در این نوشتار به ادامه شرح و تفسیر دعای ششم صحیفه سجادیه که در مطالب پیشین شرح بخش هایی از آن را قرار دادهایم، خواهیم پرداخت. امید است که با خواندن این مطلب به عمق کلام حضرت پی برده و در نظام آفرینش تفکر نموده و آموزهها و پندهای موجود در آن را در زندگی خویش به کار بریم.
فراز ششم دعای ششم صحیفه سجادیه
أَصْبَحْنَا فِي قَبْضَتِكَ يَحْوِينَا مُلْكُكَ وَ سُلْطَانُكَ، وَ تَضُمُّنَا مَشِيَّتُكَ، وَ نَتَصَرَّفُ عَنْ أَمْرِكَ، وَ نَتَقَلَّبُ فِي تَدْبيِرِكَ. لَيْسَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ إِلَّا مَا قَضَيْتَ ، وَ لَا مِنَ الْخَيْرِ إِلَّا مَا أَعْطَيْتَ.
جملگی تحت قدرت و توانایی تو و در حالی که مُلک و سلطنت تو ما را در بر گرفته و مشیت و ارادهات ما را فرا گرفته شب را صبح نمودیم (به صبح وارد شدیم) و در هر آنچه که تصرف میکنیم به امر و فرمان تو بوده است و در دایره تدبیر و چاره اندیشی توست که در حرکت می باشیم. برای ما جز آنچه که امر و فرمان تو بر آن صادر شده، کاری نیست و از خیر جز آنچه که به ما عطا نمودی، خیری نیست.
شرح فراز ششم دعای ششم صحیفه
این بخش از دعای ششم به این اشاره دارد که حکمت پروردگار آدمی را به غایتی که قضای کلی او تصویر نموده و مطابق با قضای نظام پیوسته عالم هستی است، راهنمایی کند.
در حقیقت پس از آنکه حضرت (ع) در بخشهای پیشین از تمامی نظام هستی، از آسمان و زمین و جملگی اشیاء و هر آنچه که در داخل زمین و یا در فضا وجود دارد و همچنین از عالم ملکوتیان و فرشتگان سخن گفت، در این فراز به مسخر قدرت الهی بودن انسانها اشاره فرمود. امام سجاد علیه السلام آدمی را رام شدهی قضای خداوند، تصرفات او و تدبیرهایش میداند تا سهل انگاری نشده و فردی گمان نکند که قوانین جاری و حاکم بر طبیعت در تسخیر قدرت خداوند هستند اما آدمیان قائم به خود بوده و با شناخت، آگاهی و معرفت خویش به چاره اندیشی و تدبیر برای خود میپردازند و تمامی نیازها وحالات ساخته و پرداخته خود آنان میباشد.
هر شخصی باید به این امر واقف باشد که هیچگونه حرکت، سکون و تصرف در کارها و امور قابل تصور نیست جز آنکه از یکتای بی همتا نشأت گرفته و توسط تدبیر او انجام شده باشد. هر کاری که از آدمی سر میزند بیرون از قانون حاکم بر جهان هستی نیست چونکه پروردگار متعال برای همهی خلایق نظمی قرار داده به گونهای که جملگی آفریدهها با هم هماهنگ باشند. پس اگر که برخی اوقات ناسازگاری مشاهده میگردد به شکل نسبی است و در حوزهی خاصی ایجاد گشته است زیرا نظام کل با یکدیگر سازگاری کامل و تمامی دارند. در واقع اگر که با ظهور عوامل و علل مشخصی، قالب یا ساختاری فرو ریخت، میبایست آن را پیریزی محکم بنا و ساختاری دیگر دانست. به طور مثال زمانی که در فصل پاییز برگها زرد شده و میریزند و در فصل زمستان شاخههای درختان بی بار و برگ میشوند، نشان از نابودی نیست بلکه درختان آماده میشوند تا پوششی نو در بهار به تن کنند.
این یکی از نمونهای است که میتوان گفت آدمی از فلسفهی آن به شکل مختصر آگاه است اما بسیاری از ناسازگاریها و اصطکاکها در این عالم وجود دارند که انسان از رمز و رموز نهفته در آنها بی اطلاع است، اما تاثیر بسیاری از رخدادهای حکیمانهای که در گذشته رخ دادهاند را در نظام فعلی مشاهده میکند به این معنا که اتفاقاتی که در گذشته رخ دادهاند، آینده را میسازند.
