در این مطلب به 5 داستان درباره ولادت امام علی (ع) که در کتب روایی نقل شده اند و در کتاب 1001 داستان از زندگانی امام علی علیه السلام از آقای رمزی اوحدی گردآوری و منتشر شده اند به شکل اقتباس و با امانت داری در بیان اصل موضوع پرداخته ایم.
خبر ولادت امام علی علیه السلام
از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده: زمانی که محمد بن عبدالله (ص) متولد شد همسر ابوطالب، یعنی فاطمه بنت اسد به نزد همسر خود آمد و مژده میلاد او را به ابوطالب داد. ابوطالب رو به فاطمه کرد و گفت: یک “سبت” که به روزگار دراز اطلاق می شود، من نیز مژده تولد همچون او را که نبوت ندارد به تو میدهم. سپس امام فرمود: سبت سی سال است و فاصله سنی میان امیرمومنان و پیامبر همین قدر است[1].
تولد امیر مومنان
علی بن ابی طالب اولین کودک از بنی هاشم بود که پدر و مادرش هر دو هاشمی بودند. فاطمه دختر اسد پسر هاشم و ابوطالب پسر عبدالمطلب پسر هاشم.
در روز ولادت علی علیه السلام عباس برادر ابوطالب و گروهی دیگر رو در روی خانه خدا نشسته بودند که دیدند فاطمه بنت اسد به سمت خانه خدا می رود. زمانی که رسید ایستاد و گفت: بارالها به تو پیامبرانت و کتاب هایی که بر آنها نازل کردی ایمان دارم. گفتار ابراهیم نبی جدم را راست می دانم. همانطور این خانه را به امر تو بنا نمود … تو را به او و به این کودک که در شکم من است قسم می دهم که زایشش را بر من آسان نمایی . در همان حین گروهی که در آنجا بودند دیدند که دیوار خانه خدا شکافته شد و دختر اسد وارد آن شد و سپس بسته شد. عباس بن عبدالمطلب به همراه آن افراد به سمت در رفتند اما هر کاری کردند نتوانستند در را باز کنند. فاطمه دختر اسد ۴ روز در خانه کعبه بود و پس از آن خارج شد. برخی روایات گفته اند در آن دوره ابوطالب در مکه حضور نداشت[2] …
ولیمه ابوطالب در ولادت امام علی ع
در روزهای ابتدایی ولادت علی علیه السلام، پدرش ابوطالب (ع) اعلام عمومی نمود و گفت که همه برای ولیمه پسرم علی دعوت هستید. ابوطالب برای این ولیمه سیصد شتر و هزار رأس گاو و گوسفند قربانی کرد. دعوتی بزرگی بود. زمانی که سفرها چیده می شدند ابوطالب گفت: ای مردم! هر که برای ولیمه پسرم علی بیاید هفت بار گرد خانه خدا طواف کند و وقتی وارد خانه شد به فرزندم علی سلام نماید زیرا که خداوند به این فرزند شرافت خاصی عنایت کرده است. مردم نیز چنین کردند[3].

پیشگویی ولادت امیر مومنان توسط راهب!
در دوران ابوطالب راهبی به نام مثرم بن دعیت بن شیتقام زندگی می کرد. این راهب به عبادت معروف بود. او 190 سال عبادت خدا را نموده اما هیچ درخواستی از او نکرده است. اما در روزیی از روزا درخواستی از خدای متعال کرد. او گفت: بارخدایا! از اولیاء خود یکی را نشانم بده. الله تعالی ابوطالب را به نزدش فرستاد. چشم مثرم به ابوطالب افتاد. از جای خود بلند شد و سر ابوطالب را بوسه زد. سپس او را در مقابل خود نشاند و گفت: خداوند رحمتت کند، که هستی؟!
ابوطالب جواب داد: مردی هستم از منطقه تهامه. راهب پرسید: از کدام طایفه عبدمناف؟ ابوطالب پاسخ داد: از طایفه بنی هاشم.
راهب از جای خود بلند شد و دوباره سر حضرت را بوسه زد و گفت: خدا را سپاس که خواسته ام را عطا کرد و من را نمیراند تا ولی خویش را به من نشان دهد. راهب در ادامه گفت: بشارت باد تو را! الله تعالی به من الهام کرد که آن مژده و بشارتی برای تو می باشد. ابوطالب علیه السلام گفت: چه بشارتی؟ راهب گفت: فرزندی از صلب تو به وجود خواهد آمد که ولی الله است. او ولی خدا، راهبر اهل تقوا و وصی پیامبر است. اگر که آن فرزند را ملاقات نمودی سلامم را به او برسان و از طرف من به او بگو: مثرم به تو سلام می رساند و شهادت می دهد که خدای جز الله نیست، یگانه است و شریکی ندارد و محمد بنده او می باشد و فرستاده اش و تو جانشین بر حق او هستی؛ نبوت با محمد و وصایت با تو کامل می گردد.
ابوطالب که این سخنان را شنید گریه کرد و گفت: نام آن فرزند چیست؟ مثرم پاسخ داد: نامش علی می باشد[4].
ملاقات پیامبران با علی در خانه خدا!
زمانی که علی علیه السلام به دنیا آمد، پنج تن از پیامبران وارد خانه خدا شدند. علی بن ابی طالب با دیدن آن ها حرکتی کرد و خنده بر لبانش ظاهر شد. پیامبران الهی گفتند: سلام بر تو ای ولی خدا و ای خلیفه پیامبر خدا؛ علی علیه السلام پاسخ داد: و علیکم السلام و رحمه الله و برکاته و سپس به هر یک از آن پنج نبی که عبارت بودند از آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی علیهم السلام جداگانه سلام نمود. آنان هم سر حضرت را بوسیدند و مدح او را گفتند و در سپس رفتند[5] …
منابع:
[1] الکافی ج یک ص ۴۵۲
[2] کتاب احقاق الحق
[3] بحارالانوار، ج 35
[4] الفضائل شاذان بن جبرئیل قمی ص 55 – بحار الانوار : 38 ص 125
[5] علي (عليه السلام) وليد الکعبة، ص 31