در این نوشتار و در ادامه سلسله مطالب موضوعی مرتبط با شرح و تفسیر نهج البلاغه امام علی (ع) قرار است به شرح حکمت سی و یکم که در آن حضرت ارکان ایمان و شاخههای آن را برشمرده و از پایههایی شرک و کفر سخن به میان آورده و به خوبی آنها را طبق تعالیم قرآنی بیان فرموده است، خواهیم پرداخت.
حکمت سی و یکم
پایههای ایمان، کفر و شرک به خداوند
وَ سُئِلَ (علیه السلام) عَنِ الْإِيمَانِ، فَقَالَ الْإِيمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى الصَّبْرِ وَ الْيَقِينِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ. وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ؛ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِيبَاتِ وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ [فِي] إِلَى الْخَيْرَاتِ. وَ الْيَقِينُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحِكْمَةِ وَ مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِينَ؛ فَمَنْ تَبَصَّرَ فِي الْفِطْنَةِ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ وَ مَنْ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ عَرَفَ الْعِبْرَةَ وَ مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ فَكَأَنَّمَا كَانَ فِي الْأَوَّلِينَ. وَ الْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ وَ غَوْرِ الْعِلْمِ وَ زُهْرَةِ الْحُكْمِ وَ رَسَاخَةِ الْحِلْمِ؛ فَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ [الْحِلْمِ] الْحُكْمِ وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ يُفَرِّطْ فِي أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيداً. وَ الْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الصِّدْقِ فِي الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِينَ؛ فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ [الْمُنَافِقِينَ] الْكَافِرِينَ وَ مَنْ صَدَقَ فِي الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَيْهِ وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِينَ وَ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَ أَرْضَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
وَ الْكُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى التَّعَمُّقِ وَ التَّنَازُعِ وَ الزَّيْغِ وَ الشِّقَاقِ؛ فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ يُنِبْ إِلَى الْحَقِّ وَ مَنْ كَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّيِّئَةُ وَ سَكِرَ سُكْرَ الضَّلَالَةِ وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَيْهِ طُرُقُهُ وَ أَعْضَلَ عَلَيْهِ أَمْرُهُ وَ ضَاقَ عَلَيْهِ مَخْرَجُهُ.وَ الشَّكُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى التَّمَارِي وَ الْهَوْلِ وَ التَّرَدُّدِ وَ الِاسْتِسْلَامِ؛ فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَيْدَناً لَمْ يُصْبِحْ لَيْلُهُ وَ مَنْ هَالَهُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِي الرَّيْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِكُ الشَّيَاطِينِ وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَكَةِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ هَلَكَ فِيهِمَا.
از امیر مومنان (ع) درباره ایمان سوال شد. ایشان فرمودند: ایمان بر چهار رکن استوار میباشد: صبر و شکیبایی، یقین، عدالت و جهاد.
و شکیبایی که یکی از ارکان ایمان است خود دارای چهار شاخه است: شوق، بیم، زهد و انتظار. آنکس که به بهشت اشتیاق دارد دل خویش را از شهوت و تمایلات سرکش خواهد شست. آنکس که از آتش (دوزخ) ترس دارد از آنچه که حرام است دور میگردد. هر آنکه به دنیا بی رغبت باشد مصائب را سهل میشمارد و آنکه به انتظار مرگ باشد به سمت و سوی امور نیک و خیر شتابان خواهد بود.
و یقین از ارکان نیز چهار شاخه دارد: بینایی عمیق و زیرکانه، دریافت عالمانه، درس و پند گرفتن از رخدادهای عبرت آموز و تأسی و اقتدا به شیوه و سیره گذشتگان (صالح و نیکوکار). آنکه زیرکانه ببیند حکمت برای او آشکار و نمایان میگردد. و هر آنکس که حکمت برای او هویدا میشود عبرت میآموزد و آنکه عبرت گرفت گویی که در بین پیشینیان روزگار گذرانده است.
