(و به یاد آر) زمانی را که ما گروهی از جنیان را به سوی تو متوجه ساختیم که قرآن را بشنوند؛ پس چون حضور یافتند به یکدیگر گفتند: «ساکت باشید و یشنوید» و آن هنگام که پایان یافت، هشدار دهنده به سوی قوم خود بازگشتند … این آیه از سوره احقاف و سه آیه پس از آن به رخداد ایمان آوردن جنیان به اسلام اشاره دارد. رخدادی که خدای متعال آن را بیان نموده تا امت مسلمان از آن عبرت گیرند. در حقیقت چگونه است که طائفهای دور افتاده از جنیان با شنیدن ایات قرآنی به آین آیات و رسولی که خداوند مبعوث کرده ایمان میآورند اما انسانها با وجود اینکه پیامبر (ص) از جنس آنان است و از میان آنان انتخاب شده و کلامی آورده که فوق کلام بشر است با شنیدن آیهها همچنان عناد نموده و بر کفر خود اصرار دارند؟! در این مطلب قصد داریم تا این رخداد را به شکل داستان قرآنی (یا شأن نزول آیات) بیان کنیم[1].
داستان قرآنی ایمان آوردن جنیان به اسلام
چندین سال از بعثت محمد (ص) گذشته بود. در این مدت اتفاقات مختلفی رخ داده بودند؛ عدهای قابل توجه به اسلام روی آورده بودند، از آن سو مشرکان و کافران بر دشمنی، آزار و اذیت رسول خدا (ص) و کارشکنی خود اضافه میکردند و کار رسالت را بر پیامبر (ص) سخت میکردند. اما محمد (ص) از کار نمینشست و از هر فرصتی برای بیان کلام الهی نازل شده از سوی خداوند و هدایت مردم استفاده میکرد. او دارای خُلق عظیمی بود و در برابر تمامی اینها صبر میکرد و تلاش خویش را برای هدایت مردم دو چندان مینمود. در روزی از روزها پیامبر (ص) تصمیم میگیرد که از سوی مکه به سمت بازار عکاظ در طائف برود تا شاید در آنجا گروهی را هدایت کند و یارانی بیابد. پیامبر به زید بن حارثه خبر میدهد که آماده شود تا با هم راهی شوند. زید آماده شد و به نزد محمد (ص) رفت. هر دو به سمت طائف و بازار شلوغ عکاظ به راه افتادند.
رسول خدا (ص) به بازار رسید، در آنجا سخن از اسلام گفت ولی کسی دعوتش را پاسخ نداده و نپذیرفت.پس به ناچار بازار را ترک کردند و به سوی مکه به راه افتادند.
شب شده بود که محمد (ص) و زید بن حارثه به «وادی جن» که محلی بین طائف و مکه بود رسیدند. پیامبر (ص) رو به زید کرد و گفت: چند ساعتی را در این جا خواهیم ماند و استراحت کوتاهی خواهیم کرد.زید قبول کرد. پس هر دو از مرکب خود پیاده شدند تا در آنجا بمانند.
زید به دلیل خستگی ناشی از راه به خواب رفت. در این میان اما محمد (ص) در دل شب شروع به خواندن قرآن کرد. در آن هنگام و به اذن پروردگاری گروهی از جنیان از آن مسیر عبور میکردند. آنان که به دلیل قطع اخبار آسمانی در حال تحقیق و جستجو برای یافتن دلیل این اتفاق بودند، صدای تلاوت قرآن را شنیدند، اما همهمهی موجود در بین آنها باعث میشد که درست قرآن را نشنوند. پس یکدیگر را به سکوت دعوت کردند. این گروه از سران و ملوک جنیان بودند و در سکوت به آیههایی که از دهان مبارک رسول خدا (ص) خارج میشدند، گوش داده و دقت میکردند.
آنان فهمیدند که این سخن، سخن آدمی نیست و از خداست؛ پس به پیامبر (ص) و دین اسلام ایمان آوردند بدون آنکه پیامبر (ص) آنها را ببیند. پس به سوی قوم خود رفتن تا آنها را به دین مبین اسلام دعوت کنند.
آنان بر دیگر جنیان وارد شده و گفتند: دلیل قطع اخبار آسمانی را متوجه شدیم. رسولی از سوی خدای متعال مبعوث شده است و بر او کتابی نازل شده که ما آیات آن را شنیدیم . در این کتاب آسمانی کتب آسمانی دیگر به راستی تصدیق میشوند و در آن خلق به سوی حق و حقیقت و طریق درست هدایت میشوند. ما پس از شنیدن آیات مسلمان شدیم؛ حال آمدهایم تا شما را انذار داده و به اسلام دعوت نماییم.
ای قوم ما، شما نیز این دعوت را بپذیرید و به ایمان آورید تا خدای متعال از گناهان شما گذشته و در آخرت از عذاب ایمن باشید.
از سوی دیگر زمانی که پیامبر (ص) تلاوت قرآن را به اتمام رساند، بر او وحی آمد که گروهی از جنیان آیات را شنیده و اسلام آوردند. این وحی باعث خوشحالی پیامبر شد …
[1] این داستان قرآنی به زبان نویسنده و با اقتباس از چند شأن نزولی که برای این آیات بیان شده، نوشته شده است.
- تلاوت ترتیل آیه 29 سوره احقاف – عبدالباسط
وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا ۖ فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلَىٰ قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ
(به یاد آور) هنگامی که گروهی از جنّ را به سوی تو متوجّه ساختیم که قرآن را بشنوند؛ وقتی حضور یافتند به یکدیگر گفتند: «خاموش باشید و بشنوید!» و هنگامی که پایان گرفت، به سوی قوم خود بازگشتند و آنها را بیم دادند!