در این نوشتار به شرح و تفسیر حکمت بیست و سوم نهج البلاغه حضرت امیر المومنین (ع) خواهیم پرداخت. حکمت و سخنی کوتاه از حکمتهای جمع آوری شده توسط اندیشمند و عالم شیعی به نام سید رضی.
در واقع حضرت علی علیه السلام در طول حیات پر خیر و برکت خویش چه آن زمان که به همراه پیامبر بودهاند، چه آن دورانی که خانه نشین گشتند و چه در زمان خلافت امت اسلامی سخنان ناب و گهرباری بیان فرمودهاند که توسط برخی از راویان و محدثان به شکل مکتوب در آمدهاند تا امت اسلامی در اعصار مختلف آنها را خوانده و به کار گیرند. در این میان و در قرن چهارم هجری قمری اندیشمندی به نام سید رضی تصمیم میگیرد تا برخی از سخنان آن حضرت را در کتابی و به صورت جامع گرد آوری نماید. او پس از مطالعه و استفاده از کتب معتبر گزیدهای از سخنان امام (ع) را که شامل 200 خطبه، 80 نامه و بالغ بر 450 حکمت میباشند را در کتابی به نگارش در آورد و آن را نهج البلاغه نامید. این کتاب در دوران مختلف مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته و چه از لحاظ محتوایی و چه نگارشی مورد بررسی قرار گرفته است و اکثر آنها به بلاغت و همچنین جامعیت آن اعتراف نمودهاند. برای این کتاب ارزنده شرحهایی نگاشته شدهاند که با بررسی و مطالعه آنان در کنار متن اصلی میتوان به حقیقت کلام حضرت دست پیدا کرد.
حکمت بیست و سوم نهج البلاغه
عامل پیشرفت (اولیت داشتن عمل بر حَسَب و نَسَب – ضرورت داشتن عمل گرایی)
وَ قَالَ (علیه السلام) : مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ، لَمْ يُسْرِعْ بِهِ [حَسَبُهُ] نَسَبُهُ
و امام علیه السلام فرمودند: هر آنکس که عملش او را به جایی نرساند، نَسَب و شرف خانوادگی، او را به جایی نخواهد رساند (سبب پیشرفتش نمیگردد). در واقع منظور این است که مرد عمل باش.
شرح حکمت بیست و سوم نهج البلاغه [1]
امیر مومنان (ع) در این حکمت گهربار به اهمیت داشتن عمل درست و صالح در سرنوشت و سرانجام آدمی اشاره نموده و به شکل سر بسته افرادی را که به شرف خانوادگی و نَسَب خویش تکیه کردهاند در اشتباه و خطا معرفی کرده و می فرماید: هر آنکس که عملش او را به جایی نرساند، نَسَب و شرف خانوادگی ، او را به جایی نخواهد رساند (سبب پیشرفتش نمیگردد).
در قرآن کریم و همچنین روایات منقول از بزرگان دین همواره بر عمل تکیه شده و آن را مقدم بر همه چیز برشمردهاند به گونهای که بخش انتهایی آیه سیزدهم سوره حجرات آن جا که خداوند فرموده: همانا گرامیترین شما در نزد خداوند متعال با تقوا ترین شماست، به شکل شعار در آمده و مردم مسلمان تلاش دارند که آن را در ارتباطات خود در نظر با دیگر افراد در نظر بگیرند.
اگر چه نَسَب خانوادگی بالا به عنوان یکی از مزیتهای اجتماعی برای انسان شناخته میشود اما در حقیقت این امر تنها جنبهی تشریفاتی خواهد داشت و آنچه که به حقیقت نزدیکتر است اعمال آدمی است و در طول تاریخ افراد بسیاری بودهاند که نَسَب عالی نداشتند اما به دلیل تلاشی که کردهاند به جایگاه و مقام بالا رسیدهاند و بالعکس انسانهایی وجود داشتند (و دارند) که از نَسَب بالایی برخوردار بودهاند اما به دلیل تنبلی و کاهلی کردن دون و بی ارزش گشتهاند.
ابن ابی الحدید در تفسیر این حکمت «عمل» را عبادت دانسته است اما با دقت به آنچه بیان گردید میتوان متوجه شد که عملی که در اینجا آمده است هر نوع عمل و کار مثبت و با ارزش مادی و معنوی را شامل میگردد.
امام سجاد (ع) به شکلی دیگر به بیان این حقیقت پرداخته است (در بحار الانوار جلد 46 ص 81 و در بحر المحبة غزالى، ص 41-44 این روایت به صورتهایی مشابه نقل گردیده است که در اینجا خلاصه ای را ذکر خواهیم کرد). بیان شده که طاووس یمانی نقل میکند: او را دیدم – منظور امام سجاد (ع) است – که از هنگام عشا تا سحر بر گِرد خانه خدا طواف میکند و به تعبد و راز و نیاز با او مشغول است. او با عباراتی پر معنا، زیبا و با سوز و غمی وصف ناشدنی با پروردگار خویش مناجات میکرد تا آنجا که به گریه افتاد و پس از آن سجده کنان بر زمین افتاد و از حال رفت. نزدیکش شدم و سر او را به دامان گرفتم و گریه کردم تا جایی که اشک چشمم بر روی صورت او افتاد. پس به هوش آمد و فرمود: چه چیز مرا از ذکر و مناجات با پروردگار خویش به خود مشغول کرد؟ پس گفتم من طاووس هستم ای پسر رسول خدا، این همه بی تابی و جزع و فزع برای چه؟ بر ماست که اینگونه عمل کنیم زیرا که ما معصیت نموده و گناهکاریم، پدر شما امام حسین (ع) و مادرتان حضرت زهرا (س) است و جد بزرگوارتان رسول اکرم (ص) است. پس امام سجاد (ع) به من رو کرد و فرمود: هیهات هیهات ای طاووس از پدر، مادر و جدم سخن مگو، خداوند بهشت را برای کسی آفرید که اطاعتش کند و عمل نیک انجام دهد حتی اگر که غلامی حبشی باشد و آتش را برای کسی خلق نمود که نافرمانیاش را کرده و معصیت نماید حتی اگر که فرزندی از قریش باشد (اشاره به نَسَب بالا). مگر تو سخن پروردگارم را آنجا که فرمود: پس آنگاه که در صور دمیده شود دیگر نَسَبی (پیوندهای خویشاوندی) در میان آنها باقی نخواهد ماند و کسی از کس دیگر حال نپرسد [2].
البته تنها در مسئله و موضوع روز قیامت نیست که خویشاوندی بی تاثیر است و همه چیز در گرو عمل انسان است، در این عالم نیز انسانهایی وجود دارند که با داشتن نَسَب خانوادگی برجسته و والا به دلیل کاهلی و سستی نمودن عقب افتاده و موفق نشدهاند و افرادی که با داشتن موقعیت اجتماعی خانوادگی پایین به درجات و مقامات بالا به سبب کوشش و لیاقتی که داشتهاند رسیدند.
ممکن است در اینجا سوالی مطرح گردد بدین عنوان که در روایات منقول از بزرگان دین بسیار درباره فضیلت سادات و اولاد پیامبر (ص) سخن گفته شده و یا در نامهای که خود امام علی علیه السلام به مالک اشتر نوشته است نیز آمده که ایشان فرمودهاند: فرماندهان لشکر را از خانوادههای اصیل انتخاب نماید و یا در دستوراتی که برای انتخاب همسر آمده است نیز به اصیل بودن خانواده اشاره شده است، آیا این گونه روایات نشان دهنده موثر بودن اصالت خانوادگی نیست؟!
پاسخ این سوال کاملا روشن است. در واقع منظور حضرت امیر المومنین (ع) از نَسَب، نَسَبهای تشریفاتی این دنیا است. در واقع پیوندهایی همچون پسر حاکم بودن یا فرزند فلان ثروتمند یا فرد معروف و مشهور بودن نکوهش شدهاند نه نَسَب معنوی که طبق ارزشهای متعالی ایجاد شدهاند.
به طور قطع نَسَب معنوی تاثیر گذار است اما در هر صورت اصالت شخص به عمل اوست و این نَسَبها در جایگاههای بعدی قرار دارند. فرزند حضرت نوح نمونهی بارزی برای این سخن است، اگر چه او فرزند پیامبر بود اما به سبب اعمال نادرست جزو اشقیا گردید و یا شخصی چون سعد بن عبدالملک (سعد الخیر) که از خاندان بنی امیه بود را امام محمد باقر علیه السلام به سبب اعمال نیک و خوبش از خود خواند …
منابع:
[1] برگرفته از شرح آیت الله مکارم شیرازی
[2] سوره مومنون، آیه 101
- تلاوت ترتیل آیه 101 سوره مومنون – استاد عبدالباسط
فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءَلُونَ
هنگامی که در «صور» دمیده شود، هیچ یک از پیوندهای خویشاوندی میان آنها در آن روز نخواهد بود؛ و از یکدیگر تقاضای کمک نمیکنند (چون کاری از کسی ساخته نیست)!