حضرت قائم (عج) فریاد رس بی کسان و ملجاء و پناهگاه درماندگان است او که خلیفهی حق تعالی بر روی زمین است همچون خورشیدی تابناک عالم را به نور خویش روشن میدارد و سالکان و عارفان را همچون معلمی دلسوز برای رسیدن به کمالات انسانی و الهی یاری مینماید. اگر چه او در پشت پرده غیبت است اما بدون شک تمامی انسانها از انوار وجودی ایشان به صورت کم و بیش بهرهمند شده و میشوند. کرامات حضرت قائم (عج) فراوانند. در این مطلب به برخی از این کرامات و معجزات اشاره خواهیم کرد.
-
شفای جوان مسموم [1]
به سبب مسمومیت چندین روز را در بیمارستان نمازی شهر شیراز بی هوش بودم، پزشکان از مداوای من نا امید شده بودند. برادرم در کنار تختم ایستاده بود. او تعریف میکرد که ناگهان خط صافی را بر روی صفحهی نوار قلب میبیند، پس گریه کرده و خود را بر روی من میاندازد. پزشکان که کاملا قطع امید کرده بودند میخواستند مرا به سردخانه منتقل کنند که ناگهان قلب من شروع به کار کرده و فشار خون من به 10 میرسد. پزشکان که اینگونه دیدند سریع مرا به بیمارستانهای دیگری انتقال دادند تا دیالیز شوم. اما آنان باور داشتند که با انجام دیالیز هم امکان زنده ماندن من کم است اما من زنده ماندم. اما در این میان اتفاقی رخ داده بود.
عمهی من که زن مومنی میباشد و حدود هشتاد سال سن دارد زمانی که من بدحال شده و خبر مردنم را به خانوادهام میدهند، در خواب حضرت (عج) را میبیند که به او میگوید: نترسید و نگران نباشید که ما شفای جوانتان را از خداوند خواستهایم و خداوند او را شفا خواهد داد. عمهام از خواب بیدار شده و به خانواده این خبر را میدهد نخست همه به سخن او میخندند اما در نهایت معجزه الهی رخ میدهد و من زنده میمانم.
-
کامیونی با بار سبز!
مرحوم آیت الله بهجت به روایت از شخصی نقل میکند: روزی با ماشین یک کمپانی آلمانی عازم کشور ایران بودم. بالطبع رانندهی خودرو مردی آلمانی بود. او برای آنکه در زمان صرفه جویی نماید از راه میانبر که غیر معمول بوده است به سمت کشور ایران حرکت کرد، ناگهان در میانهی راه ماشین خراب شد راننده پیاده شده و آن را وارسی کرد. او پس از بررسی دقیق رو به من کرد و گفت: اگر که وسیلهای به دست ما نرسد یک ماه معطل خواهیم شد.
پس نگران شدم. اما بدون توجه به راننده به امام مهدی (عج) متوسل شدم و از ایشان یاری خواستم که ناگهان کامیونی را که بار سبزی بر آن بود مشاهده کردم که به ما نزدیک میشد. خوشحال شدیم چون که به دلیل غیر معمول بودن مسیر ماشینی از آن جاده عبور نمیکرد و کامیون به ما رسید و ایستاد. مردی عربی از آن پیاده شد و به زبان محلی آلمانی با راننده سخن گفت و مصرانه از راننده خواست تا استارت را بزند. مرد آلمانی با ناراحتی گفت خرابی خودرو از جای دیگری است نه از استارت تا آن را فشار دهم!
اما مرد عرب اصرار کرد تا راننده آن کلید را فشار دهد، راننده با عصبانیت کلید استارت را فشار داد که خودرو روشن شد. پس خیلی خوشحال شدیم و پس از تشکر از آن مرد، سوار ماشین شده و حرکت کردیم. تنها چند قدمی دور شده بودیم که ناگهان این فکر به ذهنمان رسید که مرد عربی در کشور آلمانی چه میکند؟ پس توقف کردیم اما خبری از کامیون نبود [2].
-
ادا کردن قرض
جوانی گفت: خانهای خریدم، با اینکه میدانستم در پرداخت پول آن به مشکل بر خواهم خورد و توانایی آن را نخواهم داشت و خداوند متعال باید به من کمکی کند و عنایتی بفرماید. شب چهارشنبه بود پس به مسجد جمکران رفتم. نماز تحیت را خواندم و پس از آن دعا کردم و با مخاطب قرار دادن امام زمان (عج) گفتم: آقا ما را ببخشید که برای خواستههای کوچک به نزد شما میآییم، خواسته ما تنها باید سلامتی و تعجیل در ظهور شما باشد و باید از خدا بخواهیم که به ما توانایی اطاعت و پیروی از شما را بدهد اما به سبب آنکه شما خود سرچشمه فیض پروردگار هستید، من جایی جز اینجا را نمیشناسم، میخواهم که در پرداخت قرض خانه یاریم کنید.
پس از دعا برای تجدید وضو به وضوخانهی قدیمی آنجا رفتم. در آنجا سیدی از سادات بزرگوار شهر قم را دیدم که پیش از این میشناختم. پس از سلام و احوالپرسی، به من گفت که شنیدهام قرار است خانهای بخری؟ گفتم: بله.
رو به من گفت برای من هم صد هزار تومان در نظر بگیر. پس چکی به تاریخ فلان روز به من داد.
من در روز موعود به بانک رفتم اما چیزی در حساب آن شخص نبود. نگران شدم. خواستم از بانک بیرون بروم که جوانی سوال کرد: چک شما از چه شخصی است؟ من نیز نام سید را بردم، آن شخص صد هزار تومان به من داد و گفت این پول مال همین حساب است.
و اینگونه بود که مشکل ادا کردن قرض خانه با عنایت امام زمان (عج) بر طرف گردید. [3]
منابع:
[1] برگرفته از کتاب کرامات امام زمان ، انتشارات مسجد مقدس جمکران
[2] تشرف یافتگان، ص 229
[3] کرامات حضرت مهدی (عج)، واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران