برشی دیگر از زندگی حضرت ابراهیم علیه السلام – بخش اول

ساره و ابراهیم علیه السلام

پیش‌تر و در مطالبی جداگانه به بیان داستان گونه بخش هایی از دوران مختلف زندگی حضرت ابراهیم علیه السلام همچون دوره کودکی و جوانی که در قرآن کریم نیز به آن ها اشاره شده است، پرداختیم. حال و در ادامه آن مطالب قرار است به بخش های دیگری از حیات ایشان که در برگیرنده رخدادهایی چون ازدواج ابراهیم با حضرت ساره (س)، هجرت از بابِل، ازدواج با حضرت هاجر (س)، ولادت حضرت اسماعیل (ع)، تجدید ساخت خانه خدا و ولادت حضرت اسحاق علیه السلام است با بیانی قصه گونه بپردازیم.

ازدواج ابراهیم علیه السلام با ساره (س)

پس از آن‌که آتش نمرود بر ابراهیم خلیل الله (ع) (در مطلب برشی از زندگانی ابراهیم خلیل الله (ع) – بخش سوم بیان گردید) سرد شد و به اذن پروردگار زنده ماند و حقانیتش برای بسیاری از مردم آن سرزمین روشن گشت او دعوت به یکتاپرستی و تبلیغ رسالتش را ادامه داد و همچنان مردم را از شرک و بت پرستی برحذر می داشت اما در این میان و به سبب حاکم بودن نمرود که فردی ظالم و ستمگر بود، عده‌ی زیادی به یکتا پرستی رو نمی‌آوردند و همچنان به بت پرستی ادامه می‌دادند. در روزی از روزها نمرود که گرویدن همان تعداد کم را نیز خطری برای فرمانروایی و حکومت خود می‌دید، حضرت ابراهیم (ع) را احضار کرد و به او امر کرد تا از شهر و سرزمینی که بر آن حاکم است بیرون رود زیرا حضورش تباهی فرمانروایی نمرود را در پی دارد.

ساره و ابراهیم علیه السلام
ساره و ابراهیم علیه السلام

ابراهیم علیه السلام آماده رفتن از آن سرزمین (بابِل) شد اما پیش از آن تصمیم گرفت لوط (ع) را که از بستگانش بود (گفته شده که عمو زاده و خاله زاده ابراهیم (ع) است) به آئین خود دعوت نماید. پس او را صدا زد و از آئین خویش سخن گفت. لوط (ع) پس از شنیدن سخنان ابراهیم (ع) و پی بردن به حقانیت او و دینی که آورده به او ایمان آورد و تصمیم گرفت که به همراه او از آن سرزمین هجرت کند. لوط علیه السلام خواهری به نام ساره داشت. حضرت ابراهیم (ع) که در آن زمان سی و شش یا سی و هفت ساله بود تصمیم گرفت که او را به همسری گرفته و زندگی مشترک خویش را آغاز کند. پس به خواستگاری او رفت و پس از موافقت ساره با وی ازدواج کرد [1].

بر اساس روایت‌ها ساره زنی زیبا رو، ثروتمند و با فضیلت بود که پس از ازدواج با حضرت ابراهیم (ع) تمامی ثروت خود را در اختیار او قرار داد تا در راه خدا و دعوت به یکتا پرستی از آن ها استفاده کند.

هجرت حضرت ابراهیم از بابِل

بعد از ازدواج، ابراهیم (ع) به ساره گفت که لازم است از این شهر کوچ کرده و در جایی دیگر ساکن شویم؛ ساره نیز پذیرفت.

پس حضرت به همه‌ی افرادی که به او و رسالتش ایمان آورده بودند خبر داد که قرار است مهاجرت کرده و در جایی دیگر ساکن شود. آن دسته از افرادی که یکتا پرست شده بودند خبر را که شنیدند تصمیم گرفتند تا آن ها نیز به همراه رهبر و پیامبرشان از آن شهر کوج کنند، پس به نزد ابراهیم رفتند و گفتند: ما نیز به همراه تو مهاجرت خواهیم کرد، اگر چه از خانواده خود جدا شویم.

زمان هجرت فرا رسید، ابراهیم به همراه ساره، لوط و همه ی آن هایی که ایمان آورده بودند به سمت سرزمین شام رهسپار شدند. آن ها پس از طی مسیری در شهری به نام حران ساکن شدند. اما در آن جا نیز شخصی حکومت می کرد که بت پرست بود. پس ابراهیم علیه السلام برای در امان ماندن از آزار او به سبب یکتا پرستی و توحید، بعد از گذشت مدتی تصمیم به هجرت دوباره به سوی سرزمینی گرفت که در آن جا کسی او را نشناسد. پس به مصر هجرت کرد و به شهری وارد شد که در آن کسی او را نمی شناخت اما ناگهان خبر ورودش به مصر، همه جا پیچید و مردم مشتاق بودند که او را به عنوان کسی که مدعی است آئین جدیدی آورده و خداوند یکتا و بی همتا است را ببینند. آن ها همچنان مشتاق بودند زنی که به همراه او آمده است را نیز ببینند چرا که شنیده بودند او از زیباترین زنان است.

این خبر به گوش فرمانروای مصر نیز رسید. پس او ابراهیم علیه السلام را به نزد خود احضار کرد. ابراهیم علیه السلام به نزد پادشاه مصر رفت. پادشاه زمانی که ابراهیم را دید به او گفت که اهل کجایی؟ ابراهیم (ع) گفت: سرزمین بابِل. حاکم مصر گفت که برای چه به مصر آمده‌ای؟ حضرت در پاسخ گفت: دادگری‌ات را شنیده بودم پس تصمیم گرفتم به این سرزمین هجرت کنم. پادشاه ادامه داد: این زن که به همراه تو می‌باشد، چه نسبتی با تو دارد؟ ابراهیم (ع) که قبل از آنکه به نزد پادشاه بروند به ساره سپرده بود که اگر از او پرسیدند که چه نسبتی دارند بگوید که خواهر ابراهیم است رو به پادشاه کرد و گفت: خواهر من است.

هجرت
هجرت

پادشاه گفت: پس من برای تو از برادر نیز مهربان‌تر خواهم بود. پادشاه که به ساره نظر داشت خواست به نزد او برود اما ساره از او دور شد. پادشاه قصد کرد که نزدیک تر شود. پس دست خود را بلند کرد تا ساره را به آغوش کشد که به اذن پروردگار دست او خشک شد. این اتفاق سه بار تکرار شد. پادشاه که متعجب شده بود دست از ساره برداشت و به او کنیزکی را که هاجر نام داشت هدیه داد و به او گفت به نزد برادر برو و به همراه او و این کنیز از مصر خارج شوید. (در این باره علامه طباطبایی بیان داشت این‌که حضرت ابراهیم (ع) ساره را به عنوان خواهر خویش معرفی نموده با جایگاه نبوت سازگاری ندارد و یکی از تناقضات تورات کنونی می‌باشد که در منابع حدیثی اهل سنت وارد گردیده است [2]. علاوه بر طبق روایتی که علامه طباطبایی از الکافی نقل نموده ابراهیم علیه السلام در این رخداد ساره را همسر خویش معرفی نموده و هر بار که دست پادشاه خشک می‌شد با دعای پیامبر الهی به حالت اول خویش باز می‌گشت [3])

ساره آن‌چه که اتفاق افتاد را برای ابراهیم علیه السلام گفت. ابراهیم (ع) خدا را شکر کرد و دوباره به سمت شام و سرزمین فلسطین مکانی که هیچ کس در آن جا نبود کوچ نمود …

منابع:

[1] در برخی روایات کوثا (تل ابراهیم) و اورکلدانیان به عنوان محل ازدواج حضرت ابراهیم (ع) و ساره معرفی شده‌اند و در برخی مطالب گفته شده که آن دو بزرگوار پس از هجرت از بابِل و در سرزمین شام به عقد هم در آمدند.

[2] المیزان،1417 ق، ج 7، ص 226-229

[3] همان

 

موسسه قرآنی معراج النبی استان خوزستان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *