در تاریخ اسلام از دو واقعه «رجیع» و «بئر معونه» سخن به میان آمده است. دو واقعهای که به شهید شدن مسلمانان مبلغ منجر شد. این دو واقعه در یک سال (گفته شده در سال چهارم هجری قمری رخ دادهاند) و در فاصله کمی از یکدیگر رخ دادند. در این باره شبهه و سوالی بیان شده که این است: حضرت رسول (ص) با اینکه از حادثه رجیع تجربه تلخی داشتند اما به ارسال چهل نفر مبلغ به سرزمین نجد رضایت دادند، آیا رضایت ایشان با عصمت و علم غیبشان منافاتی ندارد؟! مگر نه اینکه شخص مومن کَیِس و زیرک است و از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود؟!
برای پاسخ به این سوال و بیان علل ابتدا مختصرا هر یک از دو واقعه بیان خواهند شد. البته به واقعه بئر معونه مشروح در مطلب «گذری بر سریه بئر معونه» پرداخته شده است.
مختصری درباره واقعه رجیع
عدهای از نمایندگان دو قبیله عضل و قاره به نزد پیامبر (ص) رفتند و گفتند که ای رسول خدا دلهای ما متوجه دین اسلام شده است و منطقهای که در آن زندگی میکنیم نیز برای پذیرش دینی که آوردهای آماده است. پس گروهی از اصحاب خویش را به میان قبایلمان برای تبلیغ اسلام گسیل کن تا ما را با آنچه که در اسلام آمده از حلال و حرام آگاه کنند و قرآن را به ما بیاموزند. گسترش اسلام از مهمترین وظایف حضرت محمد (ص) در آن دوران بود، پس درخواست آنان را اجابت کرد و هفت نفر از یاران را به سرپرستی شخصی به نام مرثد به همراه آنان فرستاد. اما زمانی که از مدینه دور شدند و به آبگیر رجیع رسیدند، نمایندگان آن دو قبیله از نیت شوم خود پرده برداشته و اظهار کردند که میخواهند در برابر گرفتن امتیازاتی آنها را به قریش تحویل دهند.
مبلغان که متوجه نیت آنان شدند گفتند: ما از کسانی که مشرک و بت پرست هستند پیمانی قبول نمیکنیم. پس چهار نفر از آنان به مبارزه برخواستند و شهید شدند اما سه نفر شمشیرهای خود را غلاف نموده و تسلیم شدند که در میانه راه نیز یکی از آن سه نفر به نام عبدالله از تسلیم شدن پشیمان شد، پس به دشمن حمله کرد. دشمنان نیز او را سنگ باران کرده و از پای در آوردند.
افراد خیانت کار دو قبیله عضل و قاره آن دو نفر را به ازای آزادی دو تن از اسیرانشان که به دست قریش بودند، به کفار مکه تحویل دادند. یکی از آن مبلغین به نام «زید بن دثنه» را صفوان بن امیه خرید و به انتقام کشتن پدرش او را در اجتماعی بزرگ به دار آویخت. اینگونه بود که تنها یک نفر از مبلغین باقی مانده بود. او که نامش خبیب بود نیز مدتها در بازداشت به سر برد و پس از آن در تنعیم به دار آویخته شد و به شهادت رسید.
سریه بئر معونه
شخصی به نام ابو براء از قبیله بنی عامر وارد مدینه شد و به نزد پیامبر (ص) رفت و هدایایی را تقدیم ایشان کرد. حضرت هدایا را قبول نکرد و او را دعوت به اسلام نمود، اما او نپذیرفت و به پیامبر (ص) پیشنهاد داد تا مبلغان خوبی را به سرزمین نجد ارسال کند تا شاید مردم آنجا ایمان آورند چرا که تمایل به توحید بسیار شده است. حضرت به ابو براء گفت که از مکر مردم نجد بیم دارد. ابو براء ضمانت داد که مبلغان در پناه او خواهند بود. پس حضرت 40 نفر از مبلغان و حافظان قرآن را به آن منطقه برای تبلیغ اسلام روانه کرد. آنان در منطقه بئر معونه فرود آمدند تا مردم قبیله بنی سلیم از قبایل نجد را به اسلام دعوت کنند. پس نامهی پیامبر (ص) را به نزد بزرگ این قبیله به نام عامر بن طفیل بردند اما عامر اعتنایی نکرد و در نهایت ماموری که نامه را برده بود توسط یکی از مردم آن قبیله به شهادت رسید و این سرآغازی بود برای اینکه عامر بن طفیل گروه مبلغین را محاصره کرده و به کمک دیگر قبایل آنان را به شهادت برساند البته او از قبیله بنی عامر کمک خواست که آنان به جهت در پناه بودن مبلغان از کمک به عامر بن طفیل سر باز زدند. گفته شد که از این سریه تنها دو تن زنده ماندند.
بررسی حوادث و پاسخ به شبهه
این دو حادثه از پیامدهای مغلوب شدن مسلمانان در جنگ احد است. در واقع پس از شکست مسلمانان در جنگ احد طوائف اطراف مدینه این جرأت را پیدا کرده بودند که بیشتر به آزار مسلمانان بپردازند و به آنها بیشتر تعرض کنند و اما در پاسخ به سوال ابتدای مطلب لازم است به نکات مهمی اشاره شود.
نخست اینکه همانطور که از واقعه رجیع مشخص است گروهی به نزد حضرت آمدند و از ایشان راهنمایان و مبلغانی خواستند تا اسلام را برای آنان بیشتر تبیین کنند. پس وظیفه حضرت محمد (ص) به عنوان رسول الله و به اقتصای دعوت شان به یکتاپرستی و اسلام این بود که به درخواست آنان جواب مثبت بدهد و جواب منفی با امر رسالت منافات داشت.
دوم اینکه به کار گیری علم غیب توسط اولیا الهی (پیامبران و امامان) همیشگی نبود. در واقع رسول اکرم (ص) و امامان علیهم السلام هنگامی که وظایف خود را انجام میداند به علم غیب عمل نمیکردند و همچون دیگر انسانها به علم عادی رفتار میکردند. بر اساس سخن امام صادق علیه السلام میتوان اینچنین گفت که ائمه اطهار (ع) تنها زمانی که میخواستند و اراده مینمودند چیزی را بدانند، خداوند به آنها تعلیم میداد. پس با توجه به این موضوع که حضرت رسول (ص) در این باره بر اساس وظیفه خویش عمل نموده منافات و تضادی با عصمت ایشان و برخورداری از علم غیب ندارد.
و اما سومین موردی که میبایست به آن توجه کرد این است که در سریه بئر معونه، حضرت محمد (ص) اقدامشان مدبرانه بود و از لحاظ عرف آن دوران مورد قبول، چرا که ایشان گروه مبلغان را در پناه «ابو براء» قرار داد و نحوه تعامل مردم قبیله با بزرگان طائفه این گونه بود که آنها خلاف آن چه که بزرگ قبیله گفته عمل نمیکنند. در ضمن خود ابو براء نیز در مدینه ماند تا گروه مبلغان به مدینه بازگردد. به همین سبب زمانی که عامر بن طفیل سعی کرد تا قبیله بنی عامر را با خود همراه سازد، آنان مخالفت کردند.
علاوه بر آنچه که بیان شد، گزارش و خبری وجود دارد به این عنوان که خبر دو واقعه در یک شب به پیامبر اکرم (ص) رسید و ایشان زمانی که گروه چهل نفره را به سمت سرزمین نجد روانه داشتند، اطلاعی از شهادت گروه اول نداشتند. [1]
منبع:
[1] ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق، سلمی، محمد بن صامل، ج 2، ص 40، مکتبة الصدیق، چاپ اول، 1414ق