در این نوشتار به تفسیر آیههای پایانی سوره شمس که یکی از سورههای جزء سیام قرآن کریم است و متشکل از 15 آیه کوتاه میباشد و به عنوان یکی از سورههای مکی قرآن شناخته میشود. خواهیم پرداخت. در این سوره مبارکه که بر اساس ترتیب کنونی سورهها، نود و یکمین سوره میباشد. خداوند متعال به تهذیب نفس اشاره نموده و بر آن تاکید کرده و آن را موجب رستگاری دانسته است و در مقابل ناپاکی را سبب نا امیدی گفته است. همچنین به عنوان یک نمونه و مثال بارز در آیههای پایانی از قوم ثمود که پیامبر آنان حضرت صالح (ع) بود سخن به میان آورده و به هلاکت آنان به جهت سرکشی و طغیانشان اشاره کرده است …
سوره شمس آیات 11 تا 15
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا (11)
(قوم) ثمود به جهت سرکشی و طغیان (رسول خویش و آیات الهی را) تکذیب نمودند.
إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا (12)
آنگاه که شقیترین آنان به پا خاست.
فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَ سُقْيَاهَا (13)
پس پیامبر خدا به آنان گفت: ناقه خداوند را با آبشخورش واگذارده و برای آن مزاحمت ایجاد نکنید.
فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا (14)
(این قوم طغیانگر اعتنا و توجهی به کلمات این نبی بزرگ و هشدارهایش نکردند)، پس او را تکذیب نموده و شتر ماده را نابود کرده و به هلاکت رساندند.
وَ لَا يَخَافُ عُقْبَاهَا (15)
و (خداوند متعال) هیچ گاه از فرجام این کار بیم و ترسی ندارد.
تفسیر آیه های 11 تا 15 سوره شمس
در ادامه آیات پیشین سوره شمس که هشداری بود درباره سرنوشت عمل افرادی که نفس خویش را به گناه و معصیت آلوده میکنند، حق تعالی به یکی از مصادیق بارز تاریخی این موضوع پرداخته و سرانجامِ قوم ثمود را در آیاتی چند به شکلی خلاصه بیان نموده و میفرماید: قوم ثمود به جهت سرکشی و طغیان (رسول خویش و آیات الهی را) تکذیب نمودند.
واژه های «طغوی» و طغیان هر دو به معنی تجاوز از حد می باشند و در آیه یازدهم مقصود تجاوز از حد و مرزهایی است که خداوند متعال مشخص کرده و نافرمانی از اوامر او میباشد.
ثمود قومی بودند که در منطقهای کوهستانی که بین سرزمین حجاز و شام قرار داشت روزگار میگذراندند. رسول این قوم صالح پیامبر بود. آن ها زندگی خوب و مرفهی داشتند به گونهای که نعمات الهی بر آنان از جانب خداوند سرازیر شده بود اما این مردم شُکر و حمد نعمتهایی که خداوند به آنها ارزانی داده را به جا نمیآوردند و در عوض آن طغیان کرده و علاوه بر تکذیب رسول خدا آیات و نشانههای الهی را به سخره و استهزا میگرفتند. آنان را خداوند متعال به سبب همین ناسپاسی با صاعقهای آسمانی به هلاکت رساند. در ادامه خداوند به یکی از نمونههای آشکار طغیان همین قوم (در آیه دوازدهم سوره شمس) پرداخت و فرمود: آنگاه که شقیترین آنان به پا خاست.
واژه «اشقی» در معنای سنگدلترین مردم آن قوم (ثمود)، به آن شخص از قوم که بر اساس گفته مفسران نامش قدار بن سالف بود، اشاره دارد که ناقه (شتر ماده) را به هلاکت رسانید. ناقهای که معجزه این قوم بود و نابود کردن آن خود اعلانی برای نبرد با نبی الهی است.
در برخی از روایات مکتوب این چنین آمده که روزی پیامبر (ص) از حضرت علی علیه السلام سوال کرد که سنگدلترین افراد اقوام نخستین چه کسی بود؟ امام نیز در پاسخ فرمودند: آنکه ناقه قوم ثمود را به هلاکت رسانید. رسول خدا (ص) فرمود: راست گفتی، پس سنگدلترین انسانهای اقوام اخیر چه کسی میباشد؟ امام پاسخ دادند که نمیدانم ای پیامبر خدا. حضرت محمد (ص) فرمود: آن کس که شمشیر را بر این نقطه وارد میکند و اشاره به بخش فوقانی پیشانی حضرت علی (ع) کرد [1].
حق تعالی در آیه سیزدهم به شرح بیشتری درباره سرکشی و طغیان قوم قمود اشاره نموده و میفرماید: پیامبر خدا به آنان گفت ناقه خداوند را با آبشخورش واگذارده و برای آن مزاحمت ایجاد نکنید.
مقصود از «پیامبر خدا» در این آیه حضرت صالح (ع) است و «ناقه الله» به این موضوع که آن شتر ماده معجزهای از سوی خدا است و یک شتر معمولی نیست اشاره دارد. بر اساس روایت مشهور از جمله خصوصیات ناقه صالح این است که این شتر به اذن الهی از دل صخرهای از کوه خارج شده است تا آیتی باشد برای آن گروه از منکران که لجبازی میکنند. در واقع آیههای دیگر قرآن کریم نظیر آیه 28 سوره قمر و آیه 156 سوره شعراء به خوبی نشان میدهند که صالح پیامبر به آنان اطلاع داده بود که آب آشامیدنی روستا بر اساس امر الهی میبایست میان آنان و شتر ماده به این صورت که یک روز برای شتر و روزی دیگر برای اهل روستا باشد، تقسیم شود و هر بار نوبت هر کدام بود، دیگری مزاحم نگردد و به ویژه به آنان گفته بود که اگر مزاحم و معترض شتر شوند، عذاب الهی دامان آنان را خواهد گرفت.
در ادامه (آیه چهاردهم سوره شمس) خداوند میفرماید: این قوم طغیانگر اعتنا و توجهی به کلمات این نبی بزرگ و هشدارهایش نکردند، او را تکذیب نموده و شتر ماده را نابود کرده و به هلاکت رساندند.
عبارت «عقروها» از «عقر» بر وزن ظلم در معنای اصل و ریشه چیزی میباشد و عقر کردن ناقه به معنای نابود ساختن و ریشه کن کردن آن است. البته برخی بیان کردند که مقصود پی کردن شتر ماده یا همان ناقه است (پی کردن بدین معناست که پائین پای حیوان را قطع کنند و او را به زمین اندازند که همین امر سبب مرگ او میشود).
همانطور که مشاهده میشود «عقروها» به صورت صیغه جمع آمده است در حالی که تنها یک نفر به عنوان شقیترین قوم به سبب نابود ساختن ناقه معرفی شده است. این امر بدان جهت است که به جز آن فرد، دیگر افراد سرکش و طغیان گر قوم نیز سهیم بودند زیرا عمدتا این چنین توطئههایی به شکل گروهی طراحی میشوند و در ادامه به دست شخص یا اشخاص معینی اجرا میگردد. همچنین به جهت اینکه با خشنودی و رضایت دیگر افراد قوم صورت گرفت باعث شده که آنان نیز در این امر سهیم باشند.
امیر مومنان حضرت علی علیه السلام درباره قوم ثمود فرموده است: ناقه قوم ثمود را تنها یک شخص به هلاکت رساند اما خداوند متعال تمامی آنان را مشول عذاب خویش گردانید چرا که همه به این کار رضایت دادند و لذا بیان فرموده که آنان همه ناقه را به هلاکت رساندند و پس از آن از کرده خویش همگی پشیمان گشتند.
خداوند متعال به دنبال تکذیب، طغیان و مخالفتی که داشتند آنگونه آنان را مجازات نمود که هیچ گونه اثری از آنها باقی نماند. همانطور که در ادامه این آیه از سوره شمس آمده است: پروردگار آنان به سبب گناه و معصیتی که مرتکب شده بودند همه را درهم کوبید و به هلاکت رساند و سرزمینشان را صاف و مسطح کرد.