انسانها نیز از قانون منظم و حکیمانهای که بر نظام عالم هستی حاکم است، بیرون نیستند و همهی آنها در تلاش هستند تا نیازهای زندگی خویش را تأمین نمایند در صورتی که نقش بزرگ خداوند نسبت به بقای انسان به عنوان یکی از آفریدهها حتمی میباشد اما بر اساس مصلحت، خداوند متعال علل و اسباب آن را به دست آدمی داده است. پس می توان اینگونه بیان نمود که در تمامی حرکات و افعال و سکنات، انسان در تدبیر خالق و آفریننده خود است و تمام امور و کارهای اختیاری در حقیقت نقشهای را اجرا میکنند که نظام حکیمانه پروردگار ایجاب فرموده است. البته ذکر این نکته الزامی است که قضا پروردگار منافات و تضادی با اختیار انسان ندارد چونکه قضا خداوند بر اختیار آدمی نیز تعلق گرفته است و او مخلوقی دارای اختیار آفریده شده است. در واقع امام (ع) در این فراز بیان فرمودهاند که خداوند مقتدر آدمی را با تمامی اختیاری که دارد در خط نظام احسن قرار داده است.
فراز هفتم
وَ هَذَا يَوْمٌ حَادِثٌ جَدِيدٌ، وَ هُوَ عَلَيْنَا شَاهِدٌ عَتِيدٌ، إِنْ أَحْسَنَّا وَدَّعَنَا بِحَمْدٍ، وَ إِنْ أَسَأْنَا فَارَقَنَا بِذَمٍّ.
خداوندا این روز، روز نو و جدیدی است (زمانی که تازه حادث شده است)، و او بر ما شاهد و گواه حاضری است (بر کردار و رفتار و البته در حضور تو)، اگر که در این روز عمل نیکی انجام دهیم با حمد و ستایش ما با ما وداع خواهد کرد، و اگر که بدی و زشتی کنیم با مذمتِ ما با ما وداع میکند (وداعی که تا روز قیامت ادامه دارد زیرا دیگر بر نمیگردد).
شرح فراز هفتم دعای ششم صحیفه
اگر چه به طلوع خورشید تا غروب آن «یوم» میگویند اما این تنها یکی از معانی این واژه است و معنایی که در این فراز مقصود است پیدایش و حادث شدن زمانی نو و جدید است.
امام سجاد (ع) در این بخش از دعا لحظههای زمان را به صندوقچههایی تشبیه کرده که در آن ها میبایست عمل و کردار نیک ذخیره نمود تا در روز حسابرسی (قیامت) بازبینی صورت گرفته و هر یک از این آن ها استخراج شوند.
پس اگر که روزها به بیهودگی سپری شوند شخص، خسران زده میگردد به گونهای که هیچگاه نخواهد توانست آن را جبران نماید چون که فرصتها و زمانهای که ایجاد میشوند غیر قابل بازگشت هستند.
خداحافظی زمان از انسان امری قهری است، اگر که آدمی در بهره مندی از آن همانگونه که از او خواسته شده عمل نماید اسراف نکرده است و به طور قطع تاثیر سودمندی بر روح و قلب او خواهد گذاشت و همین اثر نافع را میتوان تشکر و ستایش زمان دانست، اما اگر که انسان زمان و عمرش را به بطالت بگذراند بی شک در زمانی که خداوند به او عطا نموده اسراف کرده و بهره مندی مطلوب را از آن نبرده است، استفاده نکردن درست از زمان، بر قلب و روح آدمی تاثیر سوئی خواهد گذاشت و روح آکنده از زشتی می شود، گویی که زمان به مذمت و نکوهش شخص پرداخته و او را با همان روحی که مملؤ از زشتی است رها نموده و دور میشود.
پس میتوان اینگونه گفت که زمان گواهی است بر عمل و کردار انسان. زیرا زمان هر آنچه که انسان در او به عنوان ودیعه قرار داده میدهد را بدون هیچ کم و کاستی در آینده به او نشان داده و انسان آن را خواهد یافت.
و چه خوب میشود که آدمی بهره درست را از زمان ببرد تا خسران بزرگی پیش روی او نباشد.