و عدل و عدالت از آنها نیز دارای چهار شاخه است: فهم و بینشی عمیق، غواصی در دریای علم و دانش، قضاوت نیکو و روشن و شکیبایی راسخ و استوار. هر آنکس که خوب فهمید به عمق علم و دانش رسید و هر آنکس که به ژرفای علم رسید از سرچشمه و منبع احکام شریعت و دین سیراب میشود و هر کس صبر کرد و شکیبایی پیشه نمود و در امور خویش کوتاهی نکرده و در بین مردم پسندیده و آبرومندانه خواهد زیست.
و جهاد از ارکان ایمان چهار شاخه (شعبه) دارد: امر به معروف، نهی از منکر، صداقت و پایداری در میادین نبرد و عداوت و دشمنی با فاسقان.
آنکه امر به معروف نمود افراد با ایمان را قوی و نیرومند کرد، آنکس که نهی از منکر کرد بینی کافران را به خاک میمالد. آنکه در میدان جنگ استقامت و پایداری نمود وظیفه خویش را انجام داده (در امور مرتبط با جهاد)، آنکه با فاسقان عداوت نمود و برای خداوند خشم کند، حق تعالی به سبب او غضب گرفت و روز جزا او را خشنود گرداند.
همچنین حضرت فرمودند:
کفر چهار شاخه دارد: کنجکاوی نا به جا (تعمق)، جدال و کشمکش با مردم، منحرف گشتن از حق و عداوت و دشمنی. آنکه بی جا کنجکاوی نماید به سمت حق باز نمیگردد. آنکس که از روی جهالت و نادانی به جدال و کشمکش با مردم بپردازد نابینایی و کوری او از دیدن حق دوام خواهد داشت. کسیکه از حق منحرف شد در نزد او خوبی، بد و بدی خوب جلوه میکند و به مستی گمراهی و غفلت مبتلا شد آنکه دشمنی نمود راهها بر او سخت و ناهموار میشوند و طریق رهایی تنگ میگردد (در تنگنا گرفتار میگردد).
شک و تردید نیز بر چهار رکن استوار میباشد: جدال و ستیز در کلام، بیم و ترس، تردید و دو دلی و تسلیم شدن در برابر حوادث. آنکه جدال را پیشه خود ساخت، شب ضلالت و گمراهی او به صبح نمیرسد. آنکس که رخدادهای آینده ترسید و وحشت کرد عقبگرد خواهد نمود. کسی که دو دل باشد شیاطین او را لگد مال خواهند کرد و آنکس که خویش را تسلیم هلاکت دنیا و آخرت کرد در دو جهان هلاک میگردد.
شرح حکمت سی و یکم نهج البلاغه
امیر مومنان علی علیه السلام در این حکمت جامع و کامل، شرح و تفسیری برای ایمان بیان نموده که به جرأت میتوان گفت که در کتاب و یا منبعی دیگر به این وسعت و وضوح مشاهده نمیشود. حضرت ایمان به حق تعالی را از جنبههای علمی و همچنین رفتاری مورد بررسی و توجه قرار داده و همهی نکات ریز و دقیقی که در شکل گیری ایمان تاثیر دارند را بر میشمارد. ایشان ابتدا ایمان را بر چهار رکن استوار دانسته و هر یک از این چهار رکن را برقرار و پایدار بر چهار پایهی دیگر معرفی کرده است. به این معنا که از 16 اصل از اصول اساسی ایمان سخن به میان آورده است و بدون شک اگر که فردی قادر باشد این اصول را در خود احیا کند به قله ایمان رسیده و بر روی آن قرار میگیرد و ایمانی اینچنین، میتواند راهنمایی باشد تا جهان به سوی آرامش، امنیت و عدل برود و آدمی به برترین مقام، یعنی قرب الهی نائل آید.
علاوه بر ایمان و در ادامه، امام (ع) برای هر یک از دو موضوع مهم کفر و شرک نیز چهار پایه و رکن ذکر کرده است (بیان شده که در این حکمت، امیر مومنان (ع) به موضوع نفاق نیز اشاره نمودهاند اما سید رضی برای آنکه سخن طولانی نگردد آنها را حذف کرده است).
