داستان مهدوی-آخرین ثانیه‌ها و نخستین ساعات

داستان مهدوی آخرین ثانیه ها و نخستین ساعات

داستان مهدوی آخرین ثانیه ها و نخستین ساعات، روایتی از نخستین ساعات امامت امام مهدی (عج) است که بر اساس روایت نقل شده در کتاب کمال الدین و تمام النعمه به نگارش در آمده است.

خادم امام حسن عسکری (ع) نقل می‌کند[1]:

من نامه‌های امام را به دیگر شهرها می‌بردم. در زمان بیماری‌شان که به وفات ایشان انجامید، به نزدش رفتم. پس نامه‌هایی را نوشت و فرمودند: این‌ نامه‌ها را بگیر و به فلان شهرها برو. سفر تو پانزده روز طول می‌کشد. روز آخر که به سامرا وارد شدی، شیونی را از خانه‌ام خواهی شنید و می‌بینی که در حال غسل دادن من هستند. عرض کردم: آقای من پس از رحلت شما چه کسی امام و جانشین است؟ حضرت فرمود: آن‌که جواب نامه‌هایم را از تو می‌خواهد. گفتم سرورم! بیش‌تر بگویید. پس امام فرمود: آن شخصی که بر من نماز خواهد گذاشت. دوباره گفتم: بیش‌تر توضیح بفرمایید. پس فرمود: هر فردی که خبر دهد که در انبان چه جیزی است او قائم، امام و جانشین من خواهد بود. در این‌جا بود که هیبت و بزرگی حضرت من را گرفت که بپرسم در انبان چه جیزی است.

داستان مهدوی آخرین ثانیه ها و نخستین ساعات
داستان مهدوی آخرین ثانیه ها و نخستین ساعات

پس نامه‌ها را از حضرت دریافت کرده و سفر خود را آغاز کردم و به شهرهایی که امام حسن عسکری (ع) گفته بودند رفتم، نامه‌ها را تحویل و پاسخ آن‌ها را دریافت نمودم. چهارده روز گذشته بود، در روز پانزدهم به سامرا وارد شدم و همان‌طور که حضرت پیش‌تر فرموده بود صدای شیون از خانه امام بلند بود و برادرشان جعفر بن علی در کنار درب منزل ایستاده بود و شیعیان گرد او را گرفته بودند و به او به عنوان صاحب عزا تسلیت می‌گفتند و جانشینی  و رسیدن به مقام امامت را نیز تهنیت عرض می‌کردند.

پس من در دل خود گفتم: اگر که جعفر امام است، منصب امامت از بین رفته است چرا که من او را می‌شناختم و با خبر بودم که شراب خواری کرده و قمار باز است همچنین با ساز و ضرب سر و کار دارد. اما برای امتحان به نزد او رفتم و همچون دیگر افراد تسلیت و تهنیت گفتم ولی او چیزی از من درخواست نکرد. پس عقید، غلام امام آمد و رو به جعفر بن علی گفت: آقا برادرتان را کفن نمودند، بلند شوید و بر او نماز گزارید. جعفر همانطور که دوستداران و شیعیان دور او را گرفته بودند، داخل خانه شد. زمانی که آماده گشتیم تا جعفر بن علی خواست تکبیر نماز را بگوید، کودکی گندم‌گون با موی سر سیاه و کوتاه که میان دندان‌های او باز بود، بیرون آمده و ردای جعفر بن علی را گرفت و فرمود: عمو! کنار رو که من برای نماز خواندن بر پدر خود از تو شایسته‌ترم. جعفر بن علی کنار رفت و رنگ رخسارش تغییر کرد. پس کودک جلو ایستاد و بر پیکر امام نماز خواند. پس حضرت را به خاک سپردند.

سپس همان کودک  رو به من نمود و گفت: پاسخ نامه‌ها را بیاور. من نیز آن‌ها را به ایشان دادم و در دل خود گفتم: دو علامتی که امام پیش از وفات به من فرمودند نمایان شد (نماز و پاسخ نامه‌ها).

آن‌گاه به پیش جعفر رفتم. او را دیدم که در سوگ برادر خود ناله می‌کند. در آن هنگام شخصی آمد و به جعفر گفت که اگر آن کودک ادعا دارد پسر امام حسن عسکری است نیاز است که از او دلیل خواست. جعفر بن علی گفت: سوگند به خدا که من تا به امروز او را ندیده‌ام و نمی‌شناختم[2].

در همان حین بود که گروهی از قم آمده و سراغ امام یازدهم را گرفتند. پس به آنان اطلاع دادند که حضرت رحلت فرمودند. آن گروه سوال کردند: امام و جانشین ایشان کیست؟ شیعیان به جعفر اشاره کرده و گفتند: این شخص است.

آنان جلو آمدند، سلام کردند و تسلیت و تهنیت عرض نمودند. در ادامه گفتند: نامه‌ها و اموالی در نزد ما وجود دارد، بگویید که نام‌ها از کیست و اموال چه مقدار است؟

جعفر از جای خود بلند شد و در حالی که لباس خود را می‌تکاند گفت: این‌ها می‌خواهند که غیب بدانیم!

امامت امام مهدی (عج)
امامت امام مهدی (عج)

در این هنگام بود که خادمی از داخل آمد و گفت: شما نامه‌ از فلان شخص و فلان شخص آورده‌اید و انبانی در نزد شما است که هزار دینار در آن است و سکه ده دینار آن صاف گشته است. آنان هم نامه‌ها و دارایی را به آن خادم تحویل دادند و گفتند: شخصی که تو را ارسال کرده، امام می‌باشد.

جعفر که چنین دید. در نزد معتمد خلیفه رفت و رخداد را برای او نقل نمود. معتمد نیز خدمتکاران خویش را فرستاد تا صیقل (نرجس مادر امام زمان (عج)) کنیز امام را به حضور او بیاورند. صیقل به نزد آن‌ها رفت. پس از او کودک را خواستند. صیقل وجود کودکی را منکر شد و عرض کرد: من آبستنم و هنوز وضع حمل ننموده‌ام. این سخن را برای این امر گفت تا موضوع کودک را بپوشاند. پس همسر امام به قاضی سپردند تا نزد او بماند و وضعیت وضع حمل او مشخص شود اما در همان روزها، وزیر مُرد و از سویی در شهر بصره قیام شد که تمامی آنان به امور رخ داده مشغول شدند و از مادر امام زمان (عج) غفلت کردند و شر آنان کم گردید.

منبع:

[1] كمال‌الدين و تمام النعمة، ج2، ص 475؛ ترجمه حديث از علي دواني – بر گرفته از سایت مرکز مجازی مهدویت

[2] امام حسن عسکری علیه السلام بارها و در طی حیات خود امام مهدی (عج) را معرفی کرده‌اند تا شک و شبهه‌ای باقی نماند- در مطلب نحوه معرفی امام مهدی (عج) به شیعیان توسط امام حسن عسکری (ع) به این موضوع پرداخته شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *