از رسول خدا (ص) در ارتباط با حقانیت و الزام برخورداری از معرفت و شناخت نسبت به امام زمان در هر عصری حدیثی به شکل متواتر بیان شده است با این مضمون که «آنکس که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است». مطابق با این حدیث در هر عصری امامی بر روی زمین برای هدایت اهل زمین وجود دارد که میبایست به او اقتدا نمود. علمای شیعه به طور متعدد و با استدلال به این حدیث درگفتگو و مناظره با اهل سنت و مخالفین مسئله امامت توانستهاند لزوم امامت را به ویژه در عصر غیبت امام مهدی (عج) به اثبات برسانند. یکی از آن مناظرهها گفتگو علامه امینی با عالم اهل سنت شهر حلب است که در نوع خود زیبا و شنیدنی است. لذا در ادامه به بیان این گفتگو به صورت داستانی خواهیم پرداخت.
گفتگو علامه امینی با عالم اهل سنت
در روزی از روزها تصمیم گرفتم تا برای پژوهش و مطالعه برخی از کتابها به شهر حلب در سوریه بروم و مدتی را در آنجا بمانم تا آنچه را که لازم است به دست آورم. پس آماده شدم و به آن شهر سفر کردم. در مدتی که آنجا بودم یکی از تاجران اهل سنت که فهمیده و منطقی مینمود با من آشنا شد. او شبی از من دعوت کرد تا در مهمانی و مجلسی که ترتیب آن را داده بود، حضور پیدا کنم. من نیز پذیرفتم. در آن مجلس اندیشمندان و علمای تراز اول و برخی از قاضیان و اساتید دانشگاه در کنار عدهای از تاجران حضور داشتند. بعد از صرف شام، عالم بزرگ شهر که سنی مذهب بود رو به من کرد و گفت: جناب امینی! موضوع امامت در اسلام چه ریشه و اساسی دارد که عالمان شیعی و خود شیعیان رهایش نمیکنند؟
من در جواب گفتم: جناب! شما این حدیث از رسول خدا (ص) را شنیده و یا خواندهای که «هر آنکس که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است»؟
مفتی اعظم گفت: شنیده و قبول دارم.
پس گفتم: برای بررسی موضوع امامت همین یک حدیث کفایت میکند.
در این جا بود که مفتی ساکت شد و چیزی نگفت.
من اما ادامه دادم و از او سوال کردم: حضرت فاطمه (س) چطور بانویی بود؟ مفتی پاسخ داد: او به صراحت قرآن کریم مطهره و معصوم میباشد چرا که در شأن اهل بیت پیامبر (ص) آیه تطهیر نازل گردیده و فاطمه زهرا از بزرگترین مصادیق برای اهل بیت نبوت است.
بحث به جای خوبی رسیده بود؛ دیگر افراد حاضر در جلسه به همراه میزبان به این مناظره گوش میدادند.
من ادامه دادم: حال که چنین است و فاطمه زهرا مطهره بر اساس بیان صریح قرآن است، او به چه دلیل در حالی که از حاکمان وقت خویش خشمگین و ناراحت بود از دنیا رفت؟! آیا او امام خود را نشناخت و فوت شد یا حاکمان امام امت و خلیفه بر حق پیامبر (ص) نبودند؟
مفتی در اینجا نمیدانست چه بگوید؛ او اگر که خشم و ناراحتی حضرت فاطمه را تایید میکرد و میگفت که کار درستی بوده است، بر خلفاء خط بطلان کشیده بود و اگر که میگفت خشم و ناراحتی حضرت فاطمه (س) درست نیست با معصومیت و مطهره بودن او که پیشتر تایید کرده بود، در تضاد بود. پس به خلط بحث روی آورد و گفت: جناب امینی بحث و گفتگوی ما چه ارتباطی با مسئله خشم حضرت فاطمه (س) نسبت به خلفا دارد.
افرادی که در مهمانی حضور داشتند از نظر دانش جزو اشخاص به نام بودند و به همین دلیل فهمیدند که با این سوال ضربه محکمی به باورها و اعتقاد آنها زده شده است.
در ادامه و برای بیان حقیقت گفتم: شما نه تنها امام عصر خویش را نشناختید بلکه در حق بودن افرادی که آنان را خلیفه پیامبر (ص) میدانید دچار شک و تردید هستید.
تاجر میزبان دز همین حین به مفتی اعظم گفت: شیخنا! ساکت باش که ما را رسوا نمودی …[1]
منبع:
[1] برگرفته از: کتاب «دوازده گفتار درباره دوازدهمین حجت خدا حضرت مهدی (عج)» از حسین اوسطی، ص 31