در مطلب قبلی به عنوان «داستان زندگانی عیسی مسیح علیه السلام – بخش اول» بخشی از زندگانی حضرت عیسی مسیح علیه السلام همچون ولادت و مبعوث شدنش به امر پیامبری را به صورت داستان بیان نمودیم، حال میخواهیم به ادامه داستان زندگی این رسول بزرگ الهی بپردازیم.
پیشتر تا آنجا گفته شد که بزرگان یهود منافع و جایگاهشان را با مبعوث شدن حضرت عیسی علیه السلام در خطر میدیدند، پس برای از دست ندادن جایگاه خود، همواره با او مخالفت میکردند و از ایمان به او و آنچه که از نزد خدا برای هدایت آنها آورده بود، سر باز میزدند. عیسی (ع) نیز پس از دعوت و هدایت بسیار زمانی که مشاهده کرد گروهی از یهودیان همچنان بر باورهای نادرست خود و انجام گناه و معصیت اصرار دارند به میان مردم رفت و بیان نمود که ای مردم چه کسانی از شما من را در راه خدا که مسیر حق و درستی است یاری میکند؟ از بین مردم تنها گروه اندکی به این درخواست پاسخ مثبت دادند و آمادگی خود را برای کمک به حضرت عیسی (ع) اعلام نمودند. این عده اندک همان حواریون یا یاران خاص و ویژه عیسی مسیح بودند …
معجزات عیسی مسیح (ع)
حضرت عیسی علیه السلام همچنان با بزرگان یهود مخالفت میکرد و معاصی و فسادی که داشتند را بر ملا و آشکار مینمود تا مردم از آن آگاه شوند. آنها نیز چون اصرار و مجاهداتهای عیسی (ع) در این مسیر را میدیدند و هر لحظه ممکن بود تمام جایگاه و ارج و قربی که در نزد مردم پیدا کرده بودند از بین برود، تصمیم گرفتند تا با یکدیگر همدست شده و او را در سختی و عسر قرار دهند. پس از او خواستند تا برهان و گواهی بر تائید پیامبری خویش بیاورد. حق تعالی در این راه عیسی (ع) را تنها نگذاشت و با معجزاتی بزرگ و آشکار همچون بینا شدن کور مادرزاد، شفا دادن مبتلایان به بیماری برص، زنده کردن مردگان، خبر از آذوقهای که مردم در خانه داشتند و تبدیل شدن پرنده گِلی به یک پرنده واقعی او را یاری نمود تا حقانیت او برای یهودیان لجوج محرز گردیده و اثبات شود.
در این بین حواریون نیز از حضرت عیسی (ع) درخواست نمودند تا او به عنوان رسول پروردگار عالم هستی، از خداوند بخواهد برایشان مائدهای از آسمان فرود آورد تا آنها از آن خورده و قلبشان مطمئن و آرام شده و برای یاری پیامبر استوارتر قدم بردارند.
حضرت عیسی احساس کرد درخواست حواریون بوی شک و تردید میدهد، پس نگران شد و از آنها خواست تا اگر که ایمان آوردهاند از خدای خود بترسند. آنان گفتند که تنها میخواهیم از آن غذا تناول کنیم تا اطمینان یافته و بدانیم آنچه که به ما گفتهای راست است و بر آن شاهد باشیم.
حضرت عیسی علیه السلام زمانی که از نیت درونی حواریون آگاه شد از خداوند طلب نمود تا مائده ای از طعام آسمانی بر آنها فرود آورد. خداوند نیز به او وحی کرد که من این مائده را بر شما نازل میکنم اما زین پس اگر که فردی از میان شما کافر گردد او را به گونهای عذاب خواهم داد که هیچکس را آن گونه عذاب نکردهام. حواریون پذیرفتند و مائده آسمانی در روز یکشنبه بر آنان نازل شد (به همین دلیل است که یکشنبهها در میان مسیحیان روز تعطیل و عید شناخته میشود).
عروج حضرت مسیح (ع) به آسمان
خداوند متعال این چنین با معجزهها عیسی علیه السلام را تائید نمود، اما یهودیان آن زمان، دل سختی داشتند و نه تنها راضی به اطاعت و پیروی نمیشدند بلکه برای کارشکنی کردن در امر رسالت حضرت عیسی (ع) هر کاری میکردند چرا که مردم با دیدن معجزهها بیشتر به مسیحیت گرایش پیدا کرده بودند و این وحشت و خوفی را در دل بزرگان یهود به وجود آورده بود.
پس از گذشت مدت زمانی، یهودیان مشاهده کردند کارشکنی آنها تاثیر چندانی ندارد و مردم روز به روز بیشتر به دین مسیح گرایش پیدا میکنند، به همین دلیل و برای جلوگیری از این امر تصمیم گرفتند حضرت عیسی (ع) را به قتل برسانند تا با از بین بردن رهبر و پیامبر مسیحیان آنها نیز کم کم به دین پیشین خود یعنی یهود برگردند آنها برای این کار نیاز داشتند تا از قدرتی بزرگ همچون امپراتوری رُم کمک بگیرند تا عیسی (ع) به دست ماموران حکومتی کشته شود، پس به نزد امپراتور رُم رفته و او را تحریک کردند و گفتند: اگر که اوضاع اینگونه پیش برود و مردم بیشتر به مسیحیت متمایل گردند، حکومت و فرمانروایی تو نیز در خطر خواهد افتاد. امپراتور رُم سخنانشان را پذیرفت و به آنان قول داد که در این راه آنها را کمک نماید.
حضرت عیسی (ع) از تصمیم آنها برای کشتنش آگاه شد پس برای در امان ماندن، مدتی را در مخفیگاهها و به دور از مردم زندگی میکرد به گونهای که تنها حواریون از محل مخفیگاه مطلع بودند.
در این بین که مامورانِ امپراتوری رُم به دنبال عیسی علیه السلام و حواریون بودند توانستند به یکی از حواریون به نام یهودا دسترسی پیدا کنند. آنها به یهودا گفتند که در ازای دادن نشانی مخفیگاه، به او مبلغی خواهند داد. او نیز پذیرفت که با گرفتن مالی نشانی حضرت عیسی (ع) را به آنها بدهد تا او را دستگیر کرده و به قتل برسانند.
حضرت عیسی (ع) و حواریون در مخفیگاه (گفته شده که مخفیگاه حضرت عیسی و یاران او یک باغ بوده است) بودند که ناگهان ماموران امپراتوری رُم به آن وارد شده و آنها را محاصره کردند. حواریون که اوضاع را وخیم دیدند از ترس جان پا به فرار گذاشته و عیسی علیه السلام را تنها گذاشتند. اما به اذن و اراده خداوند ماموران نتوانستند عیسی (ع) را ببینند و امر بر آنها مشتبه شده و یهودا، حواری که مکان حضرت عیسی (ع) را لو داده بود، را به جای عیسی (ع) دستگیر کردند. وحشت و ترس وجود یهودا را فرا گرفته بود بهگونهای که او نتوانست کلمهای را برای دفاع از خود بر زبان آورد و خود را معرفی نماید. پس به جای حضرت (ع) به صلیب کشیده شد. مردم همه گمان کردند که حضرت عیسی به صلیب کشیده شد و به شهادت رسید، در حالی که اینگونه نبوده و بر اساس آیات قرآنی او به قتل نرسیده و به اذن پروردگار به آسمانها عروج کرده است.
- تلاوت ترتیل آیه 157 سوره نساء – استاد منشاوی
وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ ۚ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا
و گفتارشان که: «ما، مسیح عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالی که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند؛ لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی میکنند؛ و قطعاً او را نکشتند!