در این مطلب و در ادامه «تدبیرگری حق تعالی و جان نثاری علی (ع) – لیله المبیت (بخش اول)» به شکلی داستان وار ماجرای هجرت رسول الله (ص) از مکه به مدینه که با فداکاری امیر مومنان علی (ع) همراه بوده است را بیان خواهیم نمود. ناگفته نماند که در آیههای 207 سوره بقره و 30 سوره انفال حق تعالی به این رخداد اشاره کرده است.

آنچه بیان شد [1] …
مشرکان مکه و قریش از آن هنگام که بعثت و دعوت آشکار پیامبر (ص) آغاز شد در صدد از میان برداشتن اسلام و به زمین زدن حضرت محمد (ص) بودند چرا که او و اسلامی که با خود آورده بود را مانعی برای رسیدن به خواستهها و امیال دنیایی خود میدیدند. پس به پیامبر اکرم (ص) و مسلمانان فشارهای بسیاری وارد میکردند، فشارهایی که با گذشت زمان نه تنها از میزانشان کاسته شد بلکه بر آنها افزوده گردید چون که میدیدند اسلام در حال گسترش و نفوذ به سرزمینهای دیگر بود.
در این میان پیامبر به فکر چاره بود تا مسلمانان را بعد از سیزده سال از آزار و اذیتهای مشرکان رها سازد پس در جهت دعوت مردم یثرب در موسم حج با آنها پیمانهایی بست (پیمانهای عقبه یک و دو) که طبق مفاد نگاشته شده اهالی مسلمان یثرب ملزم شدند که از رسول الله (ص) حمایت کرده و در دفاع از اسلام چیزی را دریغ ندارند. پس از منعقد شدن پیمان در سال سیزدهم بعثت مسلمانان به امر پیامبر به صورت گروههایی مجزا و پنهانی به مکه هجرت کردند خبر هجرت از دید مشرکان پنهان نماد، آنها از اینکه پیامبر (ص) پایگاه مستحکمی برای اسلام ایجاد کند خوف و هراس داشتند پس هجرت جمعی از مسلمانان را زمانی مناسب برای زدن ضربهای کاری به حضرت (ص) دانستند، به همین سبب در مکانی به نام دار الندوه جمع گشته و با مشورت و رایزنی به قتل محمد (ص) توسط چهل شخص از قبایل مختلف رضایت دادند …
و حالا ادامه ماجرا …
با خبر شدن پیامبر (ص) از توطئه مشرکان
تصمیم مشرکان برای از میان برداشتن پیامبر (ص) قطعی بود. آنان افراد خود را انتخاب کرده بودند و به هر یک شمشیری دادند تا شبانه به خانه پیامبر هجوم برده و او را در بستر به قتل برسانند. اما مگر خداوند پیامبر اکرم (ص) را تنها خواهد گذاشت تا آنان به هدف شوم خویش برسند؟ قطعا اینگونه نخواهد بود و خداوند متعال تدبیری خواهد کرد تا مکر و حیلهی آنها بی اثر باشد. پس به امر الله، جبرئیل امین بر حضرت رسول نازل گشت و او را از مکر و نقشه مشرکان مکه با خبر نمود و فرمان حضرت حق را مبنی بر هجرت از مکه به مدینه را به وی ابلاغ نمود. حضرت به دستور خداوند لبیک گفته و به دنبال فرصتی بود که از خانه به شکلی پنهانی خارج و به سوی مدینه رهسپار شود تا مشرکان او را پیدا نکند.
لیله المبیت، جاننثاری حضرت علی (ع)
شب یکم ربیع الاول بود، پیامبر (ص) علی را به نزد خود خواند و به او فرمود که مشرکان تصمیم دارند تا امشب مرا بکشند، و من لازم است به امر پروردگار مکه را ترک کنم، نخست به غار ثور خواهم رفت و پس از آن به مدینه هجرت میکنم، آیا تو حاضری در بستر من بخوابی تا من به غار بروم؟ امام (ع) پس از شنیدن کلام پیامبر به او گفت که اگر من در بسترتان بخوابم شما سالم خواهید ماند؟ حضرت (ص) فرمود: بلی زنده میمانم. علی (ع) تبسمی کرد، سپس سجدهی شُکر را به جای آورد و پس از آن به پیامبر عرض نمود که به هر آنچه که فرمان داده شدهای عمل نما که چشم و گوش و قلبم به فدایتان باد … . [2]
بیان شده که درباره فداکاری و جانثاری حضرت علی (ع) آیه اشتراء (آیه 207 سوره بقره) نازل شد که در آن خداوند متعال افرادی را که برای کسب رضایت او حاضرند از جان خویش بگذرند را ستوده است.
