اسلام دین و آئین کاملی است که نه تنها به امور معنوی و اخروی انسان پرداخته بلکه به هر یک از ابعاد حیات دنیوی آدمی نظیر بُعد اجتماعی، بُعد فردی و بُعد اقتصادی آن بها داده و برنامه و قوانینی برای آنها وضع نموده است تا در سایه عمل به این قوانین و دستورات، انسانها کنار یکدیگر زندگانی بسیار خوبی را تجربه نمایند. اسلام برای عدالت گستری و بر آورده شدن نیازهای مادی و همچنین معنوی جامعه واجبات مالی همچون خمس و زکات را تعیین کرده تا افراد با پرداخت آنها علاوه بر کمک به رشد اقتصادی جامعه و تأمین بخشی از نیاز مالی آن به گسترش عدالت و فقر زدایی کمک قابل توجهی کرده باشند. درباره خمس، آثار پرداخت کردن یا نکردن آن قبلتر مطلبی نوشته شد همچنین به برخی از سوالاتی که پیرامون این واجب مهم مالی ایجاد شدهاند پاسخ داده شد [1]. حال و در این نوشتار میخواهیم به چگونگی تعیین سال خمسی بپردازیم و شما را با برخی از اصطلاحات خمس آشنا سازیم.
چگونگی تعیین سال خمسی
سال خمسی برای هر شخصی متفاوت است و قابل تعیین شدن نیست به این معنا که هر فرد مکلفی بر اساس چگونگی به دست آوردن درآمد، سال خمسی اش (در کتب فقهی به آن السنة الخمسیه میگویند) مشخص میشود و بر او واجب میگردد که در پایان سال خمسی یک پنجم از اموالش را که از مخارج آن سال زیاد آمده، چه آنهایی که نقد هستند و چه آنهایی که به صورت مواد خوراکی یا مصرفیاند را بپردازد، در واقع زمانی که سال مالی شخص فرا میرسد لازم است سودی که در این یک سال کسب کرده را مشخص نموده و پس از آنکه همهی هزینهها و مصارف سال را نظیر هزینههای ازدواج، مسافرتها و … کسر کرد یک پنجم از سودی که باقیمانده است را خمس قرار داده و پرداخت نماید.
همانطور که در ابتدا بیان شد زمان مشخصی و تعیین شدهای برای سال مالی نیست به طور مثال افرادی که کارمند هستند و یا حقوق آنها در زمان مشخصی برایشان واریز میگردد لازم است تاریخ اولین حقوقی که دریافت نمودهاند را شروع سال خمسی خود بگیرند و یا اشخاصی همچون کسبهها آغاز کسب و کار خود را شروع سال خمسی بدانند و همچنین آنهایی که به کار زراعت مشغول هستند زمان نخستین برداشت محصولشان را آغاز سال خمسی خود قرار دهند.
در اینکه تاریخ تعیین شده بر اساس تقویم شمسی یا قمری باشد نیز هیچ گونه تفاوتی وجود ندارد و هر دو جایز بوده و بر عهده مکلف قرار داده شده است. البته مراجعی نظیر آیت الله وحید خراسانی تعیین سال مالی طبق تقویم قمری را بنابر احتیاط واجب میدانند.
نکته 1: سود و اموالی که یک بار خمسشان محاسبه و پرداخت شده است در سالهای خمسی دیگر، خمسی به آنها تعلق نمیگیرد.
نکته 2: افرادی نیز وجود دارند که سال خمسی خود را مشخص نکرده و نپرداخته اند، این گونه افراد میبایست پس از مصالحه با مرجع خویش که مجتهد جامع الشرایطی است سال خمسی را آغاز کنند و ابتدای آن را تاریخ مصالحه قرار دهند.
برخی از اصطلاحات به کار رفته در مبحث خمس
زمانی که به رساله ی آموزشی و استفتائات برای گرفتن پاسخ سوالات خود درباره خمس مراجعه میکنید ممکن است با واژههایی همانند: موؤنه، دستگردان و یا مصالحه و نظیر اینها رو به رو شوید در حالی که به طور دقیق معنا و مفهوم آنها را متوجه نگردید به همین منظور در این بخش برآن شدیم تا تعریف مختصری از هر یک از این اصطلاحات را برای آشنایی شما قرار دهیم.
-
مصالحه
هر زمانی که برای فردی در تعلق یافتن خمس و یا میزان آن تردیدی پیش بیاید و یا بخواهد خمسی را به ذمه بگیرد، میتواند برای تصرف کردن در آن مال به مجتهد جامع الشرایط یا نماینده آن رجوع کرده تا به مقداری مناسب با او مدارا شده و یا بدهکاریاش پذیرفته شود [2].
-
دستگردان
دستگردان به این معنا است که به اموال شخصی خمس تعلق گرفته است اما او توانایی این را ندارد که فوری آن را پرداخت نماید و با پرداخت به موقع آن در سختی قرار خواهد گرفت. در این گونه شرایط او لازم است خمس را به مجتهد جامع الشرایط یا وکیل آن بدهد سپس همان پول را از آن قرض بگیرد تا به صورت تدریجی و در آینده آن را پرداخت نماید [3].
-
مؤونه
مؤونه به هزینه ها و مخارجی اطلاق میگردد که انسان صرف زندگی شخصی (برای خوراک، پوشاک، هزینه ازدواج، وسیله های زندگی، وسایل نقلیه و …)، بخشش ها (هدایا، صدقات، خیرات و …)، سفرها (گردش و تفریح، سفرهای زیارتی واجب و مستحب نظیر حج) و پرداخت هزینه هایی که بر ذمه فرد است (کفاره، غرامت و …) میکند. البته بیان شده مخارج و هزینههایی که اضافه بر نیاز و شأن اشخاص است جزو مؤونه به شمار نمیرود، پس اگر که بیشتر از این مقوله مصرف نماید که اسراف محسوب شود در هنگام محاسبه مقدار خس سر سال مالی لازم است آن را در نظر گرفته و بپردازد.
منابع:
[1] این دو مطلب را می توانید با عناوین «خمس و آثار پرداخت کردن و ترک نمودن آن»، «پاسخ سوالات مهم پیرامون احکام خمس» در سایت جستجو کنید.
[2] توضیح المسائل مراجع، م ١٧٩١ و ١٧٩٢؛
[3] صافی، جامع الاحکام، ج ١، س ٧٧٣ و ٧٧٤؛ خامنهای، اجوبه، س ٩٢٤