از جمله سوالاتی که عمدتا درباره اصول و فروع دین اسلام پرسیده میشود این است که گفته شده اصول دین اسلام تحقیقی است و فروع آن تقلیدی. این عبارت به چه معناست و به چه دلیل اینچنین تقسیم بندی وجود دارد؟ در این نوشتار قصد داریم به این موضوع پرداخته و جوابی مناسب و مختصر به آن بدهیم.
اصول دین تحقیقی و فروع دین تقلیدی
اصول دین اسلام که اساسیترین باورهای دینی هستند و دین بدون باور قلبی به آنان تحقق نخواهد پذیرفت، تحقیقی میباشند، به این معنا که برای وصول به حقانیت اسلام و اصول آن افراد میبایست به شکلی مستقل عمل نموده و به تحقیق بپردازند و در پذیرش این اصول که عبارتند از توحید، نبوت و معاد (عدل و امامت جزو اصول مذهب تشیع هستند) از اشخاص دیگر تقلید نکنند و خویش به گونهای عمل نمایند که توانایی این را داشته باشند برای اصول دین دلایلی را ذکر کنند. در حقیقت برای اصول دین اسلام باور و یقین قلبی خود شخص شرط است. در اصول، این که گفته شود به جهت این که فلان عالم بزرگ بیان کرده خدا هست، پس حقیقت دارد بدون آنکه خود با تحقیق و تفکر به دنبال دلیل و علت بگردد و با استقلال فکری و عقلی به این نتیجه برسد صحیح نیست.
اگر چه در اصول دین اسلام شخص لازم است به یقین قلبی دست پیدا کند اما در فروع دین که شامل حج، نماز، زکات، امر به معروف، نهی از منکر، خمس، تولی، تبری، جهاد و روزه است، نیاز به یقین قلبی و تحقیق خود شخص نیست و در مواردی این چنین فرد میتواند به تقلید و تبعیت از دیگران که در واقع پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم علیهم السلام هستند، عمل نماید زیرا آن هنگام که شخص اصول که نظری هستند را از اعماق وجود و به شکلی مستدل پذیرفت، در عمل به فروع دین که اموری عملی به شمار میروند میبایست به تبعیت از ائمه اطهار علیهم السلام بپردازد. اگر چه امروزه امام زمان (عج) در غیبت به سر میبرند اما مسلمانان میتوانند برای دریافت احکام شرعی مرتبط با فروع دین و دیگر حوزه های زندگی به کتاب الله قرآن مجید و کتب معتبر روایی و حدیثی مراجعه کنند. اما همین مراجعه به آیه های قرآن کریم و روایتها و احادیث خود نیازمند برخورداری از تخصص در چندین علوم مختلف است که بی شک تمامی افراد یک جامعه خود این توان علمی را ندارند که به دنبال کسب چنین علومی بروند، پس برای این امر گروهی از مسلمانان لازم است تمامی عمر خویش را در مسیر استنباط احکام الهی از طریق قرآن و احادیث و روایت های موجود بگذرانند و آن گروه از مسلمانان که اکثریت را شامل شده و فرصت یا حوصله و توان ورود به این موضوع و یادگیری چند علوم و استباط احکام را ندارند بر اساس متخصصان این حوزه که مجتهدین و فقها هستند عمل کنند.
برخی پرسش دیگری مطرح کردهاند و آن این است که این تقسیم بندی چگونه شکل گرفته و مرز بین تحقیق کردن و تقلید نمودن در حیات کجا قرار دارد و چگونه مشخص میشود؟
تقسیم بندی اصول و فروع دین به تحقیقی و تقلیدی چگونه شکل گرفته؟
نخست لازم است گفته شود که این تقسیم بندی علاوه بر اینکه صریح آیات الهی است و در سیره و سنت نبوی به آن اشاره شده است، حکمی عقلانی است و مرز بین آن دو در حیات آدمی، عرصههای نظر و عمل یا همان حکمت نظری و حکمت عملی است.
این تقسیم بندی که تحقیق در اصول و تقلید یا تحقیق (اختیارا) در فروع است ویژه امور دینی اسلام نیست و یک قاعده و اصل کلی است که آدمی در همه مراحل و شئون حیاتی خود به کار میگیرد. در حقیقت آدمی به وسیله عقل و طبق بدیهیات اولیه اصولی را میداند و سپس در فروع آن یا به یادگیری علوم میپردازد و یا مراجعه به عالم آن حوزهی به خصوص میکند. به عنوان مثال انسان بدون آنکه کسی به او یاد بدهد میداند که برای تداوم زندگی، سلامتی یک اصل است. حال اگر که سلامتی او به خطر افتاد بر اساس همان اصل که حکم عقلی است میفهمد که برای حفظ سلامتی یا باید خود به علم پزشکی وارد باشد و یا به پزشک که عالم و متخصص آن حوزه است مراجعه کرده و به تشخیص او عمل کند. پس در حوزه دین نیز این چنین است. اگر که آدم عاقل خدای متعال و معاد را شناخت و متوجه شد که در مسیر «ما از خدا هستیم و به سوی او باز میگردبم» قرار دارد و لازم است که این راه را طی کند و قرار است در نهایت به نتیجه باورها و اعمال خویش دست پیدا کند، پس بر اساس عقل میفهمد که در این راه به هدایت نیاز دارد و حق تعالی نیز او را بدون هدایت رها نخواهد ساخت، پس میبایست در طی این اعصار هم راهبران را فرستاده باشد و هم بایدها و نبایدها را به آنان وحی نموده باشد.
حال که فرد به این فهم رسیده است که این امر محقق شده و بایدها و نبایدها که همان احکام دین هستند بیان گردیدهاند. یا میبایست خود به دنبال کسب عمل در این زمینه برود، یا به افرادی که استعداد و علاقه آن را داشته و علمش را به دست آوردهاند مراجعه نموده و احکام دینی را از آنان بگیرد.
در قرآن کریم خداوند از جهتی با ذکر استدلالهای مکرری به قرائت قرآن، تفکر در آیات و نشانههای عالم هستی و تفکر، توصیه نموده است و از سمت و سویی دیگر به تکرار سفارش به اطاعت و پیروی از رسول اکرم (ص) نموده است.
در روایت های متعددی که از سیره پیامبر (ص) نیز نقل شده است تحقیق و تقلید در اصل و فرع و مرز میان آنها کاملا مشخص است. آن گاه که حضرت رسول (ص) پیرزنی از عوام را میبیند و از او میپرسد که خدای تو چه کسی است و پیرزن در جواب میگوید که «الله» جل جلاله را پرستش میکند اما حضرت بدین جواب کفایت نمیکند و در ادامه سوال میکند که تو از کجا فهمیدی که خداوندی وجود دارد و او چرخ ریسندگی خویش را مثال زد که بدون نیروی محرک نمیتواند کاری کند. این همان تحقیق است.
و آن هنگام که از رسول خدا (ص) سوال شد: الان که خداوند متعال به نماز امر فرموده، ما به چه صورت نماز بخوانیم؟ و ایشان فرمودند: همانطور که من میخوانم. و در واقع این یعنی تقلید در فروع.