حضرت که فداکاری علی علیه السلام را دید او را در آغوش گرفت. هر دو به گریه افتادند و اندکی بعد از یکدیگر جدا شدند.
پیامبر (ص) شبانه به سوی غار ثور که در مسیر یثرب نبود و در جهتی دیگر قرار داشت، حرکت کرد (در این سفر ابوبکر نیز به همراه پیامبر بود) و از آن سو علی (ع) در بستر وی خوابید و رو انداز مخصوص پیامبر را بر روی خود کشید تا مشرکان در اینباره که او محمد (ص) نیست به شک نیافتند.
در شواهد التنزیل [3] آمده است آن زمان که امام علی (ع) در بستر خوابیده بود فرشتگان جبرئیل و میکائل در بالای سر و پایین پای او حضور داشتند و جبرئیل امین بیان فرمود که خوشا به حال اشخاصی همانند تو ای پسر ابو طالب! خداوند در مقابل ملائکه به تو مینازد.
افرادی که برای قتل پیامبر گماشته شده بودند از همان ابتدای شب خانه را محاصره نموده بودند و تصمیم داشتند که نیمه شب حمله خود را آغاز کنند ولی در این بین ابو لهب به آنان گفت که در نیمه شب زنان و بچهها در خانه حضور دارند و اگر که حرمتشان را که عموزادههای ما هستند نگه نداریم بعدها عرب درباره ما بد خواهد گفت. بقیه افرادی که حضور داشتند موافقت کرده و قرار حمله به وقت صبح موکول شد.
حمله به خانه پیامبر (ص) و جستجو برای یافتن او
صبح شد، مشرکان با شمشیرهایی برافراشته به خانه حضرت هجوم بردند و به بالای بستر رسیدند که ناگهان دیدند علی بن ابی طالب در بستر است. پس با خشمی آشکار گفتند: پس محمد (ص) کجاست؟ امام در جوابشان گفت که چرا او را از من میخواهید مگر به من سپرده بودید؟ شما او را مجبور کردید که به ناچار خانهاش را ترک نماید.
مشرکان که سخنان امام برایشان سنگین و تلخ بود به سمت او حمله کرده، از خانه بیرون نموده و پس از کتک زدن چند ساعتی را نیز در مسجد الحرام زندانی کردند، اما این کارشان بی فایده بود و اثری نداشت پس او را رها کرده و به جستجوی حضرت پرداختند.
آنان اگر چه گمان میکردند که پیامبر به سمت مدینه رهسپار شده است اما در جهتها و مسیرهای دیگر نیز به جستجو برای یافتن او اقدام کردند به گونهای که با کاوش بسیار به غار ثور هم رسیدند اما به اذن و اراده پروردگار تار عنکبوتی بر دهانه غار ایجاد شده بود که نشان میداد کسی در داخل آن نیست. پس از راهی که آمده بودند نا امید و شکست خورده برگشتند.

حضرت (ص) به همراه ابوبکر پس از سه روز ماندن در غار ثور، به سوی مدینه حرکت کردند. امام علی (ع) نیز پس از چندین روز و بعد از آنکه اموری که حضرت به او سپرده بود را در مکه به سرانجام رساند برای ملحق شدن به پیامبر به سوی یثرب حرکت نمود و پس از طی مسیری به پیامبر رسیده و به همراه او به مدینه وارد شد (بر اساس روایات بیان شده پیامبر (ص) به مدینه وارد نشد تا زمانی که امام علی (ع) به او ملحق گردید و همراه با یکدیگر قدم در شهر مدینه گذاشتند.)
منابع:
[1] شما میتوانید برای مطالعه کامل ماجرا بخش اول آن را که در سایت بارگذاری شده است را مطالعه بفرمایید.
[2] بحار الانوار، 1403 ق، ج 19، ص 60
[3] شواهد التنزیل، 1411 ق، ج 1، ص 123
- تلاوت ترتیل آیه 207 سوره بقره – محمد حسین سعیدیان
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ
بعضی از مردم (با ایمان و فداکار، همچون علی (ع) در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.