خدا میخواست یکی باشد تا مرهم دردهای خلق باشد، پس عباس را هدیه داد … با فرا رسیدن اعیاد مبارک شعبانیه و ولادت پر خیر و برکت یار وفادار و پرچمدار امام حسین (ع) در کربلا، حضرت عباس (ع)، تصمیم گرفتیم به شرح زندگانی این حضرت به صورت خلاصه بپردازیم.
تولد سپهسالار عشق در مدینه
ده سال از شهادت مظلومانه حضرت زهرا (س) گذشته بود که امام علی علیه السلام تصمیم گرفت همسری اختیار کند [1]، پس به برادر خود عقیل که به نسب شناسی معروف بود سپرد که همسری برای او پیدا کند از قبیلهای که اجدادش از دلیر مردان باشند تا فرزندانی شجاع به دنیا بیاورد. عقیل نیز فاطمه دختر حزام بن خالد از قبیله کلاب را به ایشان معرفی کردند. حضرت علی (ع) موافقت کردند و پس از خواستگاری این وصلت مبارک سر گرفت. نخستین ثمره این ازدواج عباس بود. عباسی که نه تنها در دلاوری و شجاعت زبانزد بود بلکه به سبب رشد در دامان پاک اهل بیت علیهم السلام، در فضل و دانش نیز سرآمد بود. او در تاریخ چهارم ماه شعبان سال 26 هجری قمری در مدینه پا به عرصه گیتی گذاشت و چشم دودمان رسالت (ص) را به دیدار خود روشن ساخت.
او در دامان مادری مومن و نجیب و تحت تربیت ویژه حضرت علی (ع) و در کنار برادران معصوم خود امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و خواهر مهربانش حضرت زینب (س) بزرگ شد و از آنان درس ایمان، جوانمردی، فداکاری، کرامت اخلاقی و … را آموخت و در علم و دانش هم به جایگاه والایی رسید. از امام علی (ع) در این باره نقل شده است که میفرمود: همانا پسرم عباس علم و دانش را همانند کبوتری که به بچه خود غذا میدهد، از من آموخت (به این معنا که معارف را به صورت مستقیم از امیر المومنین دریافت میکرد).
در این باره روایت شده زمانی که عباس کودکی بیش نبود امیر مومنان (ع) از او میخواهد که بگوید یک (واحد)، عباس نیز چنین می کند، حضرت سپس به او میگوید که عدد دو را تلفظ کند اما عباس (ع) امتناع میکند، امام (ع) دلیل را از فرزند دلبندش میپرسد، عباس در جواب میگوید: شرم میکنم با زبانی که خداوند را به یکتایی خواندهام، دو بگویم …[2]
نوجوانی و جوانی حضرت عباس (ع)
حضرت عباس (ع) تمام دوران حیاتش را در زیر سایه تعلیمات پدر و برادران خود گذراند. او در زمان حیات پدر بزرگوارش با آنکه سن زیادی نداشتند، در اکثر نبردها همراه ایشان حضور داشتند و در سالهایی که امام (ع) حکومت امت اسلامی را بر عهده داشتند همواره در کنارشان بودند و لحظهای جدا نشدند. جنگ صفین یکی از نبردهایی است که در منابع متأخر حضور عباس (ع) و رزم آوری و دلیریاش در آن بیان شده است.
اما قمر بنی هاشم نتوانست از حضور پدر خویش بیش از چهارده سال بهرهمند گردد زیرا امیر مومنان به طرز ناجوانمردانهای در مسجد به شهادت رسید و غم یتمی را بر دل او و برادرانش نشاند.
حضرت عباس (ع) پس از به شهادت رسیدن پدر، زمان امامت امام حسن مجتبی علیه السلام و توطئه و ظلمی که امویها به اهل بیت نبوت روا داشتند را درک کرد و به سان یک مسلمان و شیعه واقعی پیرو امام و رهبر خود بود.
او در سال های ابتدایی امامت امام حسن (ع) (بیان شده که هجده سال سن داشتند) لُبابه بنت عبدالله بن عباس را که پدرش از راویان حدیث و تفسیر کنندگان قرآن مجید بود را به همسری برگزید و بر اساس روایات منقول صاحب دو پسر به نامهای عبیدالله و فضل شد که آنان نیز بعدها جزو عالمان بزرگ دینی شدند.
تنها ده سال از شهادت پدر گذشته بود که سوگ و غمی دیگر بر جان و دل او نشست. عباس علیه السلام در سن 24 سالگی امام و برادر بزرگ خود حسن (ع) را از دست داد و غمی به بزرگی غم از دست دادن پدر بر دلش نشست. اما قضای الهی بر این امر رقم خورده بود.
شهادت حضرت عباس (ع) در کربلا
پس از امام حسن (ع) او تا آخرین لحظه عمر با ایمان و بصیرتی مثال زدنی پیرو امام حسین (ع) بود و در برابر ایشان رفتاری متواضعانه داشت. ابوالفضل علیه السلام در آن دوران با دقت و تیز بینی بسیار مسائل جامعه را رصد می کرد و همواره پیشتیبان و حامی امام خویش بود تا جایی که وقتی امام حسین (ع) قصد هجرت به سوی مکه نمود تعلل نکرده و همراه ایشان رهسپار شد و تا مقصد نهایی (کربلا) از حضرت جدا نگشت و در نهایت با جانفشانی های بسیار در راه اعتلا و زنده نگه داشتن اسلام جان به جان آفرین تسلیم گفت و به مقام رفیع شهادت رسید.
شیخ مفید درباره شهادت حضرت عباس (ع) اینگونه گفته است که دو برادر (امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع)) در روز عاشورا با یکدیگر به میدان کارزار قدم گذاشتند اما سپاهیان عمر سعد میان آن دو حائل گشته و آنان را از یکدیگر جدا کردند. امام (ع) زخمی شد و به خیمهگاه بازگشت و عباس علیه السلام به تنهایی جنگ کرد تا آن جا که بدن او زخمهای بسیاری برداشت و توان او برای نبرد تحلیل رفت، در این جا بود که دو نفر از سپاه دشمن ایشان را شهید کردند. [3]
در دیگر منابع روایی گفته شده بعد از آن که تمامی اصحاب و خاندان به شهادت رسیدند، حضرت عباس (ع) قصد نمود تا به سمت فرات رفته تا برای لب تشنگانی که درخیمهها هستند آب بیاورد، او توانست از نگهبانان عبور کرده و مَشک ها را از آب پر کند اما در راه بازگشت به سمت خیمه ها دشمن به سمت ایشان حمله ور شده و با ضربه هایی در ابتدا دست راست ایشان، سپس دست چپ را از بدن مبارکشان جدا نموده و با عمودی ضربه ای به سر حضرت زده و شهیدشان کردند [4].
منابع:
[1] البته حضرت علی (ع) پس از شهادت حضرت زهرا (س) به وصیت ایشان با خواهر زاده او امامه ازدواج کردند – مستدرک الوسائل، ج 2، ص 360
[2] برگرفته از «فرسان الهیجاء»، ج 1، ص 191
[3] شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 109 – 110
[4] ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، 1376 ق، ج 3، ص 256