در ابتدای حکمت گفته شد که از امام (ع) درباره ایمان سوال شد. در اینکه چه کسی سوال کرده اختلاف وجود دارد، برخی سوال کننده را یکی از یاران بسیار خوب حضرت یعنی عمار یاسر دانستهاند برخی نیز معتقدند که این سوال توسط «ابن کواء» که یکی از دشمنان سرسخت امیرمومنان به شمار میرفت، پرسیده شد. البته که احتمال اول به ذهن نزدیکتر میباشد. همچنین در برخی از روایات مرتبط آمده است زمانی که این سوال از حضرت پرسیده شد ایشان پاسخی نداده و بیان فرمودند که برو و فردا بیا تا در جمع و میان اصحاب به تو پاسخ دهم تا اگر که تو فراموش کنی دیگران حفظ نمایند چرا که کلامی اینچنین همچون مَرکبی فراری میباشد که شخصی را یارای گرفتنش را هست دیگری را نیست [1]. این امر نشاندهنده میزان اهمیت این سوال و جواب است.
حضرت در ابتدا میفرماید که ایمان بر چهار رکن صبر، یقین، عدالت و جهاد استوار میباشد.
برخی از مفسران و شرح دهندگان نهج البلاغه بر این باور هستند که این ارکان همان اصول چهارگانه اخلاق هستند که در مبانی اخلاق ارسطو ذکر شدهاند. ارسطو بیان داشته است که اصول اخلاق چهار چیز میباشند: حکمت، عفت، شجاعت و عدالت. عدهی کثیری از اندیشمندان اخلاق اسلامی نیز اخلاق اسلام را بر این چهار رکن تفسیر نمودهاند. آنها باور دارند که روح آدمی از سه قوه ادراک که تشخیص دهندهی حقایق است، جاذبه که به قوه جلب منافع یا قوه شهوت (شهوت به معنای هر نوع خواسته نه تنها شهوت جنسی) معروف است و دافعه که به غضب تعبیر شده و زیان و ضرر را از آدمی دور میسازد، برخوردار میباشد و هر یک از این قوا دارای حدهای مختلف (افراط،تفریط و وسط) هستند. حد وسط تشکیل دهنده فضیلتهای اخلاقی است که عدل نیز به همین معنا میباشد و مقصود بهرهگرفتن از حد وسط میباشد. پس هر زمان که قوههای جاذبه و دافعه در اختیار قوه ادراک قرار گیرند و عدالت حاصل گردد، اخلاق شخص به کمال رسیده است [2].
اما مطابقت کلام امیر مومنان بر تقسیمی که ارسطو انجام داده است دور از ذهن به نظر میرسد چرا که همانطور که در شرح چهار رکن بیان شده توسط حضرت، خواهد آمد، مشاهده میشود که امام علی (ع) به اموری پرداخته و از آنها سخن گفته است که فراتر از چهار پایه اخلاق ارسطویی هستند به عنوان مثال شکیبایی بر مصیبت را به سختی میتوان در موضوع شجاعت یا عفت بیان شده توسط ارسطو گنجاند و یا امر نمودن به معروف و نهی از امر بد و منکر را به زحمت میتوان در موضوعات و مسائلی چون شجاعت یا عفت جای داد و …
پس شایسته است تحلیل و شرح حکمت سی و یکم به صورت جداگانه و به عنوان کلامی مستقل با آنچه که ارسطو گفته ارزیابی گردد و آن را سخنی دانست که سرچشمهاش قرآن و دانش امام علی علیه السلام است.
هدف و مقصود امام علی (ع) در پاسخ دادن به این سوال، شرح دادن ایمان از نظر اعتقاد و باور قلبی و آثار زبانی و جنبههای علمی آن به شکلی کامل و دقیق است، پس برای هر یک از ارکان چهار شاخه (شعبه) بیان نموده بهگونهای که تا ژرفای حقیقت ایمان پیش رفته است.
در ادامه هر یک از این ارکان مورد شرح قرار داده میشوند.
رکن اول: صبر و شکیبایی
حضرت فرمودند: صبر از میان چهار رکن بر چهار شاخه اشتیاق،خوف، پارسایی (زهد) و انتظار استوار میباشد.
