در سوره کهف آیات 60 تا 82 خداوند متعال به بخش دیگری از زندگانی موسی (ع) اشاره میکند. در آن بخش حضرت موسی علیه السلام طبق مشیت الهی به دیدار بندهی صالح خدا خضر میرود[1]. در این دیدار که به سفر و همراهی کوتاه مدتی انجامید، خضر پیامبر به اموری چون سوراخ نمودن کِشتی، کشتن پسر بچه و تعمیر دیوار در روستایی که به آنان غذایی داده نشد، دست میزد که موسی علیه السلام از تاویل آنها با خبر نبود به همین سبب به این کارها اعتراض مینمود و خضر پیامبر پس از هر اعتراضی تاویل آن کار را برای حضرت موسی (ع) بیان میکرد. در این باره پرسشی وجود دارد و آن این است که آموختن موسی (ع) از خضر نبی، با الوالعزم بودن ایشان منافات دارد یا خیر؟ که در این مطلب بر اساس آنچه که در تفاسیر و کتب روایی و حدیثی آمده است به آن پاسخ داده خواهد شد.
یادگیری موسی (ع) از خضر پیامبر و منافات آن با اولوالعزم بودن او
در پاسخ به این سوال باید گفت که درست است حضرت موسی علیه السلام که کلیم الله بود، از انبیاء اولوالعزم به شمار میروند اما آموختن بعضی نکات از خضر این بنده صالح خداوند ، منافاتی با جایگاه علمی و اولوالعزم بودن ایشان ندارد و نقصانی به شمار نمیرود چرا که در نخستین لحظات دیدار، خضر نبی در پاسخ سلام موسی (ع) میفرماید: «السلام علیک یا عالِم بنی اسرائیل[2]»، که این سلام خود به جایگاه والای علمی حضرت موسی (ع) اشاره دارد.
همچنین طبق بعضی از روایتهای موجود نظیر حدیثی که از امام صادق (ع)[3] در بحارالانوار بیان شده است میتوان این چنین گفت که حضرت موسی (ع) گمان میکرد که جملگی علوم در الواحی که بر ایشان نازل شده است، موجود است و او عالمتر است. پس خداوند متعال برای اینکه این گمان و تصور را از میان بردارد، چنین ملاقاتی را مقدر ساخته است.
علاوه بر اینها میتوان گفت: درست است که خضر نبی به بعضی از کارها و امور آگاه بود ولی در مجموع دانش و علم او نسبت به علم موسی (ع) کمتر است. به همین جهت است که امام جعفر صادق (ع)، موسی کلیم الله را از خضر نبی داناتر و آگاهتر گفتهاند[4].
به عبارتی دیگر از تمامی آیهها و روایتهای مرتبط با داستان خضر نبی و حضرت موسی علیه السلام چنین بر میآید: دانشی در نزد حضرت خضر بود که طبق ولایت و رحمت ویژهی الهی نصیب او شده بود و این دانش در موضوع نبوت موسی علیه السلام دخیل نیست و اعتراضی که حضرت موسی (ع) به کارهای خضر پیامبر میکرد بدین سبب بود که آنها طبق علوم مرتبط با ظاهر، شریعت و اصول فرعی دین بودند. از این رو حق تعالی به این وسیله، نبی خود را با بعضی از امور غیبی به زبان خضر نبی آشنا کرد[5].
ناگفته نماند که منشأ علوم هر دو ولی الهی یکی بود و آن تعلیماتی از جانب خداوند بود. پس اگر که خضر پیامبر در بعضی از مصداقها از اموری مطلع است که موسی علیه السلام از آنها آگاه نیست، فضیلت مستقلی برای حضرت خضر به شمار نمیرود چرا که همهی علوم از خداوند است.
با توجه به آنچه که تا به الان بیان شد، میتوان گفت: آموزش و تعلیم برخی از اسرار توسط خضر پیامبر به حضرت موسی (ع) بیش از اینکه نشانی بر برتری و فضیلت خضر (ع) باشد، نشانگر سزاوار و شایسته بودن موسی (ع) است تا حق تعالی او را به آنچه که نمیداند، مطلع سازد. البته کسب این فیض خاص از جانب خداوند خود نیازمند عوامل درونی و بیرونی است که در ارتباط با موسی علیه السلام به وسیله عامل بیرونی صورت گرفته است. به این دلیل است که خضر علیه السلام آشکارا میفرماید که هر آنچه که بیان داشته از سوی خود او نبوده است و این اراده و مشیت الهی است که باعث شده حقایقی توسط او برای موسی تبیین گردد[6].
منابع:
[1] در مطلب «داستان خضر نبی و حضرت موسی علیه السلام»، دیدار دو ولی خدا به شکلی قصه گونه بیان شد.
[2] تفسیر صافی، جلد3، صفحه251
[3] بحار الانوار، جلد13، صفحات 278 و286
[4] همان، صفحات 303 و 309
[5] برگرفته از سوره کهف، آیه 65
[6] تفسیر صافی، جلد3، صفحه 257
- تلاوت تحقیق آیه 65 سوره کهف– استاد عبدالباسط
فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا
در آنجا بنده ای از بندگان ما را یافتند که رحمت و موهبت عظیمی از سوی خود به او داده و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته ایم.