در آیههای ابتدایی سوره مبارکه مجادله خداوند متعال به توبیخ و سرزنش افرادی که زنان خویش را طلاق ظهار میکنند پرداخته است. در این نوع طلاق که از نکوهیدهترین طلاق ها می باشد و در دوران جاهلیت میان بسیار مرسوم بوده است مرد به زن خود میگوید: انت عَلَی کظهر اُمی به این معنا که پشت تو چون پشت مادر من است. با بیان این جمله زن به مرد تا ابد حرام شده و امکان ازدواج دوباره او با مرد دیگری نیز از او سلب میگردد. با ظهور اسلام و بعثت حضرت رسول (ص) این نوع طلاق انجام نمیشد تا اینکه در یکی از روزها شخصس از مسلمانان به رسم جاهلیت این طلاق را بر همسر خویش جاری کرد. در این میان اتفاقاتی افتاد که در نهایت منجر به نزول آیه های ابتدایی سوره مجادله و تعیین کفارهای سنگین برای این نوع طلاق از سوی خداوند متعال شد که در ادامه این مطلب به شکلی داستان وار آن را بیان خواهیم کرد.

داستان طلاق ظهار
اوس بن صامت از مسلمانان عصر پیامبر (ص) بود. او همسری داشت به نام خوله که از قبیله خزرج و از انصار بود. اوس بن صامت شخص تندخویی بود که سریع تحت تاثیر جو موجود قرار میگرفت و در برخی مواقع به همین دلیل عکس العملهای نا مناسبی از او سر میزد. در روزی از روزها میان اوس و خوله بحث بالا گرفت و دعوای شدیدی رخ داد به طوری که اوس تصمیم گرفت از همسر خود جدا شود. پس رو به خوله کرد و گفت: أَنْتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمِّی.
این عبارت همان عبارت طلاق ظهار عصر جاهلیت بود. طلافی که نه امکان رجوع به همسر در آن بود و نه زن میتوانست همسری دیگر اختیار کند و این برای خوله بدترین نوع طلاق بود.
خوله ناراحت شد. اوس بن صامت نیز چیزی نگذشت که از گفتهی خود پشیمان گشت. پس به نزد خوله رفت و گفت: خوله گمان کنم تا ابد بر من حرام شدی!
خوله به اوس گفت: این گونه سخن نگو، برو و چاره کار را از رسول خدا (ص) بپرس و حکم این مسئله را از او بخواه. اوس گفت: من خجالت میکشم به نزد پیامبر (ص) بروم و حکم را بپرسم. خوله گفت پس من میروم. اوس بن صامت نیز موافقت کرد.
رفتن خوله به نزد پیامبر اکرم (ص)
خوله آماده شد و به نزد رسول الله (ص) رفت و بر او وارد شد و به ایشان عرض کرد: ای پیامبر خدا (ص) همسر من اوس بن صامت زمانی که جوان بودم و بَر و رو و ثروتی داشتم من را به همسری گرفت. جوانیم در کنار او گذشت و مال و اموالم را او برای زندگی مصرف نمود. حال که زنی میان سال شده و جوانی و ثروت گذشته را ندارم، من را طلاق ظهار داد اما از کرده خود نادم و پشیمان است. آیا راهی وجود دارد دوباره زندگی مشترکمان را از سر بگیریم؟
پیامبر (ص) پس از شنیدن سخنان خوله به او گفت که تو بر اوس حرام شدی. خوله گفت اما او که صیغه طلاق را جاری نکرد؟ من او را دوست دارم و او پدر فرزندانم است.
رسول خدا (ص) دوباره فرمود: تو بر او حرام شدی و من حکم و دستور دیگری در این زمینه ندارم.

خوله همچنان به پیامبر (ص) اصرار میکرد اما پیامبر (ص) که دستور و حکم دیگری در این زمینه از سوی پروردگار خویش نداشت، نمیتوانست از جانب خود حکمی صادر کند.
خوله که دید اصرار چاره کار نیست به درگاه خدا رو کرد و گفت: بارالها، بیچارگی، حاجت و شدت حال خویش را به تو شکایت میکنم. بارالها دستوری بر رسول خویش نازل نما و مشکل من را حل کن.
نزول وحی بر رسول خدا (ص)
در اینجا بود که وحی بر پیامبر اکرم (ص) نازل شد و آیه های ابتدایی سوره مجادله که چاره این نوع طلاق در آن بیان شده بود بر ایشان نازل گردید.
حضرت رو به خوله کرد و گفت: بلند شو و برو همسرت را صدا کن که به نزد من بیاید.
خوله رفت و به همراه اوس به نزد پیامبر برگشت.
پیامبر خدا (ص) رو به اوس کرد، ابتدا آیهها را بر او خواند، سپس فرمود: آیا به عنوان کفاره ظهار قادر هستی بردهای آزاد کنی؟ اوس گفت: اگر که این کار را انجام دهم چیزی برایم نمیماند.
حضرت ادامه داد: دو ماه روزه پی در پی چطور؟ میتوانی به عنوان کفاره آنها را ادا کنی. اوس این بار گفت: من اگر که سه بار در نوبت و وقت غذایم تاخیر بیافتد، چشمم ضعیف میشود و من میترسم که کور شوم.
حضرت فرمود: شصت نفر مسکین را میتوانی طعام دهی؟ اوس عرض کرد: خیر، جز اینکه شما یاریم نمایی.
پیامبر (ص) فرمودند که من به تو کمک خواهم کرد. پس به او کمک کرد و اوس کفاره طلاق ظهار را پرداخت و توانست به زندگی خود با خوله بازگردد. [1]
منبع:
[1] برگرفته از شأن نزول بیان شده برای آیه های یک تا چهار سوره مجادله در پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی
- تلاوت ترتیل آیه 2 سوره مجادله – خلیل حصری
الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ ۖ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ ۚ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَرًا مِنَ الْقَوْلِ وَزُورًا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ
کسانی که از شما نسبت به همسرانشان «ظهار» میکنند (و میگویند: «أَنتِ عَلیَّ کَظهَرِ أُمّی = تو نسبت به من بمنزله مادرم هستی»)، آنان هرگز مادرانشان نیستند؛ مادرانشان تنها کسانیاند که آنها را به دنیا آوردهاند! آنها سخنی زشت و باطل میگویند؛ و خداوند بخشنده و آمرزنده است!