در این نوشتار به ادامه روایت داستان گونه غزوه تبوک که آخرین غزوه رسول خدا (ص) به شمار میرود، میپردازیم.
در دو مطلب پیشین بیان گردید که در سال نهم هجری به پیامبر (ص) خبر رسید که امپراتوری روم قصد نبرد با مسلمانان را دارد به طوری که طلایه دارانشان در منطقه تبوک مستقر شدهاند و خود سپاه با تجهیزات کامل در مرزهای میان دو سرزمین شام و حجاز منتظر دستور فرمانروای خود هستند. این خبر سبب شد تا حضرت محمد (ص) برای مقابله با لشکر روم پیش از آنکه آنان به مدینه رسیده و سرزمین اسلامی را اشغال کنند خود با سپاهی که تجهیزات بسیار کمی داشت و به سبب کارشکنی منافقین به سختی آماده شد (منافقان با کارشکنی و آوردن بهانههای مختلف مسلمانان را از مشارکت در جنگ باز میداشتند) راهی منطقه تبوک شود (در این نبرد علی علیه السلام حضور نداشتند و به امر پیامبر (ص) در مدینه ماندند [1])، منطقهای که فاصلهاش تا شهر مدینه بالغ بر پانصد کیلومتر بود. سپاهیان اسلام با سختی و مشقت بسیار این مسیر را طی میکردند. در واقع کمبود آذوقه و تجهیزات به اندازهی بود که هر چند نفر یک مَرکب داشتند و به نوبت از آن استفاده میکردند و جیرهی غذایی آنان به اندازهای بود که بر اساس اقوال تاریخی سهم هر دو نفر در برخی مواقع تنها یک دانه خرما در طول روز بود. کار به جایی رسید که آنان از پیامبر (ص) گلایه کردند و رسول الله (ص) نیز برای رفع تشنگی آنها با دعا و نماز از خداوند طلب باران کند تا تشنگیشان رفع گردد … (توصیه میشود دو مطلب پیشین مطالعه شوند).
و حال ادامه ماجرا …
رسیدن به سرزمین تبوک
سپاهیان اسلام پس از طی کردن مسیر و تحمل سختیهای فراوان بالاخره به سرزمین تبوک رسیدند اما طلایه داران مستقری در آنجا ندیدند. در برخی روایات از فرار و عقب نشینی لشکر رومیان سخن به میان آمده است و در برخی دیگر گفته شده که از همان ابتدا خبر نبطیهای بازرگان دروغ و کذبی بیش نبوده است.
این اتفاق باعث شد که پیامبر (ص) به امر الهی با فرماندهان سپاه خویش به گفتگو و مشورت بنشیند و از آنها نظر خواهی کند که به مرزهای سرزمین روم نفوذ کنند و یا به مدینه برگردند. که با مشورت و هماندیشی مصلحت را در بازگشت به مدینه دیدند. اما حضرت محمد (ص) برای بهرهوری درست از این سفر تصمیم گرفت که به مدت 10 یا 20 روز [2] را در تبوک توقف نمایند تا به اموری همچون منعقد کردن قراردادهایی با مرزداران آن منطقه که از مسیحیان بودند، رسیدگی کند. در حقیقت مسافت میان مدینه و منطقه تبوک زیاد بود و هر آن احتمال میرفت که رومیها دوباره تصمیم به حمله و نبرد با مسلمانان بگیرند، پس برای جلوگیری از تعرض آنها پیمانهایی را با مرزداران و حاکمان آن ناحیه بست تا خیال ایشان بابت این بخش از سرزمین حجاز راحت باشد و امپراتوری روم نتواند از ساکنان آن منطقه به سود خود استفاده کند.
از جمله اموری که در آن بازه زمانی انجام گرفت میتوان به دیدار حاکم شهر ایله که یکی از شهرهای ساحلی دریای سرخ بود، اشاره کرد که به منعقد گشتن پیمانی میان آن دو انجامید که طی آن مسیحیان این شهر سالانه 300 دینار جزیه پرداخت میکردند و در مقابل رسول خدا (ص) امنیت کاروانهای تجاری و کشتیهای آنان را تامین نماید.
همچنین پیامبر (ص) با حاکم نصرانی دومه الجندل که در نزدیکی سرزمین شام بود و ساکنان بخشهای دیگری چون اَذرح و جرباء به شرط پرداخت جزیه صلح نمود.
بازگشت به مدینه و توطئه برای ترور حضرت (ص)
پس از منعقد شدن پیمانهایی میان ساکنان آن منطقه و رسول خدا (ص)، پیامبر (ص) به مسلمانان خبر میدهد که هنگامهی بازگشت به شهر مدینه است. پس لشکریان آماده شده و به سمت دیار خود رهسپار شدند. در میان سپاهیان افراد منافقی وجود داشتند که چه در زمان رفتن به سمت تبوک و چه در مسیر برگشت به دنبال فرصتی بودند تا به حضرت ضربه زده و ایشان را ترور نمایند و یا افراد لشکر را ناامید سازند. این گروه میدانستند که در زمان بازگشت همه از گردنه کوهی عبور خواهند کرد، پس تصمیم گرفتند که در آن مکان شتری که حضرت بر روی آن سوار است را رم داده تا رسول الله (ص) به دره بیافتد و کشته شود. اما آنان نمیدانستند که خداوند متعال همواره مراقب پیامبر رحمت (ص) است و مکرشان بر ملا خواهد شد. شتر پیامبر اکرم (ص) بر گردنه کوه قرار گرفت، آنان خود را به پیامبر (ص) نزدیک کردند، که خداوند رسول خویش را از این توطئه آگاه کرد. پیامبر نیز به حذیفه امر کرد تا آنان را دور سازد و با تهدید آنان مبنی بر اینکه نامهایشان افشا میگردد، آنها را در انجام نقشه ناکام گذاشت (برخی معتقدند که این رخداد به سال دهم هجری و حجه الوداع مرتبط است [3]).
رسول خدا (ص) در مسیر بازگشت و در حوالی مدینه (توقف گاه ذی اوان) از دومین توطئه آنان نیز آگاه شد. منافقین بیش از حرکت به سمت تبوک در نزدیکی مسجد قبا مسجدی ساختند تا پیامبر پیش از رفتن به جنگ در آن نماز بخواند و آنان از این مسجد در جهت رسیدن به خواستههای خصمانه خود استفاده کنند. اما پیامبر (ص) نماز خواندن در این مسجد را به بازگشت از غزوه تبوک موکول کردند. در زمان بازگشت خداوند به وسیله وحی ایشان را از غرض و هدف بانیان مسجد که منافقین بودند آگاه ساخت، پس پیامبر به چند تن از یاران دستور داد تا از لشکر جدا شده به آن مسجد رفته و آن را خراب کرده و بسوزانند (در آیه های 107 تا 110 سوره توبه به این مسجد اشاره شده و از آن به مسجد ضرار نام برده شده است). [4]
رفتار حضرت محمد (ص) با غایبین غزوه تبوک
در نهایت حضرت با حدود سه یا چهار ماه دوری از مدینه در ماه مبارک رمضان یا شوال به مدینه بازگشت. با بازگشت موفقیت آمیز سپاهیان، افرادی که برای حضور پیدا نکردن در جنگ بهانه آورده بودند به مسجد رفته تا با پیامبر دیدار کنند. این افراد در سه گروه جای داشتند. گروهی که عذر آورده بودند، آنان که خیل عظیمی از غائبین را در بر میگرفتند دوباره بهانه های خویش را بیان کردند، رسول خدا نیز عذرهای آنان را پذیرفت، گروهی توابین و یا همان معترفان به گناه بودند این گروه پس از آنکه اعتراف کردند که عذر و بهانه آورده بودند درصدد توبه برآمدند و خداوند توبه آنان را پذیرفت و گروه آخر که منافقین و بهانهتراشان بودند.
در نهایت باید گفت اگر چه رفتن به تبوک نبردی به دنبال نداشت اما نتایج بسیار سودمند و مفیدی را برای اسلام و مسلمین به همراه داشت و به توسعه حوزهی حکومتی نبی الله (ص) تا بخش شمالی سرزمین حجاز کمک شایانی کرد.
منابع:
[1] در این باره مفصل در مطلب « غزوه تبوک در قرآن – بخش دوم» سخن گفته شده است.
[2] در روایات متفاوت ذکر شده است.
[3] تفسیر قمی، ج 1، ص 301
[4] السیرة النبویه، ابنهشام، ج 4، ص 956
- تلاوت ترتیل آیه 107 سوره توبه – حذیفی علی عبدالرحمن
وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ ۚ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَىٰ ۖ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ
(گروهی دیگر از آنها) کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان (به مسلمانان)، و (تقوّیت) کفر، و تفرقهافکنی میان مؤمنان، و کمینگاه برای کسی که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود؛ آنها سوگند یاد میکنند که: «جز نیکی (و خدمت)، نظری نداشتهایم!» امّا خداوند گواهی میدهد که آنها دروغگو هستند!