سوره بلد که نام آن برگرفته از نخستین آیه این سوره «لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ» میباشد، نودمین سوره قرآن کریم با بیست آیه کوتاه است که در شهر مکه بر رسول خدا (ص) نازل شده و جزو سورههای جزء سیام به شمار میرود. در این سوره پُر فضیلت حق تعالی بعد از اینکه به شهر مکه سوگند خورد به تناسل آدمی و نظام آفرینش او اشاره نموده و حیات این جهان را همراه با زحمت، سعی و تلاش گفت. سپس در ادامه آدمهایی که مغرور و غافل هستند را سرزنش نموده و به نعمتهایی که به انسان داده اشاره کرده و مسیر شُکر گذاری این نعمات را رسیدگی کردن به افراد محروم و خدمت نمودن به یتیمان بیان کرده است. در ادامه به تفسیر آیات ابتدایی سوره بلد که برگرفته از تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی است پرداخته میشود.
آیههای اول تا چهارم سوره بلد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿۱﴾
وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿۲﴾
و َوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ﴿۳﴾
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ ﴿۴﴾
تفسیر آیات ابتدایی سوره بلد
شیوه قرآن مجید در اکثر موارد بدین شکل است که بیان حقیقتهای بسیار مهم را با قسم آغاز میکند. قسمهایی که خود نیز موجب سیر اندیشه و فکر آدمی است، قسمهایی که با آنچه در ادامه آن سوگند بیان میشوند ارتباط ویژهای دارد. در سوره بلد نیز خداوند متعال برای گفتن این موضوع که حیات و زندگی آدمی در این جهان با درد، رنج ، زحمت و محنت همراه است با قسم تازهای سوره را آغاز میکند و میفرماید: لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ (1) وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ (2)، سوگند به این شهر مقدس (شهر مکه)، در حالی که تو (مقصود پیامبر (ص) است) در آن ساکن هستی.
در این دو آیه اگر چه خداوند به طور صریح به شهر مکه اشاره نکرده است اما با توجه به این موضوع که شهر مکه از اهمیت بالایی برخوردار است و این سوره مبارکه نیز مکی میباشد، آشکار است که مقصود شهر مقدس مکه است و مفسران قرآن کریم نیز بر این امر اجماع کردهاند. البته که عظمت این سرزمین که نخستین مرکز توحیدی در آنجا بنا شده و پیامبران عظیم الشأن گرداگرد آن طواف نمودهاند، ایجاب میکند که حق تعالی به آن قسم یاد کند. آیه دوم اما مبحث تازهای را در بر دارد. خداوند متعال در این آیه این چنین میگوید که این شهر به سبب وجود پُر برکت توست که عظمتی این چنین به خود گرفته که سزاوار این قسم است. و واقعیت این است که ارزش سرزمینها به شأن و بزرگی آدمهایی است که در آن سکونت دارند، مبادا کافران مکه گمان کنند اگر که در قرآن مجید سوگندی به این سرزمین است به جهت آن است که بتهای آنان اهمیت دارند و یا به سبب آنکه وطن آنها به شمار میرود، نه، این گونه نیست، تنها ارزش و شأن این سرزمین (گذشته از سابقه تاریخی ویژه آن) به خاطر وجود پُر فضیلت بندهی خاص خداوند حضرت محمد مصطفی (ص) است.
البته در این جا تفسیر دیگری نیز بیان شده، و آن تفسیر این است: من به این شهر مقدس قسم نمیخورم در حالی که احترام تو را نگه نداشتهاند و هم جان و هم مال تو را حلال و مباح دانستهاند. و در واقع این توبیخ بزرگی است نسبت به کافران قریش که خویشتن را حافظ و خادم حرم امن الهی (مکه) میدانستند و برای سرزمین مکه ارزش و اعتباری فراوانی قائل بودند به گونهای که اگر قاتل پدرشان در آنجا حضور داشت، به آن کاری نداشتند و در امنیت کامل بود. همچنین در جایی گفتهاند در آن دوران، افرادی که از پوست درختان سرزمین مکه گرفته و به خود میبستند نیز در امان بودهاند. پس چرا با این وجود، تمامی آداب درباره رسول رحمت و مهربانی زیر پا گذاشته شد؟!! چرا خون پیامبر (ص) و یاران او مباح گفته شد؟! چرا کافران هر گونه آزاری را نسبت به حضرت (ص) و اصحاب او روا میداشتند و کوتاهی نمیکردند؟! (این تفسیر در حدیثی منسوب به امام جعفر صادق (ع) نیز آمده است [1]).
در آیه سوم خداوند میفرماید: و سوگند به پدر و آنچه زاده است (الهی قمشهای در ترجمه پدر را آدم صفی الله و آنچه زاده را به فرزندان خدا پرست او معنا نموده است و آیت الله مکارم شیرازی ابراهیم خلیل الله و فرزند او اسماعیل را مصادق دانسته است).
در تفسیر نمونه اینچنین آمده است که برای این آیه تفاسیر مختلفی ذکر شده است.
اول اینکه مقصود از «والد»، ابراهیم پیامبر (ع) و «ولد» حضرت اسماعیل (ع) است چرا که در آیههای پیشین به سرزمین مکه اشاره شده و حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهم السلام هر دو بنیانگذار کعبه بودهاند و این تفسیر مناسب میباشد، به ویژه که عرب جاهلیت برای این دو پیامبر بزرگوار اهمیت فراوانی قائل بودهاند و به آنان افتخار میکردند به گونهای که بسیاری از آنها نسب خویش را به آن دو نبی میرساندند.
دومین تفسیر این است که آیه سوم به آدم و فرزندان او اشاره دارد و در سومین تفسیر منظور را معطوف به حضرت آدم (ع) وانبیائی که از نسل ایشان هستند، دانستهاند. در چهارمین تفسیر گفته شده که این آیه به هر پدر و فرزندی اشاره میکند زیرا موضوع زاد و ولد و بقاء نسل آدمی در اعصار گوناگون از اعجاب انگیزترین بدایع آفرینش است و حضرت حق ویژه به آن قسم خورده است.
البته که جمع میان این چهار تفسیر نیز دور از ذهن نیست هر چند تفسیر اول همانطور که گفته شد مناسب به نظر میآید.
نهایتا خداوند در آیه چهارم به آنچه که هدف نهایی این قسمها است اشاره کرده و میفرماید: به راستی که ما آدمی را در رنج آفریدیم.
در مجمع البیان واژه «كَبَدٍ» به «شدت» معنا شده است و در مفردات راغب، این واژه نخست به دردی که عارض کبد آدمی میشود (جگر سیاه) اطلاق شده و پس از آن به هر نوع رنج و مشقت گفته شده است.
البته ریشه این کلمه هر چه که باشد مفهوم آن در آیه چهارم رنج و ناراحتی است.
آری آدمی از ابتدای زندگی، از آن زمانی که نطفهاش در رحم مادرش قرار گرفته است، مراحل فراوانی از محنتها و درد و رنجها را سپری میکند تا به این دنیا گام بگذارد و پس از تولد در دوران کودکی، جوانی و از همه دوران سختتر، دوره پیری با گونههای مختلفی از درد و رنج رو به رو میگردد و این طبیعت حیات آدمی در این دنیا است و انتظاری جز این نادرست است. با نگاه به دوران زندگی انبیاء و اولیاء الهی میتوان دریافت که آنان اگر چه منتخب خدا بودهاند و گلهای سر سبد خلقت به شمار میرفتند اما در طول دوره حیاتشان با سختی و رنج بسیاری دست و پنجه نرم کردهاند. پس اگر که جهان برای این بزرگان چنین است، اوضاع دیگر آدمیان آشکار است.
منبع:
[1] برگرفته از تفسیر نمونه
- تلاوت زیبای سوره بلد؛ خالد الجليل