اصحاب اخدود ، گروهی ستمگر هستند که حق تعالی در قرآن مجید از آنها سخن گفته است. آنان عدهای از مردم را به سبب ایمانی که به خداوند متعال داشتند و انتخاب دین مسیحیت پس از به پیامبری رسیدن حضرت عیسی (ع) در گودالهایی از آتش سوزاندند.
خداوند در آیات ابتدایی سوره مبارکه بروج به ماجرای آنان پرداخته است. درباره اصل ماجرا روایتهای مختلفی وجود دارد. در این نوشتار قصد داریم به شکلی داستان گونه به روایتی که توسط مرحوم علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار [1] نگاشته شده است و عمدهی مفسران قرآن، آن را بیان کردهاند بپردازیم.
اصحاب اخدود ، یهودیانی سنگدل
بر سرزمین یمن فردی از طایفه حمیر به نام ذوانوس پادشاهی و سلطنت میکرد. او به دین یهود در آمده بود و آن را کاملا قبول داشت بهگونهای که نام خود را نیز از ذوانوس به یوسف تغییر داد و مردم سرزمینهایی که بر آنها حکمرانی میکرد را نیز مجبور مینمود تا به دین یهود در آیند. در حقیقت او میخواست یهود را دین رسمی کل دنیا کند و دیگر ادیان و آئینهای موجود را نابود سازد. پس دست به اقدامات و کارهای مختلفی همچون لشکر کشی به مناطقی که بر دینی جز یهود بودند، زد و مردم آن مناطق را مجبور میکرد یهودیت را به عنوان دین بپذیرند.
در همین گیر و دار بود که به او خبر رسید قومی در شمال سرزمین حجاز یا همان جزیره العرب، در منطقه نجران مسیحی هستند و عیسی (ع) را پیامبر خود میدانند و تمامی آنان به جز تعداد انگشتشماری، از یهودیت دست کشیدهاند. این خبر همچون دیگر خبرهایی که در این باره به او میرسید او را سخت عصبانی و ناراحت کرد به طوری که دستور داد تا سپاهیان برای لشکرکشی به نجران آماده باشند چرا که قرار است به زودی به آنجا لشکر کشیده و هر آنکه را بر دین مسیحیت است، هلاک سازند.
لشکر کشی اصحاب اخدود به نجران
سپاه ذوانوس با تجهیزات فراوان روانه نجران شدند. آنها پس از طی مسیری به نزدیکی نجران رسیدند. ذوانوس دستور داد تا ارتش بیرون نجران ساکن شوند تا پس از گفتگو با نجرانیها، درباره آنان تصمیم گیری شود. او ماموری را برای احضار بزرگان آن قوم به داخل شهر فرستاد. ماموریت به درستی انجام گرفت. اشراف و بزرگان نجران به نزد ذوانوس رفتند و با او ملاقات کردند. ذوانوس به آنها اینگونه گفت: به من خبر رسید که قوم شما را فردی مسیحی گمراه کرده و باعث شده از دین یهود خارج شده و به دین مسیح درآیید. هماکنون من آمدهام تا دوباره دین یهود را در این منطقه زنده کرده و مسیحیت را از این سرزمین ریشه کن سازم.
شما را به اینجا فرا خواندم تا با هم به مشورت بنشینید و یکی از دو راهی که برایتان در نظر گرفتهام را انتخاب کنید. پیشنهاد اول این است که به دین یهود بازگردید و توبه کنید و راه دوم کیفر و مجازاتتان به بدترین شکل است، به گونهای که هیج یک از شما زنده نخواهید ماند.
اشراف و بزرگان نجرانیها پس از شنیدن صحبتهای ذوانوس با ایمانی محکم پاسخ دادند که لزومی به مشورت و رایزنی نیست چرا که ما دین و آئین درست را یافته و بر آن ثابت قدم خواهیم ماند و از هر نوع کیفر و مجازانی ترس و ابائی نداریم و بر عکس به جان نثاری در راه حق افتخار میکنیم. حاکم ستمگر و سنگدل یمن از شنیدن چنین جوابی سخت شوکه شد پس مجازاتی سخت و هولناک برایشان در نظر گرفت.
ایجاد گودلهایی (اخدود) از آتش
ذوانونس یا همان یوسف به سپاهیان خود دستور دارد تا چالههایی را ایجاد کنند (اخدود به زبان عربی معنا و مفهوم چاله در فارسی است) و آتشی عظیم در آنها روشن کنند تا هر آنکس که بخواهد بر دینی که عیسی مسیح آورده، بماند و به آئین پیشین خویش یعنی یهودیت بازنگردد در آن آتش مهیب بسوزد و به هلاکت برسد.
ماموران ذوانوس به جستجوی مسیحیان نجران پرداختند و هر کس را که مسیحی مییافتند در آتش روشن شده میانداختند و خود در اطراف چالههای آتش به همراه حاکم ظالم خویش به تماشای آنان مینشستند.
بر اساس منابع روایی بیست هزار نفر از نجرانیها اینگونه توسط حاکم یمن کشته شدند. البته بیان شده که عدهای را نیز با شمشیر به قتل میرساند.
در همین گیر و دار بود که فردی از اهالی نجران پا در رکاب کرد و به سوی قیصر امپراتور روم رفت تا این خبر را به او برساند. او پس از مدت زمانی به دلیل دوری، راه به سرزمین روم رسید و قیصر را از آنچه که رخ داده بود مطلع ساخت.
امپراتور روم از شنیدن این خبر ناراحت و غمگین شد اما لشکر کشی به یمن را کار درستی نمیدید چرا که فاصله روم تا سرزمین یمن بسیار بود. پس نامهای به پادشاه حبشه که در همسایگی یمن بود نوشت و از او خواست که لشکر کشی به یمن و از میان برداشتن ذوانوس را بر عهده گیرد.
نامه توسط همان فرد به نجاشی پادشاه حبشه رسید او نیز به سبب اینکه مسیحی بود و از ماجرای رخ داده مطلع گردید لشکر کشی را قبول کرد و همراه سپاهیانش به یمن رفتند که با استقبال ارتش ذوانوس رو به رو شدند.
جنگ سختی در گرفت اما در نهایت سپاه مسیحیان پیروز شدند و ذوانوس و تعداد زیادی از لشکریانش به هلاکت رسیدند.
منبع:
[1] در جلد 14 کتاب بحار الانوار به این ماجرا پرداخته شده است.
- تلاوت تحقیق آیه 4 سوره بروج – استاد منشاوی
قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ
مرگ بر شکنجهگران صاحب گودال (آتش)،