تفسیر سوره شمس – بخش سوم

تفسیر سوره شمس

در این مطلب و در ادامه دو مطلب پیشین که در آن‌ها آیات یکم تا هفتم سوره شمس تفسیر شدند به تفسیر سه آیه هشتم تا دهم این سوره می‌پردازیم.

تفسیر سوره شمس
تفسیر سوره شمس

سوره شمس – آیات 8 تا 10

فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا (8)

پس به او شر (بزه‌کاری) و خیرش (پرهیزکاری) را الهام کرد.

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا (9)

بی تردید آن‌کس که نفس خویش را پاک و تزکیه کرد (رشد داد)، رستگار شد.

وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا (10)

و کسی که آن را (نفس) با معصیت و گناه آلوده کرد، (از رحمت حق) نا امید شد.

تفسیر آیات 8 تا 10 سوره شمس

خداوند متعال پس از سوگندهای متعدد در آیه های اول تا هفتم، که پیش‌تر و در مطالبی جداگانه به تفسیر آن‌ها پرداخته شد، به یکی از با اهمیت‌ترین مباحث مرتبط با خلقت انسان اشاره نموده و می‌فرماید: پس به او شر (بزه‌کاری) و خیرش (پرهیزکاری) را الهام کرد.

بله درست است! آن زمان که خلقت آدمی کامل گشت و هستی او محقق شد حق تعالی بایدها و نبایدها را به او یاد داد و بدین شکل از لحاظ آفرینش مخلوقی شد که متشکل از گِلی بد بو و روح الهی است و از نظر علم، دانا به خیر و شر یا همان فجور و تقوا است و در نهایت آفریده‌ای می‌شود که قادر است از ملائکه برتر و بالاتر و یا از جانوران درنده پایین‌تر شود و به جایگاهی برسد که حق تعالی درباره آن می‌فرماید: «بَل هُم اضل [1]». در حقیقت این امر کاملا منوط و مرتبط با اراده انسان و انتخاب او می‌باشد که کدام یک از این دو را انتخاب نماید

عبارت «أَلْهَمَهَا» از ماده الهام در واقع به معنی بلعیدن و یا نوشیدن چیزی می‌باشد و بعد از این معنای اصلی، به معنی القا نمودن مطلب و موضوعی از جانب خداوند در روح و جان انسان است، گویی که روح آدمی آن موضوع یا مطلب را با همه وجود می‌بلعد. البته گاه این واژه در معنای وحی نیز به کار می‌رود اما برخی از مفسران بر این باورند که تفاوت میان الهام و وحی این است که آن کس که به او الهام می‌شود، متوجه نمی‌شود که آن مطلب را از کجا کسب کرده است اما آن فردی که به او وحی می‌شود به این موضوع که آن مطلب از کجا و به چه وسیله‌ای به او رسیده و آن را کسب کرده آگاه و از آن مطلع است.

واژه «فجور» از ماده فجر که به معنای شکافتن وسیع می‌باشد، آمده است و به سبب این‌که سپیده صبحگاهی پرده شب را خواهد شکافت به آن زمان از روز فجر می‌گویند و همچنین بدان جهت که انجام و ارتکاب گناه و معصیت پرده دیانت را می‌درد به آن فجور می‌گویند. البته مقصود از فجور در آیه هشتم این سوره عوامل و راه‌های آن است و منظور از واژه تقوی در آن که از ماده «وقایه» به معنی نگهداری آمده، این است که آدمی خویشتن را از معاصی، گناهان و زشتی‌ها نگاه دارد.

همچنین لازم است یادآوری شود که معنا و مفهوم آیه هشتم این نیست که حق تعالی عوامل و راه های فجور و تقوی را در درون روح و جان آدمی قرار داده است بلکه مفهوم این می‌باشد که خداوند متعال این دو حقیقت را به آدمی الهام نموده و به او یاد داده است. در واقع بدین معنا می‌باشد که خداوند راه و چاه را به همه انسان ها نشان داده است حال خود می‌تواند، مسیری که می‌خواهد را با اراده و انتخاب خویش طی نماید.

به تعبیری دیگر می‌توان این چنین گفت که پروردگار، توانایی و قدرت تشخیص، عقل و وجدانی بیدار را به آدمی ارزانی داده تا فجور و تقوا را به وسیله آن‌ها دریابد. و به همین دلیل است که برخی مفسران بیان نمودند که آیه هشتم سوره شمس به موضوع حُسن و قبح عقلی اشاره دارد که خداوند متعال توانایی و قدرت درک آن را به آدمیان عطا کرده است.

