در این مطلب و در ادامه محتواهای قبلی که معنای برخی از اصطلاحات فقهی را در راستای شناخت بهتر احکام و فتواهای دینی به نگارش درآوردیم، اصطلاحاتی دیگر را معرفی خواهیم کرد. امید است که دانستن معنای این واژه ها و عبارات کمک رسان شما در خواندن و درک احکام شرعی دین مبین اسلام باشد.
آشنایی با اصطلاحات فقهی – حروف ج و ح و خ
جاعل : فردی که قرارداد جُعاله را منعقد می کند. جعاله همان دستمزد و اجرت برای انجام کار است.
جاهل به مسئله: شخصی که به مسئله شخصی خود واقف نیست و آن را نمی داند.
در کنار جاهل به مسئله دو جاهل دیگر وجود دارد به نام های «جاهل قاصر» و «جاهل مقصر». جاهل قاصر شخصی است که به جهل خویش واقف است اما در شرایط عدم امکان دسترسی به حکم خداوند قرار دارد. جاهل مقصر اما کسی است که امکان یادگیری مسئه دارد ولی به عمد در آموختن آن کوتاهی می کند.
جبیره مرهم: پوششی می باشد که شکستگی و زخم را با آن می بندند.
جنب: آن که منی از او خارج شده است یا با فردی دیگر آمیزش نموده است.
جَلال: به حیوانی که به خوردن نجاست آدمی عادت نموده اطلاق می گردد.
جماع: همان آمیزش جنسی و مقاربت (نزدیکی کردن) است.
جَهر: به صدای بلند گفته می شود. همچنین به قرائت با صدای بلند اطلاق می شود.
حائض: به زنی که پریود شده است می گویند.
حاکم شرع: شخص مجتهدی که مطابق با موازین شرع قدرت بر فتوا دادن دارد.
حج: انجام اعمال خاص در خانه خدا در وقت خاص و زیارت خانه خدا (زیارت کعبه). در کنار واژه حج، حج نیابتی نیز گفته شده است که برای زیارت خانه خدا به نیابت از فردی دیگر و انجام مناسک آن اطلاق می گردد.
حدث اصغر: به هفت چیزی که وضو را باطل می سازد و عبارتند از: ادرار، مدفوع، باد شکم، خواب کامل، استحاضه، موجبات غسل و کارهایی که عقل را زایل می کنند، گفته می شود.
حدث اکبر: به هر امری که غسل را برای نماز باعث می شود گفته می شود. احتلام، جماع نمودن و پریودی جزو این موارد هستند.
حد ترخص: مقداری از مسافت که در آن صدای اذان و همچنین دیوار محل اقامت را نمی توان تشخیص داد.
حرام: به هر چیزی که از لحاظ شرعی باید ترک نمود و انجام آن ممنوع است.
حَرَج: به سختی و مشقت اطلاق می شود.
حِصه: این واژه به معنای سهم است.
حضر: این کلمه به معنای وطن و محل حضور است.
حکم شرعی: وظیفه عملی هر شخص مسلمان بر اساس قانون دین و اراده پروردگار.
جنث: به شکستن عهد و نذر و سوگند گویند.
حُنوط: به مالیدن کافور بر هفت موضع سجده که عبارتند از: پیشانی، کف دو دست، سر دو زانو، سر دو انگشت بزرگ پا.
حواله: به ارجاع دادن شخص طلبکار به فرد سوم برای گرفتن طلب گویند.
حیض: همان پریودی و عادت ماهیانه است.
حین عروض شک: به زمان پدید آمدن شک گفته می شود.
خارق العاده: همان خلاف عادت و غیر معمول است.
خالی از قوت نیست: به معنای «معتبر است»، «فتوا این است» می باشد.
خالی از وجه نیست: به معنی «بی مورد نیست» می باشد. علاوه بر این در معنای «فتوا این است» نیز استفاده می شود (مگر اینکه در ضمن سخن قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود)
خبره: همان کارشناس است.
خبیث: به پلید و زشت گفته می شود.
خسارت: در معنی زیان و ضرر است.
خمس: به یک پنجم هر چیزی گویند. در فقه اسلامی یک پنجم یا همان بیست درصد درآمد سالانه و موارد مرتبط لازم است به مرجع تقلید و مجتهد جامع الشرایط برای صرف در امور معین داده شود.
خوارج: گروهی از مردم که بر علیه امام معصوم علیع السلام به شکل مسلحانه قیام نمودند.
خوف: همان ترس است. در قرآن برای ترس از خداوند عموما به کار گرفته می شود.
خون جهنده: برای حیوانی مورد استفاده قرار می گیرد که زمان بریدن رگ آن خون از آن می جهد.
خیار: بهتر گزینی است. یا اختیار به هم زدن معامله که در 11 مورد تعیین شده است و با یک مورد از آن ها ممکن می گردد.