نام بلال حبشی در میان یاران پیامبر اسلام(ص) همچون چراغی روشن و الهامبخش میدرخشد؛ مردی که از دل بردگی و رنج برخاست و به جایگاهی رسید که صدای او نخستین «اللهاکبر» را بر بلندای تاریخ اسلام طنینانداز کرد. اذان بلال فقط یک ندا نبود؛ پژواکی بود از آزادی، ایمان و انسانیتی که هیچ زنجیری تابِ خاموش کردنش را نداشت. او فقط مؤذن پیامبر نبود؛ نماد پایداری، عزت نفس و باوری بود که حتی زیر سختترین شکنجهها هم خم نشد. در این نوشته از معراج النبی، سفری کوتاه به زندگی یکی از استوارترین مردان تاریخ خواهیم داشت.
گذری بر زندگینامه بلال حبشی
بلال بن رَباح میان سالهای ۵۷۸ تا ۵۸۲ میلادی و بنا بر بعضی روایتها سه سال پس از عامالفیل در مکه به دنیا آمد. پدرش، ریاح، از اسیران حبشه بود و بلال نیز در خانوادهای بَرده زاده شد؛ در بین طایفه بنیجمح یا سراه که در مکه سکونت داشتند.
سالها بعد، بلال به بردگی امیه بن خلف درآمد؛ مردی که از دشمنان سرسخت پیامبر(ص) بود. پس از ایمان آوردن بلال، امیه با خشونت و بیرحمی او را شکنجه میکرد تا از اسلام دست بکشد. ساعتها او را روی ریگهای داغ مکه میخواباند، سنگی سنگین بر سینهاش میگذاشت و از او میخواست به لات و عزی بازگردد. اما بلال با ایمانی ریشهدار و ارادهای کمنظیر، در برابر تمام این فشارها ایستاد؛ «احد، احد» او همان فریادی بود که لرزه بر دل مشرکان مکه انداخت.
ویژگیهای ظاهری بلال حبشی
در توصیف ظاهر بلال نوشتهاند: مردی بلند قد و لاغر که پوستش سیاهتر از شب بود. اندکی خمیدگی در قامتش دیده میشد و موهای بلند و خاکستری رنگش هنگام حرکت آرام در هوا تکان میخورد. چهرهای داشت آرام و متین؛ صورتی که نشانههای سالها رنج و سختی را در خود داشت، اما در همان نگاه اول، وقار و نورانیتی پنهان در آن دیده میشد. گویی روح بزرگ او بر ظاهر سادهاش سایه انداخته بود.
همسر و فرزندان بلال حبشی
بلال حبشی در طول زندگی خود چند همسر داشته است. یکی از همسران او بانویی از قبیله بنی زهره بود.
همچنین گروهی از قبیله بنیکنانه (یا فرزندان ابیبکیر) پیش پیامبر(ص) آمدند و خواستند که یکی از خواهرانشان را به عقد مردی در آورند. پیامبر از آنها پرسید نظرشان درباره بلال چیست و پس از تکرار حرفشان فرمود: «نظر شما درباره بلال که یکی از مردان بهشت است چیست؟» در نهایت، خواهرشان را به عقد و ازدواج بلال درآوردند.
در برخی روایتها آمده است که بلال عاشق زنی به نام جمانه دختر زحاف اشجعى شده بود. در یکی از جنگها در منطقه وادی النعام، جمانه بر بلال حمله کرد و چند ضربه به او زد، سپس به شخصی به نام شهاب پناه برد. بعد از مدتی بلال شهاب و جمانه را اسیر گرفت و به مدینه آورد. آنها در مدینه مسلمان شدند. پیامبر از بلال نظرخواهی کرد و او پاسخ داد: «من عاشق این زن بودم، اما اکنون شهاب سزاوارتر است.» این رفتار جوانمردانه بلال باعث شد شهاب دو کنیز به او ببخشد.
پس از وفات پیامبر و در دوران اقامت بلال در شام، او با هند خولانیه ازدواج کرد.
درباره فرزندان بلال، برخی سیرهنویسان معتقدند که او فرزندی نداشت، اما در برخی منابع تاریخی نامهایی مانند سلیمان بن بلال و عمر بن بلال ذکر شده است.
دیدار بلال با پیامبر اسلام(ص)
در برخی روایتها آمده است که بلال در روزهایی که گوسفندان عبدالله بن جدعان را در دامنههای اطراف مکه میچراند، برای نخستین بار با پیامبر اسلام(ص) روبهرو شد. پیامبر از او خواست مقداری از شیر گوسفندان را ببخشد و بلال با رویی گشاده پذیرفت. در همان دیدار، پیامبر او را به اسلام دعوت کرد؛ دعوتی که بلال با جان و دل قبول کرد. پیامبر(ص) نیز توصیه نمود ایمانش را پنهان نگاه دارد.
روایت دیگری نیز هست که میگوید بلال در کودکی همراه کاروانی به شام سفر کرده بود و در بازگشت، ابوطالب(ع) او را همراه پیامبر(ص) به مکه آورد. از همان زمان پیوندی میان او و پیامبر شکل گرفت؛ پیوندی که بعدها یکی از زیباترین داستانهای وفاداری و ایمان در تاریخ اسلام شد.
آزادی بلال توسط پیامبر ص
پس از ماهها رنج، آزار و سختیهایی که بلال در دوران بردگی تحمل کرد، سرانجام پیامبر اکرم(ص) او را خرید و آزاد ساخت. این آزادی تنها رهایی یک بَرده نبود؛ نشانهای روشن از روح عدالتطلب و انسانساز اسلام بود. جایگاهی که پیامبر برای بلال قائل شد، در واقع تأکیدی بود بر این حقیقت که در نگاه اسلام، هیچکس به دلیل نسب، رنگ پوست، ثروت یا عنوانهای ظاهری بر دیگری برتری ندارد. رفتار پیامبر با بلال، خط بطلانی بود بر اندیشههای طبقاتی و باورهای کهنهای که ارزش انسان را در قبیله و ظاهر جستجو میکردند.

اذان گفتن بلال در دوران پیامبر
بلال، نخستین مؤذن اسلام، جایگاهی ویژه در تاریخ مسلمانان دارد. او نخستین کسی بود که در مدینه اذان گفت و در حقیقت، اولین اذان رسمیِ جهان اسلام به صدای او طنینانداز شد. آن روزها بلال بر بام خانهای نزدیک مسجدالنبی(ص) اذان میگفت؛ خانهای که به گفته نوار، مادر زید بن ثابت، از بلندترین خانههای اطراف مسجد بود. بلال مدتها از همانجا، مردم را به نماز فرا میخواند تا زمانی که مسجد پیامبر ساخته شد و او اینبار از پشتبام مسجد اذان گفت.
در روز فتح مکه نیز این افتخار دوباره نصیب بلال شد. پیامبر(ص) دستور داد او بر فراز کعبه برود و اذان بگوید؛ اذانی که در شکوه و معنویت، بیمانند بود. مشرکان مکه از دیدن این صحنه به خشم آمدند و حتی برخی به سوی بلال سنگ پرتاب کردند، اما او بیاعتنا به دشمنیها، مأموریت خود را با صدایی رسا ادامه داد.
گفتهاند که بلال حرف «شین» را «سین» تلفظ میکرد؛ اما در روایت آمده است که این «سین» بلال، نزد خداوند همان «شین» و حتی پذیرفتنیتر است؛ زیرا آنچه ارزش دارد، خلوص قلب بلال است، نه ظاهر کلمه
سکوت بلال و اذان نگفتن پس از رحلت پیامبر ص
پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، بلال تقریباً برای هیچکس اذان نگفت؛ گویی دلش تنها با یاد رسول خدا همراه بود و صدای اذانش جز برای او رسا نمیشد. تنها در چند موقعیت استثنایی، این سکوت را شکست. یکی از این موارد، به درخواست حضرت فاطمه زهرا(س) بود. بلال دعوت ایشان را پذیرفت، اما هنوز اذان را کامل نکرده بود که فاطمه زهرا(س) با یاد غم فراق پدر، ناراحت شد و بلال اذان را ناتمام گذاشت چون دید زهرای مرضیه در غم پدر بیتاب است.
بار دیگر هنگامی بود که بلال برای زیارت قبر پیامبر(ص) به مدینه برگشت، امام حسن ع و امام حسین ع از او خواستند اذان بگوید و بلال با احترام و اشتیاق پذیرفت. صدای او که در شهر پیچید، مدینه بار دیگر رنگ و بوی زمان رسول خدا را پیدا کرد و مردم با شنیدن آن به گریه افتادند.
آخرین بار نیز به روایتی مربوط میشود به زمانی که خلیفه دوم در سال ۱۷ هجری به شام رفت و در منطقه جابیه، مسلمانان از بلال خواستند اذان بگوید. او پس از مدتی درنگ پذیرفت و هنگامی که صدایش بلند شد، مسلمانان به یاد سالهای همراهی او با پیامبر(ص)، بیاختیار اشک از چشمهایشان سرازیر شد.
چرا بلال به شام مهاجرت کرد
دلیل مهاجرت بلال حبشی به شام در منابع تاریخی و روایات به دو علت بودهاست. اول اینکه برخی روایتها میگویند او برای درک فضیلت جهاد و پیوستن به مجاهدان به سوریه رفت. پس از رحلت پیامبر، بلال همراه سپاه اسامه بن زید به شام رفت و در این نبرد، اسامه و یارانش را یاری کرد.
دلیل دوم، برخی منابع علت مهاجرت او را مخالفت و عدم بیعت با خلیفه اول، ابوبکر بیان کردهاند. بر اساس این روایت، بلال پس از وفات پیامبر با خلیفه اول بیعت نکرد و به همین دلیل به دستور عمر بن خطاب مدینه را ترک کرد و به شام هجرت نمود.
وفات بلال حبشی
اغلب منابع، تاریخ وفات او را سال ۲۰ قمری در دمشق ذکر کردهاند، اما سالهای ۱۷، ۱۸ و ۲۱ قمری نیز در برخی منابع آمده است و در برخی دیگر بیان شده که او بر اثر بیماری طاعون از دنیا رفته است.
بر اساس نظر محکم موزخان او در باب الصغیر دمشق مدفون است، اما برخی منابع، مدفن او را در باب کیسان داریا یا باب الاربعین حلب آدرس دادهاند. سن او هنگام وفات بیش از ۶۰ سال ذکر شده و در برخی منابع، سن ۶۳، ۶۴ و حتی ۷۰ سال نیز گفته شدهاست.
سخن پایانی
بلال حبشی تنها مؤذن پیامبر نبود؛ او نماد ایمان، پایداری و آزادگی در تاریخ اسلام است. صدای اذان او، پژواک آزادی و انسانیتی بود که هیچ زنجیری نتوانست خاموشش کند. زندگی و رفتار او به ما یادآوری میکند که ایمان و اراده راستین، قدرتی بالاتر از هر مقام و ثروتی دارد و حتی پس از قرنها، نام بلال همچنان چراغی روشن در دل تاریخ فروزان خواهد ماند.
منابع:
- سایت ویکی فقه
- سایت ویکی شیعه
- سایت بیتوته