البته باید توجه داشت که باری تعالی نعمات بسیاری را در اختیار انسان‌ها قرار داده است اما از بین همه این نعمات در این سوره و این آیه بر روی موضوع و مسئله الهام خیر و شر (فجور و تقوا) و ادراک حُسن و قبح تاکید نموده است زیرا این موضوع را می‌توان به عنوان سرنوشت سازترین موضوعات حیات بشر است.

در ادامه (آیه 9) خداوند می‌فرماید: بی تردید آن‌کس که نفس خویش را پاک و تزکیه کرد (رشد داد)، رستگار شد.

عبارت «زَكَّاهَا» از ماده تزکیه گرفته شده است. تزکیه در اصل به معنای رشد دادن است اما در معنی پاک گردانیدن و تطهیر نیز به کار می‌رود که می‌توان علت آن را این موضوع بیان کرد که پاک شدن از آلودگی و گناه باعث بالندگی و رشد می‌شود.

در آیه نهم هر دو معنایی که گفته شد امکان دارند. بله رستگاری برای فردی است که نفس خود را تربیت نموده و رشد دهد و از آلودگی به معاصی و خُلق و خوی شیطان پاک نماید.

در واقع موضوع و مسئله اصلی حیات آدم همین تزکیه می‌باشد که اگر آدمی تزکیه کند، رستگار شده و گرنه بدبخت خواهد شد.

در آیه دهم حق تعالی از گروه مخالف، آن ها که تزکیه نکرده و نفس خویش را آلوده به معاصی می‌کنند، سخن به میان آورده و می‌فرماید: و کسی که آن را (نفس) با معصیت و گناه آلوده کرد، (از رحمت حق) نا امید شد.

واژه «خاب» از ماده خبیة که به معنای نرسیدن به آن‌چه که مطلوب است، زیانکار شدن و محروم گشتن است، آمده است. «دساها» نیز از ماده «دس» که به داخل شدن چیزی با کراهت، اطلاق می‌شود. است. همانگونه که خداوند در آیه 59 سوره نحل درباره عرب جاهلیت و زنده به گور نمودن دختران فرموده: … أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ …، یا آن را (با زور و کراهت) زنده به گور گرداند. و واژه دسیسه که به اعمال مخفیانه مضر گفته میشود نیز از این ماده گرفته شده است. درباره تناسب معنی بیان شده برای این واژه و آیه دهم نظرات و دیدگاه‌های مختلفی بیان شده است:

  • گاه بیان شده که این واژه کنایه از فسق، گناه و معصیت است زیرا آن‌ها که اهل صلاح و تقوا هستند خویش را آشکار می‌سازند اما آن گروه که به گناه آلوده هستند خویش را پنهان می‌کنند. همانگونه که نقل شده: از عرب آن‌کس که در سخاوت و کریمی دستی داشت خیمه خویش را در مکانهایی مرتفع قرار می‌داد و شب هنگام آتشی روشن می‌نمود تا آن افرادی که نیازمند هستند در طول شبانه روز بتوانند به سراغ او بیایند. اما آن‌که بخل می‌ورزید در مکان‌هایی پست خیمه خویش را برپا مینمود تا نیازمندی به سراغ او نرود.
  • برخی اوقات نیز بیان شده که مقصود این است که افراد گناهکار خویش را در میان صالحان مخفی می‌دارند.
  • همچنین منظور می‌تواند این باشد که نفس یا هویت انسانی خود را در گناه و معصیت مخفی کند.
  • و یا گناه، آلودگی و معصیت را در خود پنهان سازد.

در کل کنایه‌ای می‌باشد از آلوده شدن به معصیت و خوی شیطانی که به طور دقیق در برابر تزکیه قرار گرفته است. (جمع معانی و تعابیر بیان شده برای این آیه در مفهوم وسیع و گسترده آن ممکن و بلا مانع است).

کتاب قرآن
کتاب قرآن

و این چنین است که آن‌هایی که در عرصه زندگی خوش درخشیده و پیروز شده‌اند و آنان که شکست خورده‌اند مشخص می‌شوند و معیار سنجش آن‌ها جز تزکیه نفس و اطاعت از حق تعالی یا آلوده گشتن به انواع گناهان نیست … [2]

منابع:

[1] بخشی از آیه 179 سوره اعراف

[2] برگرفته از تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی

 

  • تلاوت ترتيل «سوره شمس» با صدای استاد عبدالرحمن سدیس

دانلود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *