واقعه جنگ جمل-بخش دوم

واقعه جنگ جمل

در مطلب «واقعه جنگ جمل- بخش اول» تا آن‌جا گفته شد که پس از به خلافت رسیدن امام علی علیه السلام، طلحه و زبیر به این امید که سهم بیش‌تر از بیت المال به سبب طرفداری از امام و شوراندن مردم برای بیعت با ایشان، خواهند برد و یا به منصبی در حکومت علوی دست خواهند یافت به نزد، علی (ع) رفتند اما مشاهده رفتار حضرت و اهمیت و دقت او در استفاده از بیت المال آن‌ها را از بیان خواسته خود منصرف کرد.[1][1] آن دو بهانه آوردند که قصد آن‌ها از این دیدار، خداحافظی است چرا که قرار است رهسپار مکه برای انجام حج عمره مفرده شوند. حضرت برایشان آرزوی توفیق کرد و گفت: در پناه خدا باشید و اما در مکه چه گذشت …

واقعه جنگ جمل
واقعه جنگ جمل

عمره مفرده یا ملاقات با عایشه همسر پیامبر (ص)؟

طلحه و زبیر بار سفر را بسته و به سمت مکه حرکت کردند. آن دو زمانی که به مکه رسیدند، در آن‌جا با عایشه همسر پیامبر (ص) که دختر ابوبکر بود، رو به رو شدند. آن‌ها که حال کینه از علی (ع) به دل گرفته بودند به دنبال راهی بودند تا بتوانند ضربه‌ای به حضرت بزنند. عایشه همسر رسول خدا نیز کینه‌ای از علی برای جنگ بنی مصطلق و حادثه افک داشت. عایشه وقتی طلحه و زبیر را دید، به آن‌ها گفت که از کجا می‌آیید. آن دو گفتند ازمدینه. عایشه گفت: مدینه چه خبر است؟ طلحه و زبیر ادامه دادند: علی بن ابی طالب مردم را علیه عثمان خلیفه مسلمانان تحریک کرد؛ آن‌ها شورش کرده و عثمان را کشتند.حال آن‌که در واقعیت علی علیه السلام اطلاعی نداشت و مردم خود جوش به سبب آن‌که به تنگ آمده بودند شورش کرده و عثمان را کشتند. عایشه که چنین شنید و به جهت کینه‌ای که در دل داشت، به مردم مکه گفت که علی دستور داده که عثمان خلیفه مسلمانان را کشتند. عایشه همسر پیامبر و دختر ابوبکر بود، به همین دلیل مورد احترام مردم مکه قرار می‌گرفت. آن‌ها که فریاد «وامظلوما» عایشه برای عثمان را شنیدند و برخی از آن‌ها خود نیز کینه یا بغضی از علی در دل داشتند، به دور عایشه جمع شده و گفتند: چه امر می‌کنید؟ عایشه گفت: لازم است به خونخواهی عثمان، علی را بکشیم. حدود سی هزار مرد آماده شدند.

حمله به بصره، شروعی برای جنگ جمل

تصمیم بر آن شد که در ابتدا استان‌های مهم را به تصرف خود در آورند. پس به سوی بصره رفتند. زمانی که به دروازه بصره رسیدند، برای استاندار نامه نوشتند که دار الاماره و بیت المال را تحویل بده و خود به نزد علی برو. استاندار بصره راضی نشد و در جواب گفت: دار الاماره و بیت المال را تنها به علی تحویل خواهم داد. عایشه که چنین دید دستور دارد مردان سپاه به داخل شهر رفته و دار الاماره را تصرف کنند. دار الاماره و بیت المال توسط عایشه تصرف شد و به استاندار گفته شد که به نزد علی (ع) برود.

استاندار به سوی امیر مومنان علی (ع) رفت. حضرت نشسته بود و به امور رسیدگی می‌کرد که ناگهان دید استاندار بصره بر او وارد شد. ورود استاندار بصره با وضعی آشفته خبر از اتفاقی می‌داد. حضرت صبر کرد تا استاندار حرف بزند. استاندار گفت: مولای من! عایشه و همراهان او به بصره آمدند. عایشه دستور داد که به شهر حمله کنند. امام گفت: دار الاماره را گرفتند؟ بیت المال را هم؟! استاندار گفت: آری

پس امیر مومنان دستور داد تا بسیج عمومی تشکیل شود. او با سپاه چند هزار نفری به سمت بصره حرکت کرد. به دروازه بصره که رسیدند به عایشه همسر پیامبر (ص) پیامی فرستاد تا شاید منصرف گردد. اما نه عایشه و نه طلحه و زبیر عقب نشینی را قبول می‌کردند. سه روز از ورود حضرت به بصره می‌گذشت و او با ارسال پیام‌هایی سعی می‌کردد آن‌ها را منصرف سازد اما آن‌ها نمی‌پذیرفتند. روز چهارم که روز شروع و پایان نبرد دو سپاه بود نیز حضرت تا هنگامه ظهر تلاش نمود تا آن‌ها را بازگرداند، اما آنان راضی نمی‌شدند.

شروع و پایان جنگ جمل در چند ساعت

روز 15 جمادی الثانی بود. نبرد تن به تن آغاز شد. عده‌ی زیادی از دو سپاه کشته شدند. سپاهیان لشکر عایشه از او که سوار بر شتر بود سرسختانه دفاع می‌کردند و حامی و حافظ او بودند. امام علی (ع) که مقاومت سپاهیان را در اطراف شتر دید به لشکریان خود دستور داد تا شتر را پی کنند، چرا که با پی شدن شتر نظم سپاه دشمن در هم خواهد شکست. لشکریان اطاعت کرده و شتر را پی کردند. پی شدن شتر و زخمی شدن طلحه سبب شد تا لشکریان جمل شکست بخورند.

واقعه جنگ جمل
واقعه جنگ جمل

و اما عاقبت سران جمل این چنین شد:

  • بنا بر برخی منابع زبیر که از عمل خود پشیمان بود، قبل از آغاز جنگ از میان سپاهیان جمل جدا شد. بعضی منابع نیز به گریختن او پس از شکست اشاره دارند. در هر صورت، زبیر که در شوراندن مردم علیه علی علیه السلام بی تقصیر نبود، از معرکه جنگ جدا شده و به سمت مدینه رفت اما در میانه راه به دست فردی به نام عمرو بن جرموز کشته شد. خبر کشته شدن او را به امام علی (ع) دادند. ایشان ابراز ناراحتی کرده و زمانی که شمشیر زبیر را دید، فرمود: این شمشیر بارها اندوه را از رخسار پیامبر زدود.
  • طلحه در جنگ زخمی شد. او را به خانه‌ای در بصره انتقال دادند اما خونریزی زیاد سبب شد که او نیز بمیرد.
  • عایشه همسر پیامبر اما به دستور امام علی (ع) از هودجی که بر شتر بود بیرون آورده شد. برای او خیمه‌ای برپا شد. علی علیه السلام او را به جهت جنگ افروزی سرزنش کرد. سپس به محمد بن ابی بکر، برادر عایشه که در سپاه حضرت بود، امر کرد که او را به بصره برده و پس از چند روز به مدینه ببرد. در نهایت و با کمی تعلل، عایشه به همراه گروهی از مرد و زن (لباس مردانه به تن کرده بودند) به همراه برادرش با احترام به مدینه روانه شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *