حضرت محمد (ص)، پیامآور رحمت و مهربانی است. او همواره با خُلقی عظیم (اخلاقی خوش و بزرگوارانه)، نرم خویی، مهربانی و ملایمت با مردم آن دوران که در شرک فرو رفته بودند برخورد مینمود و گذشت و مدارا نمودن سر لوحهی کارشان بود، به مردم عشق میورزید و از رنج و سختی آنان به درد میآمد و بر هدایت نمودن آنان حریص بود و از گمراهی آنان رنج میکشید، او کسی را سرزنش نمیکرد، عیب کسی را نمیگفت و در جستجوی لغزشها و عیوب انسانها نبود و همچون پدری مهربان که برای عاقبت بخیری فرزندان خود در تلاش است، برای هدایت و رها سازی مردم آن زمان از بند گمراهی و ضلالت کوششها کرد و سختیهایی کشید. در حقیقت اساس کار رسول الله (ص) شفقت، رأفت، مهربانی و گذشت است و تنها در مواردی که حق آدمی پایمال میشد، تعرضی به مال مردم میشد، ظلم، ستم، تجاوز یا تعدی شکل میگرفت، بر اساس قانون و با قطعیت کامل برخورد میکرد، قطعیتی که از روی تعادل است و هم انداره با ستمی است که به مردم روا شده است (ایشان به سبب حلم بسیار همواره افرادی را که به خود ایشان ظلم میکردند میبخشید)، به این معنا که هیچ گاه تندروی نمیکرد. حضرت (ص) آغازگر هیچ جنگ و نبردی نبود، اما اگر که جنگی بر مسلمانان تحمیل میشد به شدت ایستادگی و مقابله مینمود. در این نوشتار قصد داریم به شکل داستان گونه به یکی از نبردها یا غزوات [1] پیامبر (ص) به نام جنگ تبوک که در قرآن کریم [2] به آن اشاره گردیده و آخرین غزوه حضرت محمد (ص) بوده، بپردازیم.
آماده شدن سپاه رومی برای جنگ با مسلمانان
رسیدن خبر آماده شدن سپاه رومی برای جنگ و نبرد با مسلمانان و نزدیک شدن آنها به مرز سرزمین عربستان آغازی برای آخرین غزوه پیامبر (ص) بود.
رجب سال نهم هجری قمری و فصل تابستان بود فصلی که آفتاب سخت بر سرزمین حجاز میتابید. کاروانی از نبطیها به مانند همیشه برای تجارت و بازرگانی به مدینه وارد شدند. آنها با خود خبری آورده بودند. خبری مبنی بر اینکه هِرقل (هراکلیوس) فرمانروای روم سپاهی را برای حمله به مسلمانان در مرز میان سرزمین شام و حجاز (عربستان) آماده کرده و آذوقه و خواربار یک سال نیروهای خود را تامین کرده است. او همچنین قبایلی چون عامله، جذام، غسان و لحم که از اعراب بودند را همراه خویش کرده و در این زمان پیشآهنگ یا طلایه داران سپاهش در شمال منطقه تبوک در ناحیه بلقاء اطراق کردهاند و خود به شهر حمص در سرزمین شام (سوریه) آمده است [3].
این خبر سبب شد که پیامبر (ص) برای مقابله با این سپاس پیش از آنکه آنان به مدینه و سرزمین مسلمانان برسد تصمیم به رفتن به سمت منطقه تبوک که طلایه داران در آن حضور دارند بگیرد.
پس بر خلاف همیشه که مقصد را پنهان میداشت این بار علنی فرمود که قرار است به تبوک برای مقابله با رومیان برویم و آن را تکلیفی بر گردن تمامی مسلمانان قرار داد و افرادی را به نواحی و مناطق مختلف گسیل کرد تا مردم را برای این نبرد آماده و مهیا سازند.
همچنین رسول خدا (ص) از افراد دارا و ثروتمند مدینه خواست تا هر چقدر که میتوانند در تهیه آذوقه و تجهیز سپاه یاری کنند زیرا منطقه تبوک در 100 فرسخی شهر مدینه (بیش از 500 کیلومتر راه) قرار داشت و رفتن به آن منطقه و جنگ نیازمند تجهیزات و آذوقه زیاد است. در این میان افرادی همچون عثمان، عباس بن عبد المطلب و طلحه کمکهای بسیاری کردند (در این میان افرادی نیز بودند که برای خود نمایی مبلغی را پرداخت کردند).
سر باز زدن برخی از مسلمانان از شرکت در جنگ تبوک
هنگامی که خبر کمین رومیها در منطقه تبوک و تصمیم و سخن پیامبر (ص) مبنی بر اینکه مسلمانان باید به عنوان یک تکلیف شرعی در این جنگ شرکت کنند در کل سرزمین اسلامی پیچید، اعتراض و مخالفت بعضی از مسلمانان را در پی داشت. در واقع برخی از آنها دوری راه، نبود آذوقه فراوان و گرمای هوا را بهانه قرار داده بودند. در این بین افراد منافق که این زمان را بهترین وقت برای کارشکنی و پاشیدن بذر نفاق در جامعه اسلامی میدانستند برای سر باز زدن از شرکت در غزوه تبوک و همچنین نهی کردن و باز داشتن مردم از مشارکت در این نبرد، بهانههایی را نظیر اینکه سپاه دشمن بسیار قوی است و این نبرد همانند دیگر جنگها نخواهد بود و هیچ یک سالم از این جنگ باز نخواهد گشت، مطرح میکردند. پیامبر اکرم (ص) به سبب شفقت و مهربانیاش به آنها اجازه ماندن در شهر را داد.
در میان مخالفان شرکت در جهاد سه تن از اصحاب رسول الله (ص) به نامهای کعب بن مالک، مرارة بن ربیع، هلال بن امیه نیز حضور داشتند، آنان منافق نبودند و با حضرت (ص) دشمنی نداشتند و از آنان انتظار تخلف از امر رسول (ص) که امر الهی است، نمیرفت اما به سبب دنیا طلبی از دستور الهی برای شرکت در جهاد حتی پس از آن که پیامبر خدا (ص) به آنان اصرار نمود، سر باز زدند. این نافرمانیشان اعراض حضرت محمد (ص) و دیگر افراد را بر اساس دستور پروردگار (در سوره توبه آیه 118 به این تخلف، اعراض و توبه آنان اشاره گردیده است) در پی داشت.
گروه دیگری از مسلمانان بودند که به سبب شرایطشان، اجازه ماندن در شهر را داشتند و آنها کسانی نبودند جز افراد بیمار، ناتوان و آنهایی که قادر نبودند هزینه سفر خویش را تامین نمایند. این افراد ا اینکه قادر به همراهی پیامبر (ص) نبودند، به شدت اندوهگین بودند (در آیات 91 و 92 سوره توبه).
در نهایت و پس از آن همه تبلیغ برای شرکت در جهاد نزدیک به سی هزار نفر آماده شرکت در جنگ و رفتن به این سفر دور شدند که تنها ده هزار اسب به همراه داشتند.
حال که همه آماده جنگ شدند و خود پیامبر (ص) فرماندهی آن را بر عهده گرفته بود، کسی باید در مدینه و به جای ایشان میماند تا جامعه اسلامی بدون رهبر نماند.
ادامه دارد …
منابع:
[1] غزوه به نبردها و جهادهایی اطلاق میشد که رسول خدا (ص) خود در آنها حضور داشت.
[2] در سوره توبه به این جنگ و نفاقهایی که در آن صورت گرفته اشاره شده است.
[3] واقدی، ج 3، ص 989-990
- تلاوت ترتیل آیه 91 سوره توبه – مصطفی اسماعیل
لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَىٰ وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ ۚ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ
بر ضعیفان و بیماران و آنها که وسیلهای برای انفاق (در راه جهاد) ندارند، ایرادی نیست (که در میدان جنگ شرکت نجویند،) هرگاه برای خدا و رسولش خیرخواهی کنند (؛ و از آنچه در توان دارند، مضایقه ننمایند). بر نیکوکاران راه مؤاخذه نیست؛ و خداوند آمرزنده و مهربان است!