “هدایت” و “اختیار” نیازمند است در آیه سوم به آن ها اشاره شده است. در آیه سوم سوره انسان، حق تعالی می فرماید: “إِنَّا هَدَيۡنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرࣰا وَإِمَّا كَفُورًا”، ما راه را به او نشان دادیم، خواه شُکرگذار باشد یا کفران کننده.
هدایت در اینجا معنای گسترده ای دارد و انواع هدایت یعنی هدایت تشریعی، هدایت تکوینی و هدایت فطری را شامل می شود (اگر چه گفته شده سیاق آیه بیشتر بر روی هدایت تشریعی است).
توضیح: به سبب آنکه خداوند متعال آدمی را با هدف ابتلاء و امتحان و تکامل خلق کرده است، مقدمات رسیدن به آن را در وجودش قرار داده و نیروهای لازم را به او ارزانی داده است و این همان هدایت تکوینی می باشد. سپس در فطرت او عشق به پیمایش این راه را قرار داده و به وسیله الهامات فطری طریق را به او نشان داده است و این همان هدایت فطری انسان است. و از سمتی دیگر رهبران آسمانی و پیامبران را برای ارائه طریق به تعلیمات و قوانین واضح مبعوث نموده است که این همان هدایت تشریعی آدمی است. این هدایت ها، عام هستند و تمامی آدمیان را شامل می شوند.

در اصل آیه سوم این سوره مبارکه به سه مسئله که اهمیتی سرنوشت ساز در زندگی آدمی دارند اشاره کرده است:
- مسئله تکلیف
- مسئله هدایت
- مسئله آزادی اراده یا همان اختیار
این سه مسئله لازم و ملزوم هم هستند و مکمل یکدیگر می باشند.
علاوه بر این ها آیه خط بطلانی بر مکتب جبر می باشد. “شاکرا” و “کفورا” مناسبترین تعابیری هستند که استفاده شده اند، زیرا در برابر نعمت عظیم هدایت الهی، آنان که تسلیم می شوند و طریق هدایت را در پیش می گیرند شُکر نعمت را به جای آورده اند و آن ها که مخالفت نمایند کفران کرده اند.
و به سبب آن که شُکر نعمت الهی هدایت را هیچ کس نمی تواند آنگونه که هست به جای آورد، درباره “شُکر” تعبیر به اسم فاعل نموده است. این در حالی است که در ارتباط با کفران از “کفور” که صیغه مبالغه است استفاده شده است؛ چون که آن هایی که نعمتی به این عظمت را نادیده بگیرند، بالاترین کفران را کرده اند. خدای متعال انواع وسایل هدایت را در اختیار انسان ها قرار داده است و این نهایت کفران و ناشُکری است که تمامی آن ها را نادیده انگارد و طریق خطا را در پیش بگیرد.
همچنین باید دقت داشت که کفور کلمه ای است که هم برای کفران نعمت استفاده می شود و هم درباره کفر اعتقادی.
در آیه چهارم سوره خداوند می فرماید: “إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا”، ما برای کافران زنجیرها، بندها و آتشی فروزان مهیا نموده ایم.
در این آیه خداوند اشاره ای کوتاه اما پُر معنا به فرجام افرادی که طریق کفر و کفران را می پیمایند، کرده است. کلمه “اعتدنا” به معنای آماده کردیم، بر موضوع حتمی بودن مجازات این گروه تاکید کرده است.
درست است مهیا کردن از قبل، کار کسانی است که توانایی محدودی دارند و احتمال می دهند در وقت نیاز قدرت پیدا نکنند و این در ارتباط با خداوند بی معنی است، زیرا هر آنچه اراده نماید با فرمان “کُن” فوری موجود می گردد، در عین حال برای نشان دادن قطعی بودن محازات کافران اعلام می دارد که وسایل کیفر و مجازاتشان از الان مهیا هستند.
واژه “سلاسل” جمع سلسله در معنای زنجیر و کلمه “اغلال” جمع غل در معنای حلقه ای است که بر روی گردن یا دست ها قرار می دهند و سپس با زنجیر می بندند.
در هر صورت، اشاره به غل و زنجیر و در ادامه شعله های سوزنده آتش بیان کننده مجازات بزرگ این گروه است. آزادی این افراد در شهوات سبب اسارتشان در آن دنیا می شود و آتش هایی که در این جهان بر پا نموده اند در آنجا تجسم پیدا کرده و دامان آن ها را می گیرد.