در واقع صاعقه یا همان صیحه آسمانی تنها در چند لحظه کوتاه آنگونه لرزههایی در سرزمین آنان ابجاد نمود که همه بناها و ساخت و سازها روی هم خوابیده و صاف شدند و خانههای آنها به قبرهایشان تبدیل گشتند.
کلمه «دمدم» از ماده «دمدمه» برخی اوقات در معنای هلاک کردن استفاده شده و گاه در معنی مجازات و عذاب کامل به کار گرفته شده و برخی زمانها در معنای کوبیدن و نرم نمودن و در برخی جاها به معنی ریشه کن نمودن و گاه در معنای غضب کردن، احاطه نمودن آمده است و تمامی این معانی برای آیه پانزدهم سوره شمس صادق هستند زیرا این مجازات وسیع از خشم و غضب پروردگار سرچشمه گرفت و تمامی آنان را در هم کوبید و ریشه کن کرد.
«سواها» از تسویه گرفته شده و به معنای صاف نمودن خانهها و همچنین زمینهای قوم ثمود در اثر صاعقه آسمانی است و یا به معنای یکسره نمودن کار آن گروه. البته به معنای برابری تمامی آنها در عذاب الهی به صورتی که هیچ کس از آن در امان نماند نیز میباشد. ضمیر استفاده شده در این واژه یا به قوم ثمود اشاره دارد یا به خانه وآبادی آنان که با عذاب خداوند متعال با خاک یکسان شدند. البته برخی ضمیر را به دمدمه مرتبط دانستهاند یعنی خداوند متعال این غضب و مجازات را که هلاکت و نابودی آنان است را به طور یکسان در بین آنها قرار داد به گونهای که همه را در بر گرفت. بر اساس آنچه بیان شد، تفسیر نخست مناسبتر به نظر میآید.
همچنین از آیه چهاردهم اینگونه بر میآید که عذاب آنان تماما نتیجه گناهان آنها و به تناسب با آن است که این عین عدالت و حکمت پروردگار است.
درباره اقوام بسیاری این چنین آمده که آنان در زمان آشکار شدن آثار عذاب الهی از کرده خود پشیمان و نادم شده و توبه نمودهاند اما به طرز عجیبی این امر درباره قوم ثمود صدق نمیکند و آنان به جای توبه کردن به دنبال صالح نبی میگشتند تا او را یافته و به قتل برسانند و این خود دلیلی بر عمق طغیانگری آنان در برابر خداوند متعال و نبی او است. اما خداوند قادر و متعال صالح پیامبر را نجات داده و آنان را به سزای عملشان رساند. در نهایت و در آخرین آیه سوره شمس خداوند متعال به این جهت که به همه اشخاصی که در این مسیر گام نهاده و حرکت می کنند هشدار کوبنده ای دهد، می فرماید: و خداوند متعال هیچ گاه از فرجام این کار بیم و ترسی ندارد.
حاکمان و فرمانروایان زیادی هستند که با توجه به این که بر مجازات و کیفر قدرت دارند به سبب پیامدهایی که دارد از آن بیم داشته و از عکس العمل ها می ترسند و به همین جهت از قدت خویش استفاده نمی کنند. و یا به صورت واضح تر قدرت آنان دارای ضعف و عمل آن ها آمیخته با جهالت است در حالی که قادر مطلق این گونه نیست و عمل او کاملا احاطه کننده و در بر دازنده تمامی امور، عواقب و آثارشان است و قدرت او با هیچ ضعیفی آمیخته نشده است و سرکشان لازم است حساب کار دستشان آمده باشد و بدین سبب که به خاطر اعمال و کارهایشان عذاب میگردند از آن بر حذر نمایند.
منبع:
[1] برگرفته از تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی
- تلاوت تحقق مجوّد سوره شمس با صدای مرحوم محمد صدیق منشاوی