واژه شوق به معنای علاقه داشتن به چیزی است و کلمه شفق به معنای در آمیخته شدن روشنی روز با تاریکی شب است. این دو واژه در کنار هم به ترسی که در هم آمیخته با علاقه به چیزی باشد به کار میروند.
واژه زهد به عدم وابستگی و دلبستگی به دنیا و هر آنچه که در آن است اطلاق میگردد و کلمه ترقب به هر نوع انتطار گفته میشود.
در ادامه حضرت به ریشههای چهار شاخه صبر و شکیبایی میپردازند و میفرمایند: آنکه شوق بهشت داشته باشد، تمایلات سرکش خویش را به دست فراموشی خواهد سپرد و آنکس که از آتش دوزخ خوف داشته باشد از معاصی و گناهان دوری خواهد جست و فردی که پارسایی پیشه نموده و به دنیا و تعلقات آن بی اعتنا باشد، مصائب را کوچک و ناچیز بر میشمرد و آنکس که مرگ را به انتظار نشسته است برای انجام کار نیک سرعت خواهد گرفت.
واژه «سلا» به معنای از یاد بردن چیزی است. در حقیقت شکیبایی برخی اوقات در برابر شهوت و در طریق فرمانبرداری از خداوند است و گاهی در مقام اجتناب از معاصی و بعضی زمانها در برابر مصیبتها و رنجها و دشواریهای دنیایی است و گاه در برابر اتمام عمر و مرگ است. برای آنکه آدمی قادر به آشکار و روشن ساختن مواضع خویش در مقابل امور چهارگانه بیان شده، باشد میبایست به عقاید و باورهای درستی متکی و پایبند گردد. شوق به بهشت و نعمات نامتناهیاش آدمی را از غوطه ور گشتن در تمایلات و شهوات دنیوی مصون میدارد که این همان شکیبایی بر طاعت است.
باور و ایمان به کیفر و عذاب الهی و بیم از جهنم فرد را از انجام گناه باز خواهد داشت زیرا آنکس که ایمان به کیفر حق تعالی را داشته باشد همانند شخصی است که آتش دوزخ را با چشم خویش مشاهده میکند.
همچنین بی تابی در مقابل مصیبتها به سبب دلبستگی دنیایی میباشد، پس آنکه به دنیا و زخارف آن بی اعتنا باشد، مصائب برای او کوچک و ناچیز میگردند و صبر و شکیبایی در برابر آنها آسان خواهد بود.
علاوه بر سه شاخهای که برای صبر و شکیبایی بیان گردید امام (ع) از شاخهی دیگری از صبر که ناشی از انتظار برای مرگ است سخن میگوید. در واقع شخصی که احتمال میدهد هر لحظه ممکن است پرونده زندگی دنیایی او بسته شده و او رهسپار جهان ابدی آخرت گردد و دست او از دنیا کوتاه شود با سرعتی بسیار به سمت انجام اعمال خیر قدم بر میدارد تا در فرصتی که برایش باقی مانده توشه آخرت خویش را پر و سنگین نماید و این امر احتیاج به صبر بسیار دارد.
بر اساس آنچه که ذکر شد، مشخص گردید که حضرت امیر (ع) تمامی شاخههای صبر را مرتبط به باورهای قلبی میداند، اعتقاد و باور به جنت، جهنم، بی اعتبار بودن دنیا و مرگ.
البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که ایمان درجاتی دارد و بر اساس برخی از روایات دارای ده درجه میباشد. شکیبایی و شوق به بهشت، بیم از جهنم، پارسایی در دنیا و انتظار برای مرگ در افراد مختلف متفاوت است، برخی در والاترین درجه قرار دارند و این چهار شاخه تماما در روح آنها متجلی است و برخی در پایینترین درجه ایمان قرار گرفتهاند و از امور بیان گردیده بهره و منفعت کمی بردهاند …
منابع:
[1] تمام نهج البلاغه، ص 176
[2] شرح و توضیح بیشتر در این باره را در کتاب اخلاق در قرآن، ج 1، ص 99 مطالعه بفرمایید.