شرح حکمت 82 نهج البلاغه – بخش اول

حکمت 82 نهج البلاغه

در حکمت 82 نهج البلاغه امام علی علیه السلام به پنج چیز مهم سفارش می کند که برای کسب آن ها اگر که آدمی تند بتازد و تلاش کند شایسته است. در واقع از امیر مومنان چنین روایت شده است: شما را به پنج چیز سفارش می کنم که برای به دست آوردنشان اگر بر شتر سوار شوید و تند بتازید، سزاوار است. هیچ یک از شما به غیر پروردگار خویش امید نبندد و از چیزی به غیر گناه خویش خوف نداشته باشد و اگر چیزی که از او سوال می کنند را نداند از بیان «نمی دانم» شرمنده نباشد و از یاد گرفتن چیزی که نداند، ننگ نداشته باشد.

بر شما باد بر صبر و شکیبایی چرا که صبر نسبت به ایمان همچون سر است نسبت به بدن، در بدنی که سر نباشد، خیری نیست. همچنین است در ایمانی که با شکیبایی همراه نباشد.

و اما شرح این حکمت عبارت است از:

شرح حکمت 82 نهج البلاغه[1]

حضرت علی (ع) در این حکمت همانطور که در مقدمه بیان شد از پنج موضوع مهم سخن به میان می آورد. موضوعاتی که در حیات آدمی سرنوشت ساز است و اهمیت بسیاری دارد. امام نخست می فرماید: شما را به پنج چیز توصیه می کنم که اگر برای کسب آن شتر رهوار را سریع حرکت دهید شایسته است (أُوصِیکُمْ بِخَمْس لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَیْهَا آبَاطَ الاِْبِلِ لَکَانَتْ لِذَلِکَ أَهْلاً).

در این بخش امام از تعبیر « ضَرَبْتُمْ إِلَیْهَا آبَاطَ الاِْبِلِ» استفاده کرده است. این تعبیر به معنای «زیر بغل شتران را بزنید» است و کنایه ای از انتهای تلاش و کوشش در این راه است چرا که وقتی می خواستند شتری را با سرعت به سمت مقصد حرکت دهند به یکی از نقاط حساس بدن او که یکی از آن ها زیر بغلش است ضربه می زدند تا سریع حرکت کند.

سپس حضرت به بیان آن پنج مسئله مهم می پردازد و می فرماید: هیچ یک از شما به غیر از پرودگار خود به کسی امیدوار نباشد (لاَ یَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِلاَّ رَبَّهُ).

نهج البلاغه
نهج البلاغه

در این باره باید گفت: مسبب الاسباب حق تعالی است و مطابق با توحید افعالی به «لا موثر فی الوجود الا الله» باور داریم. در واقع همه چیز به یک قدرت خداوند است و به فرمان او می باشد. پس چه بهتر که آدمی آب را از سرچشمه گیرد و هر چه می خواهد از او طلب ند و سرنوشت خویش را در تفکری مشرکانه در ید دیگری نبیند.

علاوه بر این، به فرض که دیگران هم سرنوشت ساز هستند. تواضع در مقابل غیر خداوند ذلت خواهد بود و در مقابل خداوند بدون تردید عزت. در روایتی این چنین آمده: زمانی که برادران یوسف می خواستند او را به چاه بیاندازند و به جهت حسادت او را می زدند ناگهان یوسف شروع به خندیدن کرد. برادران یوسف متعجب شدند که اینجا جای خنده نیست انگار که برادر ما فکر کرده موضوع به چاه اندختن او شوخی است. اما یوسف از این راز پرده برداشت و درسی شگرف به آن ها و ما یاد داد. او گفت: به یاد دارم روزی به شما برادران نیرومندم با بازوان قدرتمند نگاه کردم و با خود گفتم کسی که این همه یار نیرومند دارد چه غمی دارد! آن روز به شما و نیرویتان دل بستم و حال در چنگال شما گرفتارم و از شما به خودتان پناه می برم اما پناهم نمی دهید. خداوند اینگونه یادم داد که به غیر او بر کسی تکیه ننمایم.

البته باید یادآور شد که این موضوع با به کار گیری عالم اسباب و نیروهای دیگران برای وصول به اهداف مادی و معنوی ندارد، مهم آن است که آدمی داند هر سببی که موثر است آن هم از جانب خداوند است و اگر لحظه ای لطف الهی شامل حال کل عالم اسباب نشود، عالم اسباب از کار باز می ماند.

در ادامه امام علیه السلام می فرماید: و از چیزی به غیر گناه خویش خوف نداشته باشد (وَلاَ یَخَافَنَّ إِلاَّ ذَنْبَهُ). دلیل این سخن حضرت آشکار است. آن چه دشمن حقیقی آدمی است گناه او می باشد که او را در دنیا و آخرت گرفتار رنج و درد می کند.در حالی که اسباب هولناک این عالم حتی بمب اتم آخرین کاری که با آدمی می کند این است که زندگی اش را از او سلب می کند. حال اگر که این مسئله در مسیر خشنودی الله تعالی باشد به شهادت نائل می گردد که والاترین افتخار است.

منبع:

[1] اقتباس از شرح بیان شده توسط آیت الله مکارم شیرازی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *