در این مطلب حکایاتی از استاد فاطمی نیا را برای بهرهمندی شما عزیزان از نکات اخلاقی موجود در آنها را به نگارش در آوردهایم. این حکایات خواندنی برگرفته از دوره سه جلدی کتاب «نکتهها از گفتهها» میباشند. حکایتهای منقول در این کتاب گزیده ای است از آنچه استاد فاطمی نیا در سخنرانیهای خود به آنها اشاره نمودهاند.
حکایات استاد فاطمی نیا
- تاثیری که یک عمل خالص دارد
سالها پیش به مکه مشرف شدم. در کاروانی که عضو آن بودم، شخصی حضور داشت که وضعیت خاصی داشت. گویی همه افراد میخواستند از سر راه او فرار کنند! در همین سفر آن شخص به یک سید دلشکسته چایی داد. در اثر همین همل کوچک و خالصانه وضعیت او تغییر پیدا کرد. همه از او استقبال می کردند. محبوب شد و خلاصه آنکه سرنوشت او عوض شد!
گویی نور همین عمل کوچک اما خالصانهاش اثر بالایی در او داشت و باعث تحول او شد. پس کوچک یا بزرگ بودن عمل مهم نیست. آنچه اهمیت دارد خلوص و مقبولیت عمل در نزد خدای متعال است.
- دعایی که میخوانید برای ثواب نباشد!
در یکی از سخنرانیها آیت الله فاطمی نیا بیان کرده بودند: اهل بیت (ع) فرمودند: کاری کنید که قرآن برای شما شیرین بماند، دعا برای شما شیرین بماند! …
فضیلتهای ادعیه مأثور بسیار هستند ولی اثر آنها به دوری از گناه و معصیت منوط است.
ایشان ادامه دادند: مرحوم پدر من که از صالحان و اولیاء بوده میفرمود: دعایی که میخوانید برای ترقی باشد، ثواب آن میآید.
- درد دل علامه امینی صاحب کتاب الغدیر
استاد فاطمی نیا در یکی از سخنرانیهای خود گفت: سخنی از علامه امینی روایت کرده بودند. از شنیدن آن منقلب شدم. ما یک «الغدیر» میشنویم و به صورت گذرا از آن میگذریم. یازده جلد از آن چاپ گردیده و یازده جلد آن چاپ نشده است. به این معنا که 22 جلد کتاب تحقیقی از او وجود دارد. خدا میداند که این مرد در مسیر نگاشتن این کتاب فانی شده است. چه زحمتهای طاقت فرسایی کشیده است. نقل شده که پس از نگارش الغدیر علامه امینی گفته بود که در روز قیامت با دشمنان امیر مومنان مخاصمه میکنم همانگونه که آنان وقت آقا را گرفتند، وقت من را نیز گرفتند و گر نه من قصد داشتم معارف امیر مومنان را گسترش دهم. اینها آمدند و من را مجبور ساختند که در اثبات امامت ایشان کتاب بنویسم. حکایتی از علامه امینی را در مطلب «اثبات حقانیت امام مهدی (عج) در گفتگو علامه امینی و اهل سنت» می خوانید.
زمانی که گفته میشود اول مظلوم عالم، بی جهت نیست. حضرت به چه اندازه مظلوم است که پس از قرنها، تازه برای ثابت کردن امامت او کتاب نگارش شود.
- توصیه مرحوم آیت الله بهجت به شخص زائر
مرحوم فاطمی نیا در یکی از سخنرانیها حکایت زیر را بیان کرد.
در خدمت آیت الله بهجت بودم که شخصی به نزد او آمد و گفت: میخواهم به حرم بروم چه کنم، توصیه و سفارشی میفرمایید؟! آیت الله فرمود: من بیش از آنچه که در مفاتیح نوشته شده است، بلد نیستم، ولی زمانی که به آنجا میروید، اتصال دل به زبان باشد!
- گیرنده میخواهد
گفته شده که در شهر قم شخص سیدی بود که چایخانه داشت. او از خواص علامه طباطبایی بود و محرم راز ایشان به شمار میرفت. این شخص از لحاظ معنوی در جایگاه بالایی قرار داست و اهل کتمان بود. این فرد روزی در خانه خود ما را دعوت نمود. من با شخصی دیگر به خدمت او رسیدم. در ضمن صحبت، به شدت اشک می ریخت. او از علامه طباطبایی موضوعی را نقل کرد. او گفت: روزی با ایشان کار داشتم. پس به سمت منزلشان رفتم. هر چه در میزدم کسی در را باز نمیکرد و هر چه منتظر ماندم کسی نیامد. مشخص شد که کسی در خانه نیست. در همین حین بود که صدایی آمد: در نزن، آقا به قبرستان نو رفتهاند. در آن زمان کسی در کوچه نبود و اطراف من وجود نداشت.
پس تصمیم گرفتم که به سوی قبرستان بروم و از صحت این صدا مطمئن شوم. سریع به سوی قبرستان نو رفتم. مشاهده کردم که در بین قبرها در حال قدم زدن هستند. پس خود را آماده کردم تا اگر که او را دیدم قضیه صدا را جویا شوم حتی اگر که دچار شک شدند قسم بخورم.
پس همین که خواستم موضوع را بگویم ایشان گفتند: دست و پای خود را گم نکن. از این صداها زیاد است، گیرنده